eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
377 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
145 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید حسن رحیمی در خانواده‌ای سلحشور و رزمنده پرور به دنیا آمد و هفت خواهر و برادر داشت. خانواده‌ رحیمی، برای بار اول سال ۱۳۶۰ به ایران آمدند؛ همان وقتی‌که افغانستان درگیر جنگ با روس‌ها شده بود. آنها تجربه‌ زندگی در مشهد، قم و ملایر را داشتند اما سال ۸۸ به افغانستان برگشتند. حسن آن موقع ۱۰ ساله بود. تا کلاس پنجم درس‌خوانده بود و در افغانستان به کمک پدر می‌رفت و کارگری می‌کرد. روزی از روزهای ابتدایی سال ۹۴، بعد از اینکه یکی دو روزی بود خانواده از او بی‌خبر بودند، از مرز نیمروز زنگ زد و به پدرش خبر داد که دارد از زابل به ایران می‌آید. پدر با او مخالفت کرد اما حسن بالاخره توانست او را راضی کند. می‌دانست در سوریه جنگ شده است، همان موقع در افغانستان هم درگیری‌هایی بود، اما حسن تصمیم گرفته بود به سوریه برود. پسر توداری بود و از احساسات و آنچه در فکرش می‌گذشت به خانواده چیزی نمی‌گفت. برای همین این تصمیم برای خانواده‌اش قابل پیش‌بینی نبود. ابتدا به قم رفت و بعد به مشهد، در منزل عمه‌اش ساکن شد. بعد از مدتی زمزمه‌ اعزامش به سوریه به خانواده‌اش رسید. تصمیمش را گرفته بود و می‌خواست مثل دیگر هم‌وطنانش برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم شود. به هر سختی که بود پدر را راضی کرد. بار اول که برگشت، دوست و هم‌رزمش، شهید علی رحیمی به شهادت رسید. دیگر روی زمین بند نبود. بعد از تشییع علی، در خانه‌ عمه‌اش نشسته بود و حسابی توی فکر بود. عمه از او پرسید چه شده؟ و حسن بی‌هوا در جوابش گفت: «آدم شهید بشود بهتر است، نه؟ هیچی بهتر از شهادت نیست.» حسن با همه‌ی سن و سال کمش، دیگر آن آدم همیشگی نبود. خودش می‌گفت وقتی یک بار به سوریه بروی دیگر نمی‌توانی اینجا بمانی! بار دوم هم با تمام سختی‌ها پدر را راضی کرد و مجدداً به سوریه اعزام شد. زنگ زده بود افغانستان تا از همه، حتی برادر و خواهرهای کوچکش خداحافظی کند و حلالیت بگیرد. از عمه و مادربزرگش در گلشهر هم خداحافظی کرد و رفت. انگار چیزی می‌دانست، شاید از مدت‌ها قبل می‌دانست خبرهایی در پیش است، همان موقع که از مرز زابل راهی ایران بود و خواب شهادتش را در سوریه دیده بود. آن وقتی‌که هنوز هیچ از سوریه نمی‌دانست. بعد از ۱۵ روز گذشت از دومین اعزامش، خبر شهادتش را به خانواده در افغانستان دادند. به خاطر مشکلی که برای گذرنامه‌ آن‌ها پیش‌آمده بود ۴۰ روز طول کشید تا بتوانند به ایران بیایند. حسن‌شان را در غسالخانه‌ بهشت رضا (ع) ملاقات کردند و او را همان‌جا به خاک سپردند. حالا یک یادگاری برای همیشه نزد خانواده‌اش به‌جامانده و آن خانه‌ای است که پدرش، به کمک حسن ساخته بود. خانه‌ای که حسن بعد از مدرسه به کمک پدر می‌رفت تا در ساختنش سهیم باشد و قید سرگرمی‌های هم سن و سالانش را می‌زد. همان پسر دوست‌داشتنی خانواده که طاقت نداشت تنهایی از چیزی لذت ببرد. آن‌قدر مهربان و دلسوز بود که همه‌ خوشی‌هایش را با خواهر برادرهایش تقسیم می‌کرد، حتی وقتی خواهر بزرگ‌ترش می‌خواست جایی برود به او کمک می‌کرد و بچه‌هایش را در آغوش خود این‌طرف و آن‌طرف می‌برد تا خواهر، آزار نبیند. کتاب مفاتیح‌الجنان‌ش هم برای خواهر کوچک‌ترش به یادگار مانده، همان کتابی که با آن دعای توسل می‌خواند. همان خواهری که باهم در تاریکی‌های شهرشان در افغانستان، به هیئت می‌رفتند تا در مجلس عزای سیدالشهدا(ع) شرکت کنند. پسر عمه‌اش می‌گفت وقتی یک‌بار در پادگان نظامی با یکی از بچه‌ها بحثش شده بود و می‌خواستند او را به خاطر سن کمش به مشهد برگردانند با بغض می‌گفت: «من از بقیه چه کم دارم که نروم و شهید نشوم؟ بقیه می‌روند و لیاقت شهادت دارند!» توانست راضی‌شان کند و بماند. ماند و به عاقبت به آرزویش که شهادت بود، رسید! شهد شیرین شهادت گوارای وجودش باد @keyfonas
به جان داده های مسیر قدومش... #یامهدی @keyfonas
ما باید حســـین‌وار بجنگیـم ؛  حسـین‌وار جنگیـدن یعنـی مقاومت تـا آخرین لحظہ #شهید_مهدی_زین‌الدین #سـالروز_ولادت @keyfonas
از زمینِ ڪربلا . . . خورشیدهـا برخاسته عشق از قافلہ ، ۷۲ سر می‌ خواسته #پاسـدار_مدافع_حـرم #تعزیه_خوان_امام‌حسین(؏) #شهید_جاویدالاثر_سیدجواد_اسدی #سـالروز_ولادت @keyfonas
جانم فدایی تو یا خامنه ای قربان آن مقام تو یا خامنه ای ما منتظر ب یک اشاره تو مانده ایم کی میرسد قیام تو یا خامنه ای؟ @keyfonas
📸 ‌دختر است دیگر... چه عیبی دارد بازی با پدر را چه کند... دل است دیگر بهانه بازی با پدر را می‌گیرد... 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 @keyfonas
4_339379665665787223.mp3
13.75M
خیلی قشنگه 🌺 شما فقط گوش کنید اشک خودش میاد @keyfonas
🌹🍃🍂🌹🍂🍃🌹🍃🍂🌹🍃 🍃🍂🌹🍂🍃 🍂🌹🍂 🌚هر شب قرائت دسته جمعی 🕊دعای فرج🕊 🌹بخوان به نیت فرج ✨ألـلَّـھُـمَــ؏َـجِّـلْ‌لِوَلـیِـڪْ‌ألْـفَـرَج✨ 🍂🌹🍂 🍃🍂🌹🍂🍃 @keyfonas 🌹🍃🍂🌹🍂🍃🌹🍃🍂🌹🍃
این فرصت را در شب بافضیلت جمعه از دست ندهید از امام صادق(ع): هنگامی که فرا رسد ملائکه ای به تعداد مورچگان[حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمینویسند جز صلوات بر محمد و آل محمد. پس زیاد بفرست. 📚الکافی جلد3ص 416 ✍کاملترین کانال دعاهای صبحگاهی وادعیه در تلگرام🌐 انتقاد و پیشنهاد👇 ۹۴/۸/۱۹ @Amirmehrab56 کانال کیف الناس در پیامرسان ایتا https://eitaa.com/keyfonas http://eitaa.com/joinchat/4061528068C01f88e9932 😇
💗❤️💛💚💙💜💝 💚شب رو با صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها به پایان میرسانیم.💚 💖اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ 💖 ❤️ اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها ❤️ 💙اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.💙 💛 التمـــــاس دعـــــا💛 @Keyfonas 💗❤️💛💚💙💜💝