کتاب خوب📚
پیشنهاد (۲)
.
📚نام کتاب: "طلوع روز چهارم"
🖋نویسنده: فاطمه سلیمانی
📑انتشارات: نیستان
📓تعداد صفحات:۳۱۶
📖توضیحات:
"طلوع روز چهارم" اثری است داستانی روایی که به شرح ماجرای شکافته شدن دیوار کعبه برای ورود مادر جلیلالقدر امیرالمؤمنین علی (ع) به درون آن در زمان ولادت ایشان و در ادامه حضور چهار بانوی پاکدامن آسمانی بر بالین وی برای کمک به این ولادت خجسته میپردازد.
این داستان همانند سایر آثار سلیمانی ازندریانی در این ژانر، از داستانی بکر و کمتر پرداخته شده بهره میبرد که نخستین برگ برنده او برای جلب نظر مخاطبانش به شمار میرود و در ادامه شیوه روایت نویسنده است که توانسته با ابداعات او این اثر داستانی را به روایتی مانا و خواندنی مبدل کند.
سلیمانی ازندریانی روایت خود را با شرح بیتابی و درد فاطمه بنت اسد در لحظات ولادت اما علی (ع) آغاز میکند. از دردی که او را به دامان کعبه و خدای او کشانده و جاهلانی که دوست ندارند او را در چنین جایگاهی ببینند. داستان اما در همان فضل نخست به نقطه اوجی شامل ورود او به کعبه میانجامد و در آنجا شرح دیدار و تسکینی که آن بانوان پاکدامن به وی برای این ولادت خجسته میدهند، اتفاق میافتد.
سلیمانی در ادامه، شرح این کمک را در قالب روایتی از زندگی و شخصیت هر یک از بانوان و نوع حضور آنها در این رویداد تکمیل میکند.
داستان «طلوع روز چهارم» جدای از این، دربردارنده زبانی فخیم و ستودنی است. زبانی که با فخامت نثر تاریخی سعی کرده حس و حال مادرانه و در عین حال فضای معنوی حاکم بر لحظاتی که بر وی رفته است و روزهای اقامت او در کعبه برای این میلاد خجسته را به شکلی باورپذیر و احساسی برای مخاطب خود بازگو کند.
📗📘📙
@ketabe_khoob
پیشنهاد(۳)
.
📚نام کتاب: "نقاشی قهوه خانه"
🖋نویسنده: محسن کاظمی
📑انتشارات: سوره مهر
📖توضیحات: خاطرات متهم دادگاه میکونوس، کاظم دارابی
از جمله اتفاقات عجیب در دهه هفتاد بود و حالا بعد از گذشت ۲۰ سال، پرونده یکی از متهمان تبرئه شده آن یعنی کاظم دارابی مورد بررسی قرار گرفته و خاطرات او از زندانی در کشور آلمان به نحوی بسیار خواندنی در این کتاب منعکس شده است.
اين كتاب در سال جاري سه جايزه را ازآن خود كرد:
- جايزه كتاب سال دانشجويي
- جايزه ادبي جلال آل احمد
- جايزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران
📗📘📙
@ketabe_khoob
پیشنهاد (۴)
📚نام کتاب:"قلب کوچک سپهر"
🖋نویسنده: مهناز فتاحی
📑انتشارات: سوره مهر
📓تعداد صفحات: ۱۴۰
📖توضیحات:
«مهناز فتاحی» ماجراهای واقعی فرزندش سپهر را دست مایه نوشتن داستانی قرار داده و رمانی با نام «قلب کوچک سپهر» نوشته است.
این نویسنده، درباره ی موضوع کتابش می گوید: «ماجراهای برگرفته از ماجراهای واقعی زندگی فرزند من است که نقص مادرزادی قلب دارد. او 4 بار به دلیل بیماری قلبی جراحی و بیش از 50 بار در بیمارستان بستری شده است.»
«این کتاب، خاطراتی است که در قالب یک رمان روایت شده است و در آن بسیاری از مسائل مستند و واقعی هستند. یکی از ویژگی های کتاب، تازگی موضوع و بیان صمیمی اثر است. کتاب برای مخاطب نوجوان نوشته شده؛ اما من فکر می کنم به دلیل این بیان صمیمی، کودکان و بزرگسالان نیز راحت می توانند با آن ارتباط برقرار کنند.»
📗📘📙
@ketabe_khoob
💠رمان "ارتداد" را در طرح فروش ویژه سورهمهر میتوانید با تخفیف و ارسال رایگان دریافت کنید.
⭕ مزایای طرح:
• خرید کتابهای چاپی با تخفیف ۲۰درصدی
• تحویل رایگان سفارشها درِ منزل
• بست بندی بهداشتی ( سلفون بههمراه پدالکل)
• اعتبار رایگان خرید کتاب الکترونیک (۵,۱۰ و ۱۵ هزار تومان)
🔸لطفا؛ً به آدرس زیر مراجعه نمایید👇
99.sooremehr.ir
💠
پیشنهاد (۵)
📚نام کتاب: "سربلند"
🖋نویسنده: محمد علی جعفری
📑انتشارات: شهید کاظمی
📓تعداد صفحات: ۳۵۶
📖توضیحات:
کتاب «سربلند» روایتی است مستند داستانی از کودکی تا شهادت محسن حججی.
این اثر قرار است مخاطب را با ابعاد مختلف شخصیتی شهید آشنا کند؛ ابعادی از زاویه دید خانواده، دوستان و همرزمان. همچنین گفتنی است این کتاب حاوی اسناد، تصاویر و دلنوشته های شهید حججی نیز می باشد
📗📘📙
@ketabe_khoob
پیشنهاد (۶)
📚نام کتاب: "آب نبات هل دار"
🖋نویسنده: مهرداد صدقی
📑انتشارات: سوره مهر
📖توضیحات:
داستان طنزی است از زبان یک کودک بجنوردی؛ برادر این کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوی داستان، فرزند آخر یک خانواده پنجنفری است. آنها همراه مادربزرگشان در یکی از محلههای قدیم بجنورد زندگی میکنند. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خندهدار و حیرتآور است؛ ماجراهایی که محسن آنها را ایجاد میکند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشاندادن فضای پشت جبهههاست؛ نویسنده نشان میدهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمره خود را میگذراندند و سرگرمیهای خاص خود را داشتند. در این داستان، نویسنده نشان میدهد، در سالهایی که به ظاهر برای بسیاری یادآور روزهای جنگ است، بخش عمدهای از مردم ایران زندگی شاد و پُرماجرایی داشتند؛ زندگیای همراه با خنده و سرزندگی. این کتاب، برای کسانی که از روزگار دهه ۱۳۶۰ خاطرات نوستالژیک دارند، برای نسل امروز هم، که دوستدارِ موقعیتهای طنزِ کُمیکاند، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. محسن، قهرمان داستان، از روزگاری میگوید که مردم با مسائل ساده شادیهای بزرگی میآفریدند.
📗📘
@ketabe_khoob
پیشنهاد(۷)
📚نام کتاب: " خط مقدم"
🖋نویسنده: فائضه غفار حدادی
📑انتشارات: شهید کاظمی
📓تعداد صفحات: ۵۲۸
📖توضیحات:
روایتی است مستند از تلاش ستودنی تعدادی جوان به مسئولیت حسن طهرانی مقدم که ماموریت مهم تشکیل یگان موشکی ایران به آنها محول می شود. اما ماجرا به آسانی پیش نمی رود. کمبودها، تحریم ها، کارشکنی ها، عدم همکاری ها و دست اندازهای زیادی جلوی راهشان سبز می شود اما آن ها محرمانه و دست خالی همه موانع را رد می کنند و حضورشان در پادگان های غرب کشور موثر تر از حضور رزمندگان خط مقدم می شود. این کتاب با فضاسازی داستانی (تا اندازه ای که به استناد ماجراها لطمه نزند) و با روایت همزمان زندگی خانوادگی شهید طهرانی مقدم کوشیده است که روایتی گرم و جذاب و دلنشین بیافریند. پرداختن به نامه های رد و بدل شده بین حسن آقا و همسرش و نیز آوردن برگه هایی از دفتر خاطرات افراد مختلف در لا به لای روایت به تنوع و استناد کار افزوده است.
این کتاب در هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس، مورد تقدیر قرار گرفته و در طول یک سال به چاپ چهارم رسیده است.
📗📘📙
@ketabe_khoob
پیشنهاد (۸)
📚نام کتاب: "پنجشنبه فیروزه ای
🖋نویسنده: سارا عرفانی
📑انتشارات: نیستان
📓تعداد صفحات:۳۷۳
📖توضیحات:
«پنجشنبه فیروزه ای» با یک داستان سریع و سرضرب آغاز می شود. با روایتی از یک دانشجو که مخاطب می تواند به سادگی با آن هم ذات پنداری کند؛ دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست. اما رمان پس از این پیش درآمد وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو می شود که برای زیارت به مشهد مقدس وارد شده اند. شاید اوج رفتار مؤلف در نگارش این رمان و رو در رو قرار دادن سبک های مختلف زیستی در رمان را بتوان در این بخش رمان جستجو کرد. وی با زیرکی و در عین حال رعایت جنبه های مختلف عفاف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن دختران جوان دانشجویی می برد که در این سفر همراهند.
📗📘📙
@ketabe_khoob
پیشنهاد (۹)
📚نام کتاب: "چشم چشم دو ماهی"
🖋نویسنده: محمد حمزه زاده
📑انتشارات: سوره مهر
📓تعداد صفحات: ۳۲
📖توضیحات:
داستانی است که برای گروه سنی کودکان نوشته شده و به ماجرای زندگی دختری می پردازد که پدر وی در جنگ نابینا شده است.
برگزیده جشنواره ربع قرن کتاب دفاع مقدس
📗📘📙
@ketabe_khoob
پیشنهاد(۱۰)
📚نام کتاب:" خواب باران"
🖋نویسنده: وجیهه سامانی
📑انتشارات: کتابستان معرفت
📓تعداد صفحات: ۲۰۰
📖توضیحات:
#خواب_باران با نثری ساده و لطیف، و نگاهی واقع بینانه به مسائل اعتقادی و معضلات اجتماعی اخلاقی جوانان، تلاش می کند با قصه ای عاشقانه، تعریفی واقعی از تقدیر ارائه کند و مرز میان تردید و ایمان را به تصویر بکشد.
اين رمان داستان دختر جوانی است به نام هما که قرار است از فضاي غبارآلود شک و تردید و ظلمت بریدن از خداوند و رفتن تا پرتگاه خودکشی، به دوربرگردان توبه و برگشتن به دامان پر مهر الهی برسد.
كتاب از سه فصل تشكيل شده است. فصل آتش، اوج تلخی و سیاهی رمان و نومیدی مطلق است، فصل گلستان حرکت به سمت نور و روشنايی است. و فصل خلیل به تسلیم محض و دل سپردن تام به مشیت الهی مي رسيم.
قسمتی از رمان:
من آدم وابستهای بودم و شدیداً عاطفی. به هرچیزی عادت میکردم، اونقدر وابسته و دلبستهاش میشدم که جدا شدن ازش، برام غیرقابل تصور بود. برای همین خدا یکی یکی وابستگیهامو ازم گرفت، تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد.
طول کشید تا یاد بگیرم، با سختترین امتحانها هم یادم دادن، اما بالاخره یاد گرفتم.
خواب باران در طاقچه با ۵۰ درصد تخفیف
https://taaghche.com/book/24030
📗📘📙
@ketabe_khoob
پیشنهاد(۱۱)
📚نام کتاب: "زن آقا"
🖋نویسنده: زهرا کاردانی
📑انتشارات: سوره مهر
📖توضیحات:
کتاب زن آقا گزارش سفر تبلیغی یک زوج طلبه است که به یک روستا در جنوب استان فارس اتفاق می افتد.
سفر یک ماهه این زوج به سنت های و اقلیم یک روستای جنوبی با اتفاقات غیر قابل پیش بینی همراه می شود. همسرِ سید که مردم به او زن آقا می گویند، نا خواسته وارد مسئله ای می شود که او را به لحاظ ذهنی بسیار درگیر می کند...
📖برشی از کتاب:
یک نفر اسم دخترم را پرسید. تا سر برگرداندم که جوابش را بدهم یک نفر بیخ گوشم را گرفت توی دستش و چسباند به دهانش: «اسم واقعی دخترت رو به اینا نگو!» خشکم زد. برگشتم و نگاهش کردم. چشمهای درشت و گیرایی داشت. موهای موجدارِ فلفلنمکیاش را از وسط باز کرده بود. یک خال گوشتی زیر لبهای باریکش نشسته بود. چهرهاش ترسناک بود اما لبخندش به دل مینشست. قوهٔ آدمشناسیام میگفت بهش اعتماد کنم.
ـ نبات! نباتسادات صداش میکنیم.
دروغ نگفتم. گاهی توی خانه دخترم را نباتسادات صدا میکردیم. اسمش همهمهٔ دیگری به پا کرد. بعضیها از اینکه اسم دختر یک آخوند نبات باشد، تعجب کرده بودند. بعضیها ذوقزده شده بودند. به زن، که حالا ایستاده بود کنارم، نگاه کردم. آرامش و سکون عجیبی توی نگاهش بود. انگار توی زمان ما زندگی نمیکرد. لبخند زد. دستم را گرفت و چیزی گفت. توی آن همه صدا نشنیدم چه گفت، اما فکر کنم گفت که بعداً برایم توضیح میدهد. دستم را بوسید و رفت.
📗📘📙
@ketabe_khoob