کتابخون که بود ارهه یه خانم مذهبی مرتب با اطلاعات #عمومی و #تاریخی قوی بخاطر کتابخون بودنشون😂😍 یعنی کافی بود تو یه بحثی کسی صحبت کنه با جوابای قشنگت قانع میشد😁من یبار برگشتم گفتم که چکار میکنید اینقدر اطلاعاتتون بالاعه😍دلیلشو هم گفت..

. کلاس تو دستش بود ینی تایم بندیش عالی بود .. هر جلسه یه امتحان می‌گرفت ا اون درس فقط هم ۵ سوال..که ۵ دقیقه هم تایم پاسخگویی بود😢 کمتر ۱ دقیقه هم فرصت میداد که صندلیارو جابه‌جا کنیم...بعد کل تایم کلاس به درس و داستان های تاریخی و جنگ و ... می‌رفت اینقدر خوب توضیح می‌داد عاشق کلاسش بودیم😍 .

. کلاسش کلا جذاب بود🌼😌 و منی ک هنوزم شمارشو دارم و باهاش گاهی در ارتباطم🥺🧡 .

. احسنت موفق باشی عزیزم😍🌼

. خدا تورو اینجا نیاورده که رهات کنه پس صبر کن؛ واست قشنگش میکنه..:›💚🌱 .

. امشبو با خودم حرف زدم...🥺🌱 شبتون بخیر🌙🌸 #سعدی✨

. هر جنگلی با امید یک جوونه شروع می شه...🌱 .

. #ستاره_ها_چیدنی_نیستند✨ برگرفته از زندگی یه دختر آمریکایی🌸 در این #رمان، قصه حول شخصیت اصلی کتاب، دختری به نام سارا، شکل می‌گیرد. سارا فعال حوزه‌ی دفاع از حقوق زنان است و به فعالیت‌های فمنیستی مشغول است...🌱 ▫️ناشر:معارف ▫️قالب کتاب:رمان 📖تعداد صفحات: ✍🏻نویسنده: محمدعلی حبیب الهیان 💳 قیمت ۱۳۵ ت با تخفیف ۱۲۱ت ✨ برای مشاوره و ثبت سفارش من اینجام🌱👇 @ketabkhon78

. شخصیت و قهرمان اصلی داستان، دختری #آمریکایی است که طی ماجراهایی با مرکز اسلامی نیویورک آشنا شده و در جلسات متعدد این مرکز، تمام افکار و آراء پیشین خود را به چالش می‌کشد...💯 این دختر آمریکایی به سبب این اتفاق با دو نگاه و دو مدل سبک زندگی در مورد زنان آشنا می‌شود و همین آشنایی، منشا اتفاقاتی مهم در زندگی او و دوست نزدیکش خواهد شد..🌱🌱 #ستاره_ها_چیدنی_نیستند🌟🌸

. یه قاچ از کتاب🍉 دست و پای دختر به یک صندلی آهنی در کنج اتاق طناب پیچ شده بود...دختر التماس می کرد و می گفت: «ولم کنییید! چی از جونم می خواین؟» مردی که ریش بلند و کله قندی داشت و پیراهن سفید یقه سه سانتی پوشیده و یک انگشتر بزرگ با نگین قرمز توی انگشتش بود، کمربند را بالا می برد و بی هدف به بدن دختر می زد...🌱 دختر جیغ می کشید و می گفت: «هر کاری دوست دارین انجام بدین. فقط بعدش ولم کنییین کثافتاااا! » مرد دوباره شروع کرد به زدن دختر با کمربند و دختر بلندتر جیغ می کشید...✨