eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
224 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب متاب🌿📖
آفتاب نیمه شب🌤🌱 کتاب «آفتاب نیمه شب» برش‌هایی کوتاه از زندگی و زمانه #امام_حسن_عسکری (علیه السلام)
. ایشان در طی مدت کوتاه تلاش کردند با تنظیم و تعیین شبکه نمایندگان و تلاش برای کم کردن ارتباط خود با مردم آن‌ها را آماده دوران غیبت نمایند✨🌙 و شیوه زندگی در زمانه امامت فرزندشان را به ایشان بیاموزند.. در این کتاب در قالب داستان‌هایی مینیمال سعی شده تا لحظات و اتفاقاتی از زندگی ایشان که کمتر به سمع و نظر محبان اهل بیت رسیده را بیان کنند...🌱🌱🌱 ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. غرق‌ کن‌ خودت‌ را در شادی‌های‌‌ کوچكِ‌ زندگی !🌱'🧡 .
🕊💙
مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه هر چه از نیکویی به تو رسد از جانب خداست..✨🌚 -نسا ۷۹🌱
. بسم الله..♡🌱🌱🌱 .
نمی‌دانم لازم بود آن کتاب را بخوانم یا نه! انگار زندگی کردن در غفلت و نادانی، بسیار راحت‌تر به نظر می‌رسد..💙🌾 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرود سرخ انار🌳🌸 کتاب دربردارنده داستان بلندی است که بر مبنای یکی از ملاقات های افراد با (علیه السلام) در 8 قسمت تنظیم شده و اصل این واقعه در کتاب بحارالانوار ثبت شده است که نشان از یاری و کرامت اهل بیت(علیهم السلام) و به ویژه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به افراد است...🌱🌱🌱 این کتاب به بیان داستانی از ماجرای انار و حیله وزیر در استفاده از این میوه برای تخریب شیعه می پردازد و به صورت مفصل داستان انار و گرفتاری شیعیان و یاری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به آنها را بیان می کند..💙 ✍🏻نویسنده:الهه بهشتی ▫️ناشر:جمکران 💳 قیمت ۲۸ ت 💙 ثبت سفارش🌱👇 @ketabkhon78 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅┅❅🌱📙❅┅┅┅ @ketabmetabb
برشی از کتاب😌🍉 ⛅️ حاکم نام دوازده امام را برد و به آنها شهادت داد.. با شیخ از کاخ حاکم بیرون آمدیم.. تا رسیدن به خانه شیخ کلمه ای حرف نزدیم.. بازویم را گرفته بود.. صورتش آرامش عجیبی داشت و چشمانش برق می زد..✨ گفتم: شک دارم لیاقتش را داشته باشم.. خم شد شانه ام را بوسید و گفت: چه کسی لایق تر از تو که هم اهل کتابی، هم خط خوش داری و مهم تر از همه واسطه این فیض عظیمی..🌱🌱 گفتم: (سعی می کنم چنان بنویسم که باید…)، دستانم را گرفت و گفت: از حس و حالت بنویس، از لحظه لحظه ای که بر تو رفته. از روز اول تا به الآن. بگذار همه کسانی که حکایت را می خوانند، بفهمند مؤمن واقعی کیست؟»🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم که جانم می رود🌻🕊 دیدم که جانم می رود» خاطراتی از شهید مصطفی کاظم زاده، به روایت حمید داودآبادی( -۱۳۴۴) است.. شهید مصطفی کاظم زاده، متولد ۱۳۴۴ است که در عملیات مسلم بن عقیل در ۲۲ مهر ماه ۱۳۶۱ به رسید..☁️✨ حمید داودآبادی و شهید مصطفی کاظم زاده در سال ۵۸ با هم آشنا می شوند و این رفاقت تا ۲۲ مهر سال ۶۱ ادامه پیدا می کند. آنها با آن سن و سال کم در چادر وحدت جلوی دانشگاه تهران با منافقین بحث می کنند، با هم به هر طریقی شده رضایت خانواده ها را برای رفتن به جبهه جلب می کنند، با هم در گیلان غرب همسنگر می شوند و با هم… نه، دیگر با هم نه؛ این بار مصطفی شهید می شود و حمید می ماند. ساعت شانزده و چهل و پنج دقیقه ی روز ۲۲ مهرماه سال ۶۱ در سومار...🌱🌱 ✍🏻نویسنده:حمید داوود آبادی ▫️ناشر:شهید کاظمی ▫️قالب کتاب:خاطرات 📖تعداد صفحات:۳۲۰ 💳 قیمت ۱۳۵ ت با تخفیف ۱۲۵ ت💙 ثبت سفارش🌱👇 @ketabkhon78 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅┅❅🌱📙❅┅┅┅ @ketabmetabb