کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
#معرفی_کتاب📚 #نه 🔸️جدیدترین اثر نویسنده کتاب های حیفا،تب مژگان ، کف خیاب
#درباره_کتاب📚
مستند داستانی " نه " روایت ظلم و نسل کشی، تغییرات ژنی و جنایات هورمونی آشکاری است که صهیونیسم جهانی بر علیه مسلمانان ، مخصوصا مسلمانان مظلوم افغانستان روا داشته و توجه خائنانه صهیونیسم به ملت شریف هزاره را (که با توجه به محدودیت های سیاست غذا و دارو توسط جهان غرب در آن منطقه ، دارای بکرترین ژن و ابدان در میان تمامی مسلمانان هستند) به صورت محدود و خلاصه به تصویر کشیده است .
@patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
#معرفی_کتاب📚 #نه 🔸️جدیدترین اثر نویسنده کتاب های حیفا،تب مژگان ، کف خیاب
#گزیده_ای_از_کتاب📚
ماهدخت نذاشت جمله هایده کامل بشه... مثل مامانایی که دوس دارن دخترشون زبون باز کنه و حرف بزنه بهم گفت: «بگو عزیزدلم! دیگه چی فهمیدی؟ اگر کسی نمیخواد نشنوه! مهم نیست... برای من بگو!»
گفتم: «ما را برای کشتن و آزار جنسی اینجا جمع نکردن! چون اگر فقط هدفشون این بود، نیازی به این همه دنگ و فنگ و دزدیدن مثلا من و چال کردن و نبش قبر و آوردن اینجا و... نبود! حتی بهمون میرسیدن و ترگل و ورگل نگهمون میداشتن و کاری میکردن که خوشکلتر و تپل تر بشیم و بتونیم بهشون خدمت بکنیم... نه! ... اینا نیست... برای این چیزا اینجا نیستیم... اینا با ما کارها دارن و یه نقشه ای زیر سرشون هست!»
ماهدخت گفت: «نمیدونم از چی حرف میزنی؟ اما فکر کنم باهات موافق باشم. اما میشه بگی مثلا برای چی؟ منظورم اینه که ما را میخوان چی کار؟!»
زل زدم به یه گوشه و آهی کشیدم و گفتم: «نمیدونم! هنوز نمیدونم... اما یه روز میفهمم... راستی کی برنامه تنفس داریم؟
@patogh_ketab_ardakan
روایتی از حاشیههای دیدار #خانواده_های_شهدا با #رهبر_انقلاب
خانهات شهیدآباد است!
#محمد_رسول_ملاحسنی
نویسندهی کتاب #یادت_باشد
.
...سکوت، مثل نور آفتاب دلانگیز پاییزی، همهجای حسینیه پهن شد. جمعیت، همراه آقا نشستند و قاری قرآن شروع کرد به تلاوت؛ از شهدا میخواند برای دل پدر و مادرها. آقا هم زیر لب آیات را زمزمه میکرد و با نگاهش به همه خوشامد میگفت؛ حتی به همان پسرهایی که روبهروی جایگاه، از دور دست تکان میدادند؛ آقا حواسش به همه بود...
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=41140
@patogh_ketab_ardakan
📌 التماس دعا
🔸 خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن
🔸 دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده... بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
🔸 ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد...
🔸 در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او... که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
🔸 خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید...
🔸 میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی...
🔸 آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
🔸 کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش...
🔸 کاش حداقل دعا میکردم... از آن دعاهایی که با #اضطرار است... از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده... از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست... دعایش کنید...
🔺 آه... که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی...
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری(س)
@patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
🎉پاتوق کتاب برگزار میکند مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔺️ویژه نوجوانان کتاب مجتبی و محیا 🔺️ویژه بزرگسالان کت
⚠️توجه. ⚠️توجه
بدلیل استقبال گسترده مردم از مسابقه کتابخوانی مهلت ارسال پاسخ ها تا ۵ دی ماه تمدید شد.
#مسابقه_کتابخوانی🎉
@patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
#معرفی_کتاب📚 #نشان_از_بی_نشان_ها نشان از بی نشانها عنوان کتابی است پیرامون زندگی
#درباره_کتاب📚
نویسنده در مقدمه کتاب می گوید: از آنجا که مرد را به سخنانش توان شناخت و به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام : المرء مخبو تحت لسانه - و یعرف المرء من فلتات لسانه ... آدمی در پشت زبان خود پنهان است - و هرکس را از آنچه ناگهان بر زبان می راند، توان شناخت و نیز گفته اند: تلک آثارنا تدل علینا فانظروا بعدنا الی الاثار
بر آن شدم ، یادداشتهایی که آن مرحوم به خط خویش گرد آورده بود، چه آنها که از خود نوشته و چه مطالبی که از دیگران انتخاب فرموده بود، منظم سازم و آنچه خود، از کلمات آن بزرگوار و یا کرامات وی شنیده و دیده بودم ، بر آن بیفزایم و به صورت کتابی در دسترس علاقمندان گذارم ، لیکن تقدیر پروردگار چنین بود که با اندوه و افسوس از کنار مرقد منور سلطان علی بن موسی الرضا علیهما السلام رخت مهاجرت بربندم و در اصفهان سکونت کنم . در این شهر نیز توفیق کار نیافتم ؛ تا آنکه پس از مدتی به تهران رحل اقامت افکندم در حدیث قدسی فرموده است : اولیائی تحت قبایی لایعرفونهم غیری ، دوستان من پنهان در تحت قبه عزت منند، نمی شناسد، آن ها را غیر من و حضرت امام الموحدین امیرالمؤ منین علی علیه السلام در خطبه متقین نشانهائی از آنها بیان فرموده است و چون این کتاب هم اقتباس از فرمایشات ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین است لذا نام این را نشان از بی نشان هانهادم چه آنکه :
از آن مرد خدا از دیده عامی بود پنهان
که عارف داغ بر دل دارد و زاهد چه پیشانی
امید آنکه مطالعه این کتاب موجب طلب رحمت برای آن عالم پرهیزگار و سبب آمرزش و مغفرت برای حقیر گردد.
@patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
#معرفی_کتاب📚 #نشان_از_بی_نشان_ها نشان از بی نشانها عنوان کتابی است پیرامون زندگی
#گزیده_ای_از_کتاب📚
مرحوم سیدابوالقاسم هندی نقل کرد که: در خدمت حاج شیخ حسنعلی به کوه معجونی از کوهپایه های مشهد رفته بودیم. در آن هنگام مردی یاغی به نام محمد قوش آبادی که موجب ناامنی آن نواحی گردیده بود از کناره کوه پدیدار شد و اخطار کرد که: اگر حرکت کنید، کشته خواهید شد. مرحوم حاج شیخ به من فرمودند: وضو داری؟ عرض کردم: آری. دست مرا گرفتند و گفتند: چشم خود را ببند. پس از چند ثانیه که بیش از دو سه قدم راه نرفته بودیم، فرمودند: باز کن، چون چشم گشودم، دیدم که نزدیک دروازه شهریم.
بعد از ظهر آن روز، به خدمتش رفتم، کاسه بزرگی پر از گیاه، در کنار اطاق بود. از من پرسیدند: در این کاسه چیست؟ عرض کردم: نمی دانم و در جواب دیگر پرسشهایشان نیز اظهار بی اطلاعی کردم. آنگاه فرمود: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟ گفتم: خیر فرمودند: خوبست تو زبان را در اختیار داری، بدان که تا من زنده ام، از آن ماجرا سخنی مگو وگرنه موجب مرگ خود خواهی شد.
@patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
#معرفی_کتاب📚 #استاد_عشق کتاب استاد عشق نگاهی به زندگی و تلاش پرفسور سید
#درباره_کتاب📚
کتابی جذاب و زیبا از ایرج حسابی که این کتاب در واقع شرح زندگی و سعی و تلاش های پروفسور سید محمود حسابی است که بنیانگذار فیزیک دانشگاهی در ایران بود. نویسنده به خوبی به زندگی پروفسور حسابی پرداخته است و خواننده را با جنبه های مختلف زندگی او آشنا کرده است. برخی از مطالبی که در فهرست کتاب موجود هستند عبارتند از: دوران کودکی، در دیار غربت، مدرسه روحانیون، حس کنجکاوی، بازگشت به ایران، تاسیس دانشگاه تهران و غیره می باشد.
@patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبهاردکان¡
#معرفی_کتاب📚 #استاد_عشق کتاب استاد عشق نگاهی به زندگی و تلاش پرفسور سید
#گزیده_ای_از_کتاب📚
«پروفسور حسابی در بازگویی روزهای واپسین از همه میگویند؛ از پدر، مادربزرگ، همسر و هر کس که در گذر زندگی دستی و آغوشی به مهربانی به سویشان گشودهاند. از مادربزرگ خود بارها با لفظ خانم یاد میکنند و آن جا که فرزندانشان در پرسشی ناخواسته و نابههنگام از لفظ خانم و آقا و تأکید هماره پدر می پرسند در پاسخ به تاکید میگویند: «خانم و آقا بودن آسان نیست، سابقه، تربیت و نجابت باید فراهم باشد. ایمان و اعتقاد از ارکان خانم و آقا بودن است، اگر خانم و آقایی به این مرتبه برسند، میدانند که چه کارهایی باید انجام دهند و چه کارهایی نباید انجام دهند. یا به قول حافظ آن قدر هست که بانگ جرسی می آید... خانم و آقا هیچگاه دروغ نمیگویند و در نشست و برخاست و خیلی از مسائل اجتماعی آداب لازم را رعایت میکنند.»
@patogh_ketab_ardakan