eitaa logo
کتابیتا
30.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
7 ویدیو
2.4هزار فایل
🔰 کتابخانه عمومی ایتا 🔰 ♻️ شامل کتابها و نرم افزارهای دانشگاهی و حوزوی ♻️ 🚫 کپی فقط با ذکر منبع مجاز است 🚫 🌍 آیدی کانال : 🍀 @ketabita 🎁 تبلیغات ارزان در کانال : 🍀 https://eitaa.com/joinchat/4211146792C549d6d9685
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰🔰 🎙عنوان : جهان بینی توحیدی ✍نویسنده : استاد شهید مطهری 📼 قسمت اول تا پنجم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
1.mp3
11.01M
🔰🔰 🎙عنوان : جهان بینی توحیدی ✍نویسنده : استاد شهید مطهری 📼 قسمت اول 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
2.mp3
10.14M
🔰🔰 🎙عنوان : جهان بینی توحیدی ✍نویسنده : استاد شهید مطهری 📼 قسمت دوم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰🔰 🎙عنوان : جهان بینی توحیدی ✍نویسنده : استاد شهید مطهری 📼 قسمت سوم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
4.mp3
23.3M
🔰🔰 🎙عنوان : جهان بینی توحیدی ✍نویسنده : استاد شهید مطهری 📼 قسمت چهارم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
5.mp3
8.76M
🔰🔰 🎙عنوان : جهان بینی توحیدی ✍نویسنده : استاد شهید مطهری 📼 قسمت پنجم 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰🔰 ✂️برشی از کتاب دیدم که جانم می رود ✍نویسنده : حمید دولت آبادی 2⃣ بخش دوم 📌شب، بعد از نماز مغرب و عشا، با مصطفی کاظم‌زاده از مسجد خارج شدیم. نسیم خنکی می‌وزید. سعی کردم به چشمان او نگاه نکنم. خیلی گرفته بود. آن‍قدر پَکر بود که ترسیدم اسمی از جبهه ببرم. عصبانیتش را ظاهر نمی‌کرد، ولی می‌دانستم از درون می‌سوزد. 📌سعی کرد به بهانه‌ی نگاه به ماه، سرش را بالا بگیرد؛ شاید قصدش این بود تا از جاری شدن اشکش جلوگیری کند. نگاهی زیرچشمی بهش انداختم، بریده بریده و با بغض گفت: 📌ولی حمید درستش نیست، مگه خودت نگفتی صبر می‌کنی با هم بریم؟هیچ توجیهی نداشتم . 📌راست می‌گفت، اما من که نمی‌توانستم صبر کنم تا اواخر شهریور که امتحانات تجدیدی او تمام شود. وقتی سرکوچه‌شان می‌خواستم از او جدا شوم، به دنبالم آمد. با هم تا دم خانه‌ی ما رفتیم. در را که بستم، لحظه‌ای به دیوار تکیه دادم. می‌دانستم چه می‌کشد.   📌فردا صبح جلوی لانه‌ی جاسوسی [واقع در خیابان طالقانی تهران] غوغا بود. با بچه‌ها خداحافظی کردم. مصطفی حالش گرفته بود. دردِ ماندن را آنجا فهمیدم. به دنبال شوخی‌ای ذهنم را کاویدم تا بلکه با خوشی از هم جدا شویم. ناگهان از دهانم پرید : 🔸آقا مصطفی... با اجازتون این دفعه دیگه شهید می‌شم .   🔰ادامه دارد .... 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🔰 📚عنوان : آنگاه هدایت شدم ✍نویسنده : دکتر سیدمحمد تیجانی تونسی 📝مترجم : سیدمحمدجواد مهری 📖موضوع : عقائد 📕تعداد جلد : ۱ جلد 📌 فقط با ذکر منبع مجاز است 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
آنگاه‌هدایت‌شدم.pdf
2.48M
🔰 🔰 📚عنوان : آنگاه هدایت شدم ✍نویسنده : دکتر سیدمحمد تیجانی تونسی 📝مترجم : سیدمحمدجواد مهری 📖موضوع : عقائد 📄تعداد صفحات : ۳۴۸ صفحه 📌 فقط با ذکر منبع مجاز است 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c