💢 مطالعه کتاب؛ رسم هر شب خانواده رهبری
امام خامنه ای:
در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد.
خود من هم همینطورم. نه اینکه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد.
مطالعه میکنم؛ تا خوابم میآید، #کتاب را میگذارم و میخوابم.
همه افراد خانه ما، وقتی میخواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است.
من فکر میکنم که همه خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند.
توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند.
حتّی بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند.۱۳۷۴/۰۲/۲۶
🌹📚🌹📚
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
کتاب فیلم دفاع مقدس و شهدا
#معرفی_کتاب📚 #چشم_روشنی این کتاب با زبان داستان حال و روز همسران جانباز را روایت
#درباره_کتاب📚
کتاب چشم روشنی روایت خانم فاطمه طالبی همسر جانباز عالی مقام شهید سید جواد کمال است .
نثر این کتاب روان وبیان آن صمیمی است به طوری که مخاطب را در اندک زمانی به خود جذب میکند. هر فصل در صفحاتی کوتاه تنظیم شده و نویسنده شرح زیبایی های شیرین زندگی جانبازان را با تمام فراز و نشیب هایش با هنرمندی به تصویر کشیده است . در لابلای این سطور شوخ طبعی و اخلاق حسنه شهید سید جواد نیز مخاطب را به وجد می آورد.
🌹📚🌹📚
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
کتاب فیلم دفاع مقدس و شهدا
#درباره_کتاب📚 کتاب چشم روشنی روایت خانم فاطمه طالبی همسر جانباز عالی مقام شهید سید جواد کمال است .
#گزیده_ای_از_کتاب📚
تازه داشتیم طعم شیرین زندگی را مزه مزه می کردیم که سردردهای شبانه ی سید جواد شروع شد.
شب ها شبیه آدم های مسموم، سرش را بین دستانش می گرفت و با صورت مچاله، از درد به خودش می پیچید و ناله می کرد.
دل درد و حالت تهوع هم داشت. پزشکش ام.آر.آی تجویز کرد. با آن عکس، همه ی فرضیه های مسمومیت کنار رفت. تومور مغزی پایش را وسط زندگی ما گذاشت. خبر را ذره ذره به من دادند. یک ماهه حامله بودم...
🌹📚🌹📚
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
1_37266447.pdf
455.4K
📗 رمان
#جنـــگ_با_دشمنـــان_خدا
🔹 نویسنده: شہــید مدافـــع حرم طــاها ایمانـی
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
زندگینامه شهید محمدجواد تندگویان.pdf
1.09M
زندگینامه #شهید_محمدجواد_تندگویان
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
شهیدی که روی سنگ قبرش تاریخ شهادت ثبت نشده است.pdf
1.41M
شهیدی که روی سنگ قبرش تاریخ شهادت ثبت نشده است
#شهید_محمدجواد_تندگویان
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
بیسیم چی-6.pdf
5.47M
📗خاطرات بسیار شنیدنی
« #بی_سیم_چی »
( خاطرات رزمنده عاشورایی حمیدرضا عسگریان از روزهای خون و حماسه )
🔺قسمت ۶
♦️فایل #ساختهشده در
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
خاطرات بیسیم چی-۷.pdf
3.33M
📗خاطرات بسیار شنیدنی
« #بی_سیم_چی »
( خاطرات رزمنده عاشورایی حمیدرضا عسگریان از روزهای خون و حماسه )
🔺قسمت ۷
♦️فایل #ساختهشده در
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
1_1760636.pdf
8.75M
📘 کتاب
#دا
🔹خاطرات خانم سیده زهرا حسینی از روزهای اشغال خرمشهر
🔺از پر تیراژترین کتاب های دفاع مقدس
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بمناسبت ۳۱ خردادماه، سالروز شهادت #شهید_چمران
📥 #پاوه_سرخ
بر اساس زندگینامه شهید چمران
📜از مجموعه کتاب های #قصه_فرماندهان
✅ویژه #نوجوانان
#PDF
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
#نیمه_پنهان_ماه
#شهید_چمران
#رایت_فتح
#سالروزشهادت
💕تا به حال از عشقهایی خوانده اید یا شنیده اید که آغاز آن دنیا و مقصدش آسمان است .
زندگی شهید چمران با همسرش ؛ حس لطیف تنفس یک جان در جانی دیگر .
این حس گمشده رادر خود بیابیم .
💎 برشی از کتاب:
پرسید شمع ، چرا شمع ؟ اشکم ریخت . گفتم : « نمیدانم ، این شمع ، این نور ، انگار در وجود من است ، من فکر نمی کردم کسی بتواند معنای شمع و از خود گذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان بدهد »
مصطفی گفت : « من هم فکر نمیکردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند »
پرسیدم این را کی کشیده ؟ من خیلی دوست دارم او را ببینم .
گفت : من. تعجب کردم . شما کشیده اید ؟!
شما که در جنگ و خون زندگی می کنید ، مگر میشود ؟
فکر نمی کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید .
بعد اتفاق عجیب تری افتاد . مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته های من از حفظ .
گفت : هر چه شما نوشته اید خوانده ام و دورادور با روحتان پرواز کردهام و اشک هایش سرازیر شد.
ص 16و 17
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
شهید چمران.mp3
11.69M
#کتاب_صوتی
❤️بمناسبت ۳۱ خردادماه، سالروز شهادت #شهید_چمران
📜از مجموعه #نیمه_پنهان_ماه
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلمکوتاه
مروری بر زندگی شهید مصطفی چمران
🔺پخش بمناسبت - ۳۱خرداد ۱۳۶۰-سالگرد شهادت #شهید_چمران
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
4_5841308878662271904.apk
1.07M
📕 خاطره
#داستان_یک_جاسوسی_در_عراق
داستانی شور انگیز از جانفشانی یکی از افسران اطلاعاتی گمنام و دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران در بغداد در جنگ تحمیلی
🔻تقدیم به ارتشیان دلاور و دوستداران آنها
🔰فایل #ساخته شده در کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
کتاب فیلم دفاع مقدس و شهدا
📕 خاطره #داستان_یک_جاسوسی_در_عراق داستانی شور انگیز از جانفشانی یکی از افسران اطلاعاتی گمنام و دلا
دوستان عزیز
باسلام و احترام
خواهشا حتما مطالعه ش فرمایید
از بهترین خاطرات دفاع مقدسی هستش که تا حالا خوندمش ، هم عاشقانه است و هم هیجانی و قهرمانانه ، عشق مجازی و حقیقی و عشق به وطن توأمان.
البته فایل ساخته خودمون هست .
با احترام به ساحت عزیز رزمندگان و ایثارگران و مخصوصا شهدای❤️ سربازان گمنام آقا امام زمان (عج)
🔰 خاطره بسیار جالب و شنیدنی
#فرار_از_زندان_داعش
( خاطراتی شنیدنی از اسارت یک رزمنده و مدافع حرم افغانستانی ایرانی تبار به دست تروریست های داعشی در سوریه و فرار از زندان تروریست ها )
👇👇👇
🔰 خاطره بسیار جالب و شنیدنی
#فرار_از_زندان_داعش
( خاطراتی شنیدنی از اسارت یک رزمنده و مدافع حرم افغانستانی ایرانی تبار به دست تروریست های داعشی در سوریه و فرار از زندان تروریست ها )
🔻 قسمت_۱
_ ۳۲ سال پیش پدرم"سیدمیرزا جعفرے"و مادرم"زهرا صفزی" ڪہ هر دو اهل روستاے شیعہ نشین سوف افغانستان بودند؛بہ دلیل تهاجم طالبان و مشکلات دیگر تصمیم مےگیرند به ایران مهاجرت کنند!
_اغلب مردم این روستا از سادات هستند...
ما نیز جزو سادات هستیم!
ما چهار برادر و چهار خواهر بودیم ڪہ دو خواهرم فوت کردند!
من سال ۱۳۷۲ در ایران متولد شدم بہ دلیل این ڪہ باید در امر معاش خانواده ڪنار پدرم خدمت میڪردم؛ نتوانستم تحصیلاتم را ادامه دهم...
_ده سالم بود ڪہ در یڪ ڪارخانه ڪفش سازے مشغول ڪار شدم!
شغل پدرم در افغانستان ڪشاورزے بود و زمین های زیادے داشت!
بعدها مجبور شد یڪ سالے به آنجا برگردد تا علاوه بر دیدن خانواده فڪرے هم به حال زمین هایش بڪند و من هم به همین علت مجبور شدم درس را رها ڪنم تا در نبود پدر ڪمڪ حال خانواده شوم...
_چسبیده بودم به ڪار و زندگے... شبها ڪار مےڪردم و ۶ صبح ڪہ
مےرسیدم خانہ تا بعد از ظهر مےخوابیدم!
خدا را شڪر اوضاع زندگے مان بد نمے گذشت تا اینکه زمزمه آغاز جنگ در سوریه شنیده شد!
_سال ۹۲ بود یڪ روز صبح تازه رسیده بودم خانه و خواب بودم...
با صداے پسر خالہ ام بیدار شدم!داشت با پدرم در مورد اوضاع آنجا صحبت میکرد!
خودش یڪ بار اعزام شده بود...
میگفت:درگیرے خیلے شدید است و حضرت زینب سلام الله علیها تنهاست!
اگر نرویم بجنگیم تڪفیرے ها همه چیز را خراب میڪنند و به حرم خانوم هتڪ حرمت می شود!
وسط صحبتشان از خواب بیدار شدم و پرسیدم:سید مصطفے از سوریه براے من بیشتر بگو...
گفت جنگ است دیگر!!!
از نظر امنیت بسیار خطرناڪ است و دشمن در حال پیشروے براے گرفتن ڪل خاڪ سوریه است!
پرسیدم:میشود من هم بروم؟؟؟
گفت:چرا نمیشود؟
_فرداے همان روز همراهش رفتم ثبت نام ڪردم!
پدرم وقتے متوجه رفتنم شد؛مخالفتے نکرد و گفت:
پسرم برو من سپردمت به حضرت زینب...
🔺 ادامه دارد....
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas