eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
377 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
145 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
بفرمایید روضه...... کاروان از کوفه راهی شام شد مشکلات اسارت و دوری پدر، همچنان رقیه(س) را می سوزاند. در بین راه که سختی بر دختر امام حسین(ع) فشار آورده بود شروع به گریه و ناله کرد و به یاد عزت و مقام زمان پدر اشک ها ریخت گویا نزدیک بود روحش پرواز کند و در آن بیابان به بابا بپیوندد. یکی از دشمنان چون آن فریاد ضجه را شنید به رقیه(س)گفت:[اُسکُتی یا جاریه!فقد آذیتنی بِبُکائِک_ای کنیز!ساکت باش،زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم].آن نازدانه بیشتر اشک ریخت.دیگر بار آن مرد گفت:[اُسکُتی یا بنتَ الخارجی_ای دختر خارجی!ساکت باش]. حرفهای زجر دهنده آن مزدور،قلب دختر امام را شکست.رو به سر پدر نمود و فرمود: "یا ابتاه قَتَلوکَ ظُلماً و عُدواناَ و سَمُّوک بالخارجی_ای پدر!تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند". پس از این جمله ها،آن مرد غضب کرد و با عصبانیت،رقیه(س)را از روی شتر گرفت و از بالا بر روی زمین انداخت. تاریکی شب بر همه محیط سایه افکنده بود. رقیه(س)از ترس شروع کرد به دویدن در آن تاریکی.سختی و خار و خاشاک زمین،پاهای کوچک او را مجروح نمود و او با همه خستگی باز می دوید. همان زمان،قافله متوجه نیزه ای شد که سر امام حسین(ع)بر بالای آن بود.نیزه به زمین فرو رفته بود.دشمن هر چه سعی کرد که آن را در آورد نتوانست. رئیس قافله نزد امام سجاد(ع) آمد و سبب این ماجرا و حکایت را پرسید. امام(ع)فرمود: "یکی از بچه ها گم شده است تا او پیدا نشود، نیزه حرکت نخواهد کرد!" حضرت زینب(س)با شنیدن این سخن،خود را از بالای شتر به روی زمین انداخت و ناله کنان به عقب برگشت تا گمشده را پیدا کند. زینب(س)به هر سو می دوید،ناگهان چشم او به یک سیاهی افتاد،جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودکِ گمشده را به دامن گرفته است.رو به آن زن نمود و پرسید: "شما کیستید؟!" فرمود: [أنا أمُک فاطمه الزهراء،أظَنَنتِ إنّی أغفلُ عَن أیتامِ وَلَدی_من مادر تو،فاطمه زهرا هستم. گمان می کنی من از یتیم های فرزندم غافلم!] چه گذشت بین مادر و دختر خدا میداند ... کاروان منتظر بود و همچنان به اسرا فشار می آورد زینب(س)،رقیه را گرفت و به کاروان رساند و قافله به راه افتاد. صلی الله علیک یا قتیل العبرات 🍁 🌑ناسخ التواریخ،ص۵۳۱ 🌑داستان غم انگیز حضرت رقیه(س)، ص۳۷_۳۹ @keyfonas
مرحوم شیخ احمد کافي رضي الله عنه (واعظ نامدار) از زبان ملا احمد مقدس اردبيلي نقل میکرد که: براي زيارت حضرت امام حسين عليهالسلام با جمعي از طلبه ها پياده وارد کربلا شديم، در بين راه طلبهاي بود که گاهي براي ما روضه ميخواند، گويا امام حسين عليهالسلام نمکي بر حنجرهاش ريخته بود. مرحوم مقدس اردبيلي ميفرمايد: وقتي وارد کربلا شدم اربعين بود و زائران زيادي به آن جا آمده بودند، با خود گفتم: چون حرم شلوغ است داخل نميروم و در گوشهاي از صحن مينشينم و زيارت ميخوانم، آن گاه طلبههايي را که در آن جا بودند دور خود جمع کردم و به آنها گفتم: آن طلبهاي که در راه براي ما روضه ميخواند کجا است؟ گفتند: نميدانيم کجا رفته است. در اين هنگام ديدم مرد عربي از بين جمعيت خود را کنار زد و به طرف من آمد و صدا زد: ملا احمد اردبيلي! ميخواهي چه کني؟ گفتم: ميخواهم زيارت اربعين بخوانم. آن مرد عرب گفت: پس زيارت را بلندتر بخوان تا من هم گوش کنم. ملااحمد اردبيلي ميگويد: زيارت را بلندتر خواندم وقتي زيارت تمام شد به طلبه ها گفتم: آن طلبه پيدا نشد؟ آنها گفتند: آقا! نميدانيم کجا رفته است. ناگهان مرد عرب به من گفت: مقدس اردبيلي! چه ميخواهي؟ گفتم: يکي از اين طلبهها در راه براي ما روضه ميخواند، مدتي است که نميدانم کجا رفته، خيلي علاقه دارم براي ما روضه بخواند. مرد عرب به من گفت: مقدس اردبيلي! ميخواهي من براي شما روضه بخوانم؟ گفتم: آري! آيا ميتواني روضه بخواني؟ مرد عرب گفت: آري! در اين موقع ديدم مرد عرب رويش را به طرف ضريح امام حسين عليهالسلام گرداند و ما را منقلب کرد. يک وقت صدا زد: آقا جان! نه من و نه مقدس اردبيلي و نه اين طلبه ها هيچ کدام يادمان نميرود، آن ساعتي که خواستي از خواهرت - حضرت زينب عليهاالسلام - جدا شوي، در اين هنگام ديد کسي بالاي سر او نيست. در آخر متوجه شدم که اين عرب، حضرت مهدي صاحب الزمان (عج) است. (مرحوم شيخ احمد کافي. ) صلی الله علیک یا قتیل العبرات علیه السلام @keyfonas
🏴کیف الناس🏴
🏴 امام سجاد بر امام حسین علیهما‌السلام هنگام خوردن غذا... از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه: امام زين العابدين علیه السلام چهل سال در مصيبت پدرش گريه كرد. در حالى كه روزها روزه دار و شبها به عبادت بيدار بود. و چون وقت افطار می رسيد، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او می‌نهاد و می گفت: " آقا جان! ميل فرماييد. " آن حضرت می‌فرمود: " چگونه غذا بخورم، در صورتى كه فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گرسنه كشته شد؟ و چگونه آب بنوشم، در صورتى كه فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) لب تشنه كشته شد؟ " و پيوسته اين سخن را می‌گفت و می‌گريست... تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط میشد. همواره با اين حال بود، تا از دنيا رفت... 📚 اللهوف في قتلى الطفوف ص 121 @keyfonas
حضرت زینب(س) خطاب به یزید: تو حقیرتر و کوچک‌تر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم ✅اگر برای زن جَبن (ترس) به معنای یک خوی و خلق اخلاقی، خوب بود، حضرت زینب(س) می‌بایست از همه زن‌های دیگر ترسوتر و بی‌شخصیت‌تر باشد و به اصطلاح معروف سرش از لاک خودش بیرون نیاید. مگر دم دروازه کوفه کسی زینب را مجبور کرده بود که بیاید سخنرانی بکند؟ مگر سخنرانی قابل اجبار است؟! یا در ابن زیاد مگر کسی زینب را مجبور کرده بود که آنچنان در مقابل ابن زیاد بایستد و حتی به او ناسزا بگوید که واقعاً خطر کشته شدن خودش و کسانش وجود داشت؟! ✅و بالاتر از این، در یزید است با آن طنطنه و دبدبه که خیلی با مجلس ابن زیاد فرق می‌کرد، چون اولا ابن زیاد حاکم بود و یزید خلیفه، و ثانیاً ابن زیاد در کوفه بود و یزید در شام، و شام به اعتبار اینکه مجاور با بیزانس (قسطنطنیه آن وقت) بود شکوه خاصی داشت. ولی این زن اصلا اینها را به چیزی نمی‌گیرد، به یزید می‌گوید: تو حقیرتر و کوچک‌تر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم، تو اینکه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم نیز نداری. ✅آیا یک زن ترسو می‌تواند این کار را بکند؟ نه. در آنجا این بود که جان زینب در خطر بود؛ در خطر باشد. از دادن جان که نمی‌ترسید. عزت و شرفش در خطر نبود، برعکس بر عزت و شرفش با این شجاعت افزوده می‌شد. 📚تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۲۴-۱۲۳ @keyfonas
ای جان فدا که تمام جان ها فدای توست جانت سلامت آقا ، دگر حرف جانت نزن @keyfonas
✈️ﺩر «ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ» ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ «ﺧﻠﺒﺎﻥ» ﺁﻥ ﮐﯿﺴﺖ ⁉️ 👈ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ «ﺯﻧﺪﮔﯽ» ﺍﺕ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ⁉️ 💯 ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ 🎈ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻣﺪﺑﺮ ﺁﻥ «ﺍﻟﻠﻪ» ﺍﺳﺖ .🎈 ⚪️به خدا اعتماد داشته باش همین 😊 @keyfonas
⚜يا رَبَّ الزَينب ⚜بِحَقِّ الزَينب ⚜اِشف صَدر الزَينب ⚜بظُهور الحُجة تـا نشـد قسمت مـا تـاریکی قبـربیا ای به عالم بعد«زینب» جبل الصبربیا @keyfonas
مهدی جان قرارِ دل، زِ فراقت دگر قرار ندارم به اِنتظــار قسم، تاب انتظــار ندارم به احتضار مُبدّل شد، اِنتظــار ظهورت اَجل رسیده، دِگر تابِ احتضـار ندارم اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج @keyfonas
ّ༻﷽༺ ❤️✋ #سلام_اربابم 💚قلبم فقط براے حسین بن فاطمہ اسٺ ❤️مجنون ڪربلاے حسین بن فاطمہ اسٺ 💚این آتشے ڪه در جگرم شعلہ مےڪشد ❤️ازبرڪٺ عزاےحسین بن فاطمہ اسٺ ✋ #نعم_الامیر_حسین_ع @keyfonas
🌺🍃امام علے (ع): 🔻ڪسے ڪہ بہ هنگام یارے رهبرش در خواب باشد، با لگد دشمن بیدار خواهد شد🔻 📚غررالحڪم ، ۸۶۷۳ @keyfonas
✅25روزتااربعین ♦️کاش پای دل من هم به نوایی برسد اربعینی،حرمی، کرب وبلایی برسد ♦️آری آقا تر از آنی تو که راهم ندهی دارم امیدکه ازدوست ندایی برسد #ان_شاءالله_اربعین_کربلا❣🙏 @keyfonas