eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
225 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب متاب🌿📖
. بند بند وجودم چایی میخواد...🥺😁 .
. آن زمانى كه صرف کتاب خواندن میشود، زمان محسوب نمیشود ! من با گذشتن از صفحه اى به صفحه اى ديگر، از مرزها میگذرم و به كلبه هاى افسانه‌اى وارد میشوم ...!🌈📕 _كريستين بوبن
__🌙 شبتون بخیر🌚✨🌸 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اينقدر قوى باش كه بدونى بايد بعضى چيزها رو رها كنى، و اينقدر صبور باش، كه بدونى بايد براى اون چيزى كه لياقتت هست، صبر كنى...🌱❤️ صبحتون بخیر🌤 .
. خدا نکند که‌ حرف‌ زدن‌ و نگاه‌ کردن به‌ نامحرم‌ برایتان‌ عادی‌ شود؛🥺 پناه‌ میبرم‌ به‌ خدا از‌ روزی‌ که‌ گناه، فرهنگ‌ و‌ عادت‌ مردم‌ بشود..!'💔
مگذار....🌱🌱🌱 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید عزیز🌸🕊 (مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم شهید محمود رادمهر)💯 خاطراتی دلنشین و درس‌آموززندگی دلیرمردی که نگذاشت علاقه‌اش به دنیا و زرق‌وبرق‌های آن، بندی بر قدم‌هایش باشد و او را به مقصودش رساند..❤️ محمود رادمهر سال 1359 در شهر ساری به دنیا آمد.. وی پس از پایان تحصیلات دبیرستان، در دانشگاه شرکت کرد و با مدرک فوق‌دیپلم از دانشگاه افسری اصفهان فارغ‌التحصیل شد.. و برای ادامه‌تحصیل در رشتۀ جغرافیای سیاسی وارد دانشگاه امام‌حسین ساری شد. وی در سپاه ناحیۀ ساری و لشکر25 کربلا مشغول به کار بود. در مرحلۀ دوم اعزام سال 1394 به‌همراه تعدادی از رزمندگان غیور مازندران در منطقۀ خان‌طومان به رسید.‌..🌱🌱 ✍🏻نویسنده:مصیب معصومیان ▫️ناشر:شهید کاظمی ▫️قالب کتاب:زندگینامه 📖تعداد صفحات:۱۹۵ 💳 قیمت ۵۵ ت با تخفیف ۵۰ ت🌼 ثبت سفارش🌱👇 @ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
شهید عزیز🌸🕊 (مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم شهید محمود رادمهر)💯 خاطراتی دلنشین و درس‌آموززندگی دلیرمر
بریده ای از کتاب 🕊🌻 پانزده روز قبل از تماس گرفت و شمارۀ برادرش را خواست..می‌خواست عکس‌هایی از خودش را بفرستد..به‌خاطر امنیت خودش مخالفت کردم.. اصرار که کرد، شماره را دادم.. چند روز بعد دوباره زنگ زد. پرسید: «عکس‌ها رسید؟ می‌خواهم سری جدید عکس‌ها را هم بفرستم.» دوباره مخالفت کردم.. گفت: «با دیدن عکس‌ها خوشحال نشدی؟»🥺 گفتم: «نه! تو که نیستی عکس‌هایت هم مرا خوشحال نمی‌کند.. فقط وقتی خودت را می‌بینم خوشحال می‌شوم، نه عکست را!» عکس‌هایش را که می‌دیدم،با خودم می‌گفتم: او که اهل عکس گرفتن نبود.. آخر چرا این‌همه عکس می‌فرستد؟! 🕊