eitaa logo
کتاب پیکِ روشنا 🌱
4.6هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
366 ویدیو
7 فایل
حال خوش شما با ما 🌱🌱 🌸#اینجا_جای_دنجیست🌸 + 🔹️دستینه های هنری . سوالات و سفارش : @rahil125 مدیر فروشگاه : @roshana21 . ساعت کار فروشگاه ۸ صبح الی ۱۹ . ۰۹۳۷۴۱۶۹۹۴۴ . کانال کتاب کودک👇 https://eitaa.com/joinchat/1049624758C85b1c7abee
مشاهده در ایتا
دانلود
✨📔کتاب دلتنگ نباش فراز هایی از زندگانی شهید مدافع حرم، روح الله قربانی می باشد. که حاصل مصاحبه های مولف با همسر شهید و نزدیکان ایشان است. 🔖نویسنده کتاب می گوید: تقوای شهید که در همه مراحل زندگی از او می بینیم ویژه ترین خصوصیت اوست، اینکه با وجود تمام مشکلات و سختی هایی که در زندگی داشته است باز همیشه خدا را مد نظر قرار می داد، به قول یکی از دوستان شهید که می گفت: روح الله تو زندگی رَنده شد بعد شهید شد. به نظرم این موضوع خیلی شخصیت شهید را جذاب کرده است، در وصیت نامه اش هم نوشته است که « شهادت خوب است و تقوا بهتر، تقوایی که در قلب باشد و در رفتار بروز کند.» 📖تعداد صفحات ۳۷۶ 💳قیمت اصلی ۷۳ ت تومان قیمت باتخفیف ۶۵۷۰۰تومان قیمت قبل ۶۰ ت موجود هست 📚🌼📚🌼📚🌼📚
📗کتاب قرار بی قرار خاطرات شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده ❤ 🌸🌱شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید. فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن مصطفی با فاطمیون روایت عجیبی دارد. همسرش نقل می کند که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجه ها داشته است. او به مشهد می رود، ریش هایش را کوتاه می کند و به مسئول اعزام می گوید که یک افغانستانی است. مصطفی بیشتر از دو سال در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر بود. و دست آخر به آرزویش که دیدار محبوب بود نائل آمد و عند ربهم یرزقون شد. این کتاب داستان هایی را از نزدیکان و دوستان ایشان روایت می کند.** هر کسی او را می دید دیگر نمی توانست به راحتی از او دل بکند. مصطفی قانون جذب را خوب بلد بود. می دانست چه کار کند تا یکی را جذب بسیج و دم و دستگاه امام حسین (ع) کند. پدرش می گفت: «مصطفی به مادرش گفته شما دعا کن من موثر باشم، شهید شدم یا نشدم مهم نیست!» ۱۲۰تومان 📱برای ثبت سفارش 👇 @rahil125
📔او مرگ را کشت  (شهید دکتر مجید شهریاری، دانشمند هسته‌ای به روایت دکتر بهجت قاسمی (همسر شهید)) بخشی از کتاب👇 📖 فرشته گفت: «می‌خوام یه چیزی بهت بگم؛ یادته که راجع به آقای شهریاری و پیشنهاد ازدواج برای ایشون صحبت کردیم.» گفتم: «آره، چطور مگه؟» گفت: «آقای شهریاری به من گفتن که این پیشنهاد رو به خودت بدم.» سرم داغ شد. دعوایش کردم که «معلوم هست چی می‌گی؟! تو که منو می‌شناختی، چطور قبول کردی؟» فرشته دختر شوخ و شنگی بود. زد زیر خنده و ریسه رفت. گفت: «به من چه؟ دکتر این پیغام رو داده، من فقط پیغام‌رسونم.» ▫️۳۰ ت با تخفیف ۲۷ ت ▫️۹۶ صفحه 📱برای ثبت سفارش 👇 @rahil125