#سیره_شهدا
به شدت عصبانی شد . لب هم به غذا نزد !!
گفت : دلیلی نداره برای ما که فرمانده ایم چلو کباب بیارند و برای نیرو ها غذای دیگه....!!
بعد هم دستور داد غذاها رو برگردونند عقب ...!!!
خیلی به فکر نیروهاش بود
اگه هم بعضی وقتا دو نوع غذا درست می کردن بهترینشو می داد برای اونهایی که توی خط اند....
بین بچه ها هم معروف بود
( چلو کباب توی خط ، ساچمه پلو توی شهرک )
فرمانده بی ادعا
❤️ #شهیدحاج_حسین_خرازی❤️
@keyfonas
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
برتري امام حسين (ع ) بر يعقوب پيامبر 🌺
در زيارت حسين عليه السلام مي خوانيم که :
السلام علي يعقوب الذي رد الله اليه بصره برحمته
سلام بر يعقوب پيامبر که خداوند به رحمت خويش ، نور ديدگانش را بدو باز گردانيد. در اين درود و سلام ، مي تواني يعقوب پيامبر را نيت کني که پدر دوازده پسر بود و هنگامي که آنان را فرا خواند، در کمال صحت و سلامت در برابرش ايستادند و گفتند: پدر جان ! يکي از ما را گرگ خورد.
و او از اين رخداد و خبر درد ناک ، کمرش خم و نور چشمانش را از دست داد.
و نيز مي تواني يعقوب کربلا، حسین عليه السلام را قصد کني که پدر يک پسر بود که ندايش را از شهادتگاه شنيد که :
پدرجان ! آخرين سلام مرا پذيرا باش که اينک لحظات جدايي است .
مي تواني يعقوب پيامبر را نيت کني که پيراهن آلوده به خون فرزندش را کم سالم بود نگريست و گفت :
گويا گرگ پر مهري بوده که پسرم را خورده و پيراهن او را پاره نکرده است .
از يعقوب پيامبر، يوسف را خواستند بدين بهانه که : در دشت زيبا و مناظر دل انگيزش بخورد و بازي کند، اما او نمي پذيرفت و مي گفت : بردن او، مرا اندوهگين مي سازد.
اما حسين عليه السلام هنگامي که فرزند قهرمانش به سوي ميدان جهاد حرکت کرد و بانوان حرم او را از حرکت باز داشتند، فرمود: او را رها کنيد که شوق ديدار خدا و پيامبرش را در سر دارد.
يعقوب پيامبر را بشارت دهنده با پيراهن يوسف فرا رسيد و آن را به سر و روي او انداخت و او بينا شد.
اما حسين عليه السلام نداي جدايي فرزندش را شنيد گويي دنيا در نظرش تيره و تار شد
صلی الله علیک یا قتیل العبرات
@keyfonas