صــــــــــلوات خاصه امام هشتم به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات👇
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
🏴کیف الناس🏴
صــــــــــلوات خاصه امام هشتم به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات👇 ⚜اللهّمَ صَلّ
🍃🌸بر روی رضا شمس امامت صلوات
بر شافع ما روز قیامت صلوات
در شام ولادتش که شادند همه
بفرست بر این روح کرامت صلوات🍃🌸
اَلسَّلامُ عَلَیک یاعلی ابن موسَی الرِّضا
میلاد نور هشتم مبارک
@keyfonas
#شهدا
#امام_رضا
🕯🍂🕯🍂🕯🍂🕯🍂🕯🍂🕯
محمدعلی(نیکنامی) وصیت کرده بود: "وقتی پیکرش را برای طواف به حرم می برند مدت بیشتری پای ضریح نگه دارند". به خدام که گفتیم قبول نکردند و گفتند: حرم شلوغه و پیکر ایشون همانطور که با بقیه شهدا وارد می شه همراه بقیه هم خارج می شه. آن روز حدود سی تا چهل شهید را کنار ضریح قرار داده بودند. مراسم نوحه خوانی هم برگزار شد و بعد شهدا رو طواف دادند.
اما وقتی نوبت محمدعلی شد متوجه ریختن قطره های خون از پایین پیکر شدیم و خدام را خبر کردیم.
به خاطر اینکه آب خون روی فرش ها می ریخت از تکون دادن پیکر خودداری کردند. حدود بیست و پنج دقیقه طول کشید تا پیکر را توی دو لایه پلاستیکی قرار دادند و دیگه خونی ازش نریخت به خاطر اتفاقی که افتاد، محمدعلی نیم ساعت بیشتر از بقیه کنار ضریح بود و به خواسته اش که توی وصیت نامه اش گفته بود رسید.
🕯🍂🕯🍂🕯🍂🕯🍂🕯🍂🕯
راوی:خواهر شهید
@keyfonas
💢 اختلاس!!
اوایل جنگ بچه های جهادسازندگی دیر به دیر خونه میرفتن، توی اداره یک #خط تلفن بود که کنارش یه #صندوق گذاشته بودن، صندوق سکه!
هرکدوم از بچه ها که به #خونشون زنگ میزدن تا حال و احوال کنن، یه سکه مینداختن توی اون صندوق!
میگفتن این تلفن مال #بیت_الماله ما واسه کار شخصی زنگ زدیم پس باید خودمون هزینه ش رو بدیم!
✅ این روحیه جهادی و خدایی رو مقایسه کنید با کارمندی که از کارش میزنه، با رئیسی که با رانت برخورد نمیکنه و....
@keyfonas
*️⃣اتاق عملیات اربیل علیه ایران
🔹تلاش برای ایجاد ناامنی در ایران، برنامهای به درازای عمر انقلاب است، برنامهای که در آن به نظر میرسد طرفهای مختلفی که فکر میکنند قدرت ایران مانعی بر سر منافع و مطامع آنها است. آنها برای بازداشتن ایران از قدرت روزافزون و درگیر کردن آن تلاشهای بیشماری کرده، میکنند و خواهند کرد. تحمیل هشت سال جنگ به کشور برای آن بود تا قدرت دفاعی و نظامی ایران را کم کرده و تسلیحاتی که توسط شاه خریداری شده بود، یا استفاده شده و یا مستهلک شود، اقتصاد ایران به ورطه نابودی کشیده شده و کشور از وجود نیروهایی که میتوانستند تحولی مهم در کشور ایجاد کنند خالی و در نهایت نیز ایران برای بازسازی به قدرتهای خارجی وابسته شود. این طرحها هنوز هم ادامه دارد، فقط شکل، نوع و نحوه اجرای آن متفاوت شده است.
🔹یکی از شیوههایی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در دستور کار اتاقهای فکر سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی غربی قرار گرفت، سازماندهی گروههای مختلف مسلح در مناطق مختلف کشور بود که بهنظر میرسد نیازی به توضیح در مورد آنها نیست. این گروهها در طول دهه اول و دوم انقلاب از کشورهایی مانند مصر، کویت، پاکستان و ترکیه مدیریت شدند و در سالهای بعد، اتاق هدایت آنها تغییر کرد. پس از اشغال عراق توسط ائتلاف امریکایی که کمک ایران در این مساله پررنگ بود، بخش بزرگی از اتاق عملیات علیه ایران به این کشور منتقل شد و امریکاییها میخواستند به جای ایرانِ قبل از انقلاب، منطقه آسیای غربی را از بغداد مدیریت کنند. به همین دلیل طرح بزرگترین سفارتخانه خود را در بغداد ارائه کردند که قرار بود صدها کارمند در آن مشغول به کار شوند.
🔹اما حضور قوی و موثر ایران در بغداد و روی کار آمدن دوستان تهران در مرکز سیاسی عراق، این فرصت را از امریکاییها گرفت، آنها که فکر میکردند میتوانند در ساختارهای امنیتی عراق حضور پیدا کنند، این فرصت را نیافته و تلاش جدیدی را آغاز کردند. متلاشی شدن پیکره گروهک تروریستی منافقین در عراق که امریکاییها چتر حمایتی بزرگی را بر سر آنها کشیده بودند، یکی از مهترین ابزارهای آنها را از دستشان خارج کرد، بنابراین آنها در فکر ایجاد یک اتاق عملیات دیگر افتادند، این اتاق در شمال عراق و در قلمرو اشغالی خاندانِ نمکنشناس بارزانی قرار داشت که از دهههای گذشته در نوکری به رژیم صهیونیستی زبانزد خاص و عام بودند. مسعود بارزانی در سال 2009 زمینه حضور دائمی امریکاییها را در شمال عراق با اهدای زمینی جهت ساخت پایگاهی دائمی فراهم کرد، پایگاهی که باید مهمترین مرکز رفت و آمد افسران اطلاعاتی کشورهای مختلف میشد و نشستهای مختلف عملیاتی در آن برگزار میشد.
🔹در این اتاق عملیات، از سالها پیش اقدامات مختلفی صورت گرفته است. دستور کار اولیه پس از جمع کردن گروهکهای تروریستی معاند به این شکل بود:
1) جمعآوری اطلاعات در داخل ایران و شناسایی دقیق مسیرهای رفت و آمد به عمق خاک کشور. یکی از مهمترین مسیرهایی که پیشنهاد شده بود، مسیری بود که کولبرها از آن رفت و آمد میکردند. جهت اطلاع باید گفت که در طول چند سال گذشته با رصد دقیق نیروهای امنیتی، آنها متوجه شدند که مسیر کولبرها، به مسیر اصلی تردد افراد و اعضای گروهکهای معاند تبدیل شده است. تلاش برای شناسنامهدار کردن کولبرها و همچنین قانونی و مشخص کردن مسیرهای رفت و آمد آنها بخشی از سیاست کلی نظام برای مقابله با این مساله بود. حمایت گسترده رسانههای آن سوی آب از کولبرها نیز بخشی از تلاش آنها برای تحریک افکار عمومی کشور جهت باز نگه داشتن این مسیر حیاتی بود.
🔹2) هدف دوم، جذب حداکثری اعضا برای روز مبادا بود. بیکاری گسترده جوانان در بخشهای غربی به همراه جمعیت بسیار زیاد جوانان که ناشی از متولدین دهههای 60 و 70 بود، زمینه مناسبی را برای جذب نیروهای جوان و سرخورده به این گروهکها باز کرد. در این میان دولت تلاش کرد تا رونق اقتصادی را به مناطق غربی کشور بازگرداند. تلاشها در این زمینه را اگر شد و مانعی نبود در روزهای آینده حتما قلمی خواهیم کرد. اما فعلا خدمت شما عرض کنم تلاشهای اتاق عملیات اربیل پس از ظهور و بروز داعش خود را به شکل عجیبی نشان داد. هنگامی که داعش در عراق به سمت مرزهای غربی کشور ما میآمد اما با قدرت سلاح ارتش مقابل آن ایستاد، صدها نفر در اینسوی مرز منتظر بودند تا داعش خود را به مرز رسانده و به عضویت آن در بیایند. هدف اصلی داعش از ورود به ایران، اشغال نفتشهر و ورود به شهر قصرشیرین و برخی مناطق روستایی دیگر بود تا آن را بهعنوان سرپلی جهت فعالیتهای بعدی خود تبدیل کند.
@keyfonas
در جوار مرقدش
هــرگز بہ ڪم قانع مشو
چون ڪہ از مشهــد
براتِ ڪربلا باید گرفت . . .
#طلبہ_شهید_امین_کریمیان
#در_جوار_بارگاہ_ثامنالحجج
#تولدت_مبارڪ_آقا_جانم
@keyfonas
🍃🍃شهدا الگوی جاودانگی🍃🍃
‼️ در_آن_دنيا_جوابگو_هستی ؟؟
️یک روز گرم تابستان، شهید مهدی باکری فرمانده دلاور لشکر ٣١ عاشورا از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای او باز کرد.
🔹مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به بچه های بسیجی هم کمپوت داده اید؟ جواب دادند: نه، جزءِ جیره امروز نبوده.
🔸مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما....
🔺مهدی این حرف ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچه های بسیجی اند که بی هیچ چشم داشتى می جنگند و جان می دهند. به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشي
@keyfonas