از افکار واحساسات بپردازیم . این چرخه فکر - احساس ، محیطی الکترو مغناطیسی و قابل اندازه گیری ایجاد می کند که همواره ما را در محدوده خود نگه می دارد. این محیط ، سرشار از ذرات نور ، انرژی و فرکانس هایی حاوی پیام ها، اطلاعات یا خواسته‌های ماست. البته منظور من از ذرات «نور» ، آن چیز قابل مشاهده نیست، بلکه همه طیف هااحساسات بپردازیم. این چرخه فکر - احساس ، محیطی الکترو مغناطیسی و قابل اندازه گیری ایجاد نور شامل اشعه ایکس، امواج تلفن و ماکروویو را نیز در بر می‌گیرد. بسیاری از پیام های اصلی را توسط نور دریافت می کنیم که به وسیله فرکانس های متفاوت به ما می رسد .بنابراین، ما همواره در حال ارسال و دریافت انرژی الکترومغناطیسی هستیم. عملکرد این امر چنین است؛ هنگام اندیشیدن به چیزی ، شبکه های عصبی در مغزمان به فعالیت می‌پردازند .وقتی آن افکار برای ایجاد واکنش های شیمیایی می گردند، احساس جدیدی را برایمان به همراه می اورند. با پدید آمدن این احساساسات جدید، بار های مغناطیسی جدیدی نیز شکل می گیرد. هنگامی که احساسی آشنا افکارمان را به سمتی خاص هدایت می‌کند نیز بار های مغناطیسی پدید می آید و از ترکیب بارهای مغناطیسی ، میدان الکترو مغناطیسی خاصی به وجود می اید که محیطی مشابه حالت های وجودی مان دارد. احساسات از انرژی پدید می آیند ؛ هنگامی که فردی با احساسات قوی وارد اتاقی شود، انرژی او (جدا از زبان بدنش) کاملاً قابل تشخیص است. هر یک از ما ، بدون تردید انرژی افراد عصبانی یا آزرده خاطر را تجربه و احساس کرده ایم. ما ان انرژی را احساس می کنیم؛ زیرا سیگنال های منتشر شده از ان افراد، بسیار نیرومند و بیانگر نوع احساساتشان است. این موضوع ،در مورد افرادی که بسیار سختی دیده اند یا خوش قلب هستند نیز صادق است. عواطف متفاوت ، فرکانس هایی متفاوت منتشر می کنند . فرکانس احساس های ارزشمند و خلاق مانند حس عشق، لذت و سپاسگزاری بسیار شدید از فرکانس حس هایی استرس زا مانند ترس و خشم است. در واقع عواطف و احساسات، انرژی جاری هستند .انرژی ، فرکانس است و فرکانس ها، حمل کننده اطلاعات هستند. ماطبق افکار و احساسات، مانند ماهواره فرستنده و گیرنده عمل میکنیم. بنابراین ، چنانچه ما هر روز گذشته مان را بازسازی کنیم، مانند سابق بیندیشیم و همان احساسات و عواطف را تجربه کنیم، در واقع همان مقدار میدان الکترومغناطیسی گذشته هستیم که همان انرژی و همان پیام ها را بارها و بارها از خود منتشر می‌کنیم. از منظر انرژی و اطلاعات، به آن معناست که انرژی گذشته مان همچنان در بردارنده اطلاعات گذشته ماست ؛ بنابراین آینده ما همان گذشته‌مان به شمار می آید . ان وقت، انرژی ما نیز کاملاً برابر با انرژی گذشته مان است . تنها راه رهایی از این شرایط و تغییر خود، تغییر انرژی مان است؛ تغییر میدان مغناطیسی ای که همواره از خودمان ساطع می کنیم .به عبارت دیگر، برای تغییر تغییر حالت وجودی مان باید شیوه اندیشیدن و احساساتمان را تغییر دهیم. 📚ماورای طبیعی شدن « ادامه دارد.‌.‌....» 🍀🍀 🌐کتابخوانی نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی و ارزشهای اسلامی https://eitaa.com/ketabkhani1

🌟طلبه شدن آیت الله واعظی با عنایت امام حسین علیه السلام: جناب حجت الاسلام حاج آقای علی آبادی نقل می کند : حضرت آیت الله شیخ شمس الدین واعظی سبزواری که هم اکنون در نجف اشرف مقیم و مشغول تدریس دروس عالی حوزه علمیه هستند، زمانی که در قم مقیم بودن توصیه هایی داشتند که برخی از آنها عبارتند از:👇👇 ✅ وقتی مشکلی برایتان پیش می‌آید به ادعیه مفاتیح‌الجنان مراجعه کنید و پانزده صلوات برای مادر حضرت ابالفضل العباس علیه السلام (حضرت ام البنین علیها السلام) نذر کنید که حتماً تاثیر می گذارد. ✅ برای برخورد با ظالم ، ذکر «کهیعص حمعسق » را بر انگشتان دست بخوانید و بعد دست را ببندید و در حال گفتن این جمله « عنت الوجوه لا لحی القیوم و قد خاب من حمل ظلما» (سوره طه ایه ۱۱۱) ، دست ها را جلوی صورت او باز کنید. 🔰 دو چیز خانمان سوز است : ۱) اگر سهم امام زمان علیه السلام را در غیر مکانش صرف کنیم ۲) اگر در مسئله وقف، برخلاف وقفنامه عمل کنیم . ✅تا زمانی که با خدا باشی کارهایت درست است و مشکلاتت حل می شود. ✅ وقتی می خواهید برای راهنمایی مردم حرف بزنید ، از غیبت کردن فرار کنید. ✅ در ساعت آخر روز جمعه، برای براورده شدن حاجات، دو رکعت نماز بخوانید. ✅ به خاطر احترام به بزرگترها ،به بچه ها کم توجهی نشود و حتی در گفتن سلام به آنها پیش قدم باشیم. 📚طوبای کربلا « ادامه دارد......» 🍀🍀 🌐کتابخوانی نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی و ارزشهای اسلامی https://eitaa.com/ketabkhani1

🌟ادامه موضوع : طلبه شدن آیت‌الله واعظی با عنایت امام حسین علیه السلام: جناب حجت الاسلام و مسلمین علی آبادی در کتاب پرهای صداقت آورده است: 🔰در یکی از روزها که در خدمت حضرت استاد بودیم، جریان بسیار جالب طلبه شدن شان را برای ما این چنین بیان فرمودند: پدرم یکی از علمای مشهور شهر مقدس کاظمین محسوب می شد و مورد توجه خاص و عام بود . او علایق مخصوصی داشت؛ از جمله اینکه دوست داشتند یکی از فرزندانش از جمله بنده به حوزه علمیه بروم و در کسوت روحانیت قرار بگیرم. به همین خاطر هر شب برای تشویق من در مورد اهمیت این راه و همچنین جایگاه علم و دانش صحبت می کردند. با توجه به اینکه من در آن موقع در جوانی به سر می بردم، دوست داشتم شغلی انتخاب کنم که از نظر مادی در مضیقه نباشم. طبیعتاً هرشب بعد از نصایح پدرم ، نظرم منفی بود و گاهی هم در حیا قرار می گرفتم، مادرم را وادار می کردم که به ایشان جواب منفی بدهد حدود چهل شب از این مسائل و گفتگو های مکرر می گذشت که در شب چهلم خواب دیدم صحنه کربلا است و حضرت سیدالشهدا علیه السلام بر نیزه ای تکیه زده است و ذکر « هل من ناصر ینصرنی» آن حضرت به گوش می رسید. من در عالم خواب با اینکه می دانستند حق با امام حسین علیه السلام است و میل داشتم به آن جناب کمک کنم؛ اما موقع حرکت به نتیجه عملم که شهادت بود می‌اندیشیدم و خود به خود ترس و خوف مانع رفتنم می شد . در این حال از خواب بیدار شدم .شب بعد طبق معمول، پدرم شروع کرد به صحبت کردن .باز در آن خواب همان رویا را با همان کیفیت مشاهده کردم . شب بعد باز پدرم مرا نصیحت کرد و برای بار سوم در عالم خواب دوباره همان صحنه را دیدم؛ اما در شب سوم که پدرم را دیدم لباس رزم به تن داشت و آماده رفتن به میدان و کمک کردن به امام حسین علیه السلام بود. با دیدن او تصمیم گرفتم از جانم بگذرم و خودم را فدای امام حسین علیه السلام کنم؛ 🔸 ولی یک سوال برایم باقی مانده بود، از پدرم پرسیدم : اگر هر دوی ما برویم و شهید شویم پس تکلیف خانواده و بچه ها چه میشود؟!! ایشان فرمودند: برادرت هست و از آنها مراقبت می کند. از خواب بیدار شدم و اول صبح خدمت پدرم رسیدم و عرض کردم: می‌خواهم به حوزه علمیه بروم و به تحصیل علوم دینی بپردازم. با همان خواب فهمیده بودم که این راه همان راه امام حسین علیه السلام و کمک کردن به آقا است. با کمال تعجب پدرم جواب داد: نمی شود ،بهتر است به کار دیگری مشغول شوی! اصلاً فکر نمیکردم با این برخورد پدرم مواجه شوم. شروع کردم به اصرار کردن، پدرم گفت: مدتی است که با تو در این رابطه صحبت می کنم؛ اما تو قبول نمی کنی، چطور شده است که حالا خودت آمده ای و پیشنهاد می دهی؟ تا علتش را نگویی اجازه نمی دهم به حوزه علمیه بروی. من هم جریان را به طور مفصل بیان کردم و ایشان بسیار خوشحال شدند و مقدمات حضور مرا جهت فراگیری علوم دینی فراهم آوردند، من هم با علاقه شدیدی به درس و بحث مشغول شدم . جالب اینجاست که برادر دیگرم وارد کار بازار شد و گفته پدرم هم که در خواب به من فرموده بود، تعبیر شد. ☑️لازم بذکر است پدربزرگ استاد ، حضرت آیت الله شیخ حامد واعظی سبزواری بودند که قبر مطهرشان در صحن حرم مقدس حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در یکی از حجرات است. 📚طوبای کربلا 🍀🍀 🌐کتابخوانی نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی و ارزشهای اسلامی https://eitaa.com/ketabkhani1

🌐کتابخوانی نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی و ارزشهای اسلامی https://eitaa.com/ketabkhani1

💐 ادب ورزی و اظهار محبت امام راحل به همسر مکرمه💐💐 زمان: فروردین ۱۳۱۲/ذى القعده ۱۳۵۱. مکان: لبنان، بیروت. جهت رفتن به حج تمتع مخاطب: خدیجه ثقفی تصدقت شوم؛ الهى قربانت بروم، در این مدت که مبتلاى به جدایى از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدتى باشد می‌گذرد ولى بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیباى بیروت هستم؛ حقیقتاً جاى شما خالى است فقط براى تماشاى شهر و دریا خیلى منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالى به دل بچسبد. در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتى هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتى فردا حرکت می‌کند ولى ماها که قدرى دیر رسیدیم، باید منتظر کشتى دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدرى نگران هستیم ولى از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلى سفر خوبى است جاى شما خیلى خیلى خالیست. دلم براى پسرت قدرى تنگ شده است. امید است هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خداى متعال باشند اگر به آقا و خانمها‌ کاغذى نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم. به خانم شمس آفاق سلام برسانید و به توسط ایشان به آقاى دکتر سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید.

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹‌‏ حكمت صلوات : صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود و گره مشکلات را باز میکند صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است. صلوات : تحفه‌اي از بهشت است. صلوات : روح را جلا مي‌دهد. صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو مي‌كند. صلوات : نوري در بهشت است. صلوات : نور پل صراط است. صلوات : شفيع انسان است. صلوات : ذكر الهي است. صلوات : موجب كمال نماز مي‌شود. صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن مي‌شود. صلوات : موجب تقرب انسان است. صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است. صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است. صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است. صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است. صلوات : انسان را در سه عالم بيمه مي‌كند. صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است. صلوات : برترين عمل در روز قيامت است. صلوات : سنگين‌ترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه مي‌شود. صلوات : محبوب‌ترين عمل است. صلوات : آتش جهنم را خاموش مي‌كند. صلوات : فقر و نفاق را از بين مي‌برد. صلوات : زينت نماز است. صلوات : بهترين داروي معنوي است. صلوات : گناهان را از بين مي‌برد. 📒گنجینه صلوات ✨سلامتی وظهور مولاصاحب الزمان(عج) اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ✨ ┅─═ঊ✨✨ঊঈ═─┅ 👈میدونی اگه کپی کنین چند هزار تا صلوات انشاله تانیمه شعبان فرستاده میشه؟پس درثواب نشر شریک شوید

🌟ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟» حضار ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪﻧﺪ.» سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟» حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.» سخنران: «ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟» حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.» سخنران: «ماری کوری ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟» حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.» سخنران: «جمز وات ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟» حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.» سخنران ﺑﺮﺍﯼ ششمین ﺑﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟» ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ. ﺳﭙﺲ یکی از حاضران ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺍلاﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ!» سخنران ﮔﻔﺖ: «ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ!» هرگز تسليم نشويد، حتى اگر هزار بار هم شكست بخوريد... 🌐کتابخوانی نشر و گسترش فرهنگ کتابخوانی و ارزشهای اسلامی https://eitaa.com/ketabkhani1