eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
377 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
143 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی علیه السلام: 💢 اظهار پریشانی و بیچارگی، فقر می آورد. 📕غررالحکم و دررالکلم، ح1141 @keyfonas پيامبر عليه السلام: اَلصَّدَقَةُ عَلى وَجْهِها وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ اصْطِناعُ الْمَعْروفِ يُحَوِّلُ الشَّقاءَسَعادَةً وَ يَزيدُ فِى  الْعُمْرِ؛ صدقه دادن با مراعات شرايطش و خوبى كردن به پدر و مادر و انجام دادن كارهاىنيك، بدبختى را به خوشبختى تبديل مى كند و بر عمر مى افزايد.[كنزالعمال ، ح ۴۴۴۴] @keyfonas امام باقر(ع): پرهيز از به زمين خوردن بهتر است از اين كه زمين بخورى و خواهش كنى كه بلندت كنند. تَوَقّي الصَّرْعةِ خَيرٌ من سؤالِ الرَّجْعةِ . ميزان الحكمه جلد2 صفحه136 @keyfonas امام حسين(ع): بدانيد كه نيازهاى مردم به شما از نعمت هاى خدا بر شماست. از آنها ملول نشويد كه گرفتار مى شويد. 📚كشف الغمّة ج2 ص241 @keyfonas
🏴 رقیه (س) در خرابه کنار حضرت زینب (س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت‌وآمد هستند، پرسید: «عمه جان! اینان کجا می‌روند؟» حضرت زینب(س) فرمود: «عزیزم، این‌ها به خانه‌هایشان می‌روند.» 🍂 پرسید: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟»، فرمودند: «چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است»، تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد ... طفل به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. 🌙 پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه‌جویی نمود، به‌گونه‌ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. ◾️ خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا (ع) را میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. 🍂 سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا (ع) را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله‌اش بلندتر شد، گفت: «پدر جان، چه‌کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان، چه‌کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان، «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه‌کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان، یتیم به چه‌کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان، کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می‌دادم، ولی محاسنت را خضاب‌شده به خونت نمی‌دیدم». 😭 دختر خردسال حسین (ع) آن‌قدر شیرین‌زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به‌سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند. 📚 نفس المهموم، ص ۴۵۶ من را ببخش اگر که... لـُ لـُ لـُ.. لُکنت زبان گـِ گـِ گـِ گرفتم آ آ آ آخر شـِ شـِ شـِ شکسته دستی... دَ دَ دَ دندان شیریم را... 😭😭😭😭😭 @keyfonas
حکایتی زیبا از شیخ احمد کافی🕊 آبروداری مرحوم کافی☘ حکایتی از عالمی دلسوز که مثالش نیامد🍁 برادر مرحوم شیخ احمد کافی نقل کرده است که در یکی از دهه‌های محرم، راننده او گرفتار کاری شد و نتوانست شیخ را به مجالسش ببرد. از تهران به من زنگ زد که چند روز باقی‌مانده از محرم او را به جلساتش ببرم. دهه که تمام شد، یک پاکت بزرگ و دربسته به من داد و گفت که صله‌ هیأت‌ها را به بانک ببرم و به حسابش واریز کنم. گفتم: خودتان نمی‌خواهید داخل پاکت‌ها را نگاه و پول‌ها را شمارش کنید؟ گفت: نمی‌خواهم از محتویات پاکت‌ها باخبر شوم و بدانم کدام بانی چقدر به من داده تا در کیفیت منبرم تأثیر بگذارد. ضمنا ۱۳ سال است که یکی از بانیان من به جای اسکناس، کاغذ روزنامه داخل پاکت می‌گذارد و به من می‌دهد. بارها شیطان وسوسه‌ام کرده که ببینم کدام بانی است که چنین کاری می‌کند، اما خدا آبرویش را حفظ کرده تا او را نشناسم. حالا شما این پاکت را ببر و محتویاتش را به این حساب بریز. برادر مرحوم کافی می‌گوید، فردا که پاکت‌ها را باز کردم تا محتویاتشان را به حساب شیخ احمد بریزم، دیدم دقیقا درون یکی از پاکت‌ها چند برگ روزنامه بود! ▪️ شیخ احمد کافی، ۳۰ تیرماه ۱۳۵۷ در حادثه ساختگی رانندگی در مسیر قوچان به مشهد جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. ▪️ برای شادی روح بلند این منبری و روضه‌خوان دلسوخته و موسس «مهدیه تهران» فاتحه‌ای بخوانید.☘ @keyfonas
اولیاء اسلام همیشه در میدان جنگ خودشان پیش‌قدم بودند و بعد مردم را فرا می‌خواندند ✅در مكتب انبياء و اولياء اين را مى‌بينيم. هميشه مى‌گويند ما رفتيم، شما هم بياييد. پيغمبر اسلام(ص) اگر در آنچه كه دستور مى‌داد اول خود پيش‌قدم نبود، محال بود ديگران پيروى كنند. اگر مى‌گفت جهاد فى سبيل الله، در جنگ‌ها اول خود جلو مى‌رفت، عزيزان خود را جلو مى‌برد، و قهراً ديگران نيز علاقه‌مند مى‌شدند، شيفته مى‌شدند، عشق و شور پيدا مى‌كردند كه اين مرد در راه هدف خود عزيزترين عزيزان خود را به كام مرگ مى‌فرستد و اول خود مسلّح مى‌شود و در قلب لشكر دشمن قرار مى‌گيرد، خود ضربت مى‌خورد، دندانش مى‌شكند، پيشانى‌اش مى‌شكند؛ آن‌وقت حقيقت را در وجود چنين شخصيتى مى‌ديدند. ✅براى پيغمبر(ص) چه كسى عزيزتر از على(ع) بود؟ چه كسى عزيزتر از حمزه سيّدالشهداء بود؟ در جنگ بدر چه كسانى را اول به ميدان فرستاد؟ على(ع) را فرستاد كه داماد و پسر عمويش بود و در واقع به منزله فرزندش بود (چون على(ع) از كودكى در خانه پيغمبر(ص) بزرگ شده بود. پيغمبر(ص) پسر نداشت، على(ع) به منزله پسر پيغمبر(ص) بود). عمويش حمزه را فرستاد كه چقدر او را گرامى مى‌داشت. پسر عموى خود، ابوعبيدة بن الحارث را فرستاد كه چقدر نزد او عزيز بود. 📚حماسه حسینی، ج۱، ص۲۴۰ @keyfonas
تا هست علی بود و تا بود علی بود.....🌸 حكایتی از یکی از داوریهای حضرت علی علیه السلام🌺 دو مرد کیسه ای را که صد دینار در میان آن بود، نزد زنی به امانت گذاشتند و شرط کردند امانتی را باید در حضور دو نفر مسترد کند. بعد از مدتی طولانی، یکی از آن مردان به زن امانت دار مراجعه کرد و گفت: دوست من فوت کرده، امانت را به من رد کن، چون شرط کرده بودند که دو نفری برای گرفتن امانت مراجعه کنند، زن امانت را به آن مرد نداد. بالاخره مرد به قوم و خویشان زن شکایت کرد، آنها فشار آوردند و کیسه امانتی را به آن مرد داد. پس از یک سال رفیق او که زن فکر می کرد، مرده است آمد و امانتی را طلب نمود. داوری به "عمر" برده شد و عمر به زن گفت: تو ضامنی که پول این مرد را بدهی. زن، "عمر" را سوگند داد تا این داوری را به علی(ع) وا گذارد تا شاید گره کور کارش با سر انگشت تدبیر و کیاست علی (ع) گشوده گردد. شاکی به خدمت آن حضرت رسید و شکایت خویش را مطرح کرد. حضرت علی (ع) فرمود: مگر قرار شما این نبود هر دو با هم برای بردن کیسه امانتی مراجعه کنید، مرد گفت: بلی حضرت فرمود: کیسه شما آماده است، برو دوستت را بیاور و کیسه را تحویل بگیرید. مرد حیله گر شرمنده شد و پی کار خود رفت. این خبر چون به "عمر" رسید، گفت: به غیر از خدا به کسی غیر از علی در قضاوت اعتقاد ندارم . فقط علی ، علی بود🍁 @keyfonas
واسطه و شفاعت پیامبر هم سودی ندارد!؟ خداوند در آیه 6 سوره منافقون، خطاب به رسولش می فرماید: «ای رسول! تو از خدا بر آنان آمرزش بخواهی یا نخواهی یکسان است، خدا آنان را نمی بخشد، زیرا خداوند، گروه فاسقان (لجوج و منافق ) را هدایت نمی کند.» @keyfonas
امام علی(ع): سکوت، نشانه و ميوه خرد است. حضرت آیت‌الله علائی رحمه‌الله ‌که به‌تازگی به رحمت حق رفته‌‌، در سال ۱۳۷۵ در مصاحبه‌ای فرموده‌ بود: «با آقای بهجت هم‌سن بودیم و حجره در مدرسه سید در طبقه دوم، بالای اطاق آیت‌الله طالقانی بود. گاهی برای رؤیت احوالات و استفاده از ایشان به خدمتش می‌رفتیم و صحبت می‌کردیم. گاهی نیم‌ساعت یا بیشتر حرف می‌زدیم، ایشان سکوت می‌کرد و تحمل این برای ما که هم‌سن بودیم بود. رفتم نزد بزرگ، آقای قاضی، و عرض کردم: «این آقا شیخ محمدتقی چنین می‌کند و حرفی نمی‌زند تا استفاده کنیم». آقای قاضی اعلی‌الله‌مقامه فرمودند: «چرا، جواب می‌دهد؛ نمی‌شنوید!». پرسیدم: «چگونه؟». فرمودند: «با سکوتش گفت: سکوت کن؛ با به مقامات عالیه می‌رسی». ✅شیخ علی بهجت، فرزند آیت الله بهجت (ره): آنقدر از خودش حرف توی خانه عادی رفتار می کرد، که با تعجب پرسیده بود: آقا مردم چه حرف هایی می زنند ! می گویند شما با امام زمان دارید! @keyfonas
شعیه به اسم نیست عده ای به حضرت آمدند؛ در کوبیدند، دربان پرسید: کیستید؟ گفتند: برو به مولای ما بگو ما جد شما حضرت علی(ع) هستیم‌. امام رضا(ع) به دربان گفتند: «من کار دارم را برگردان» روز دوم سوم و چهارم آمدند، باز آنها را نپذیرفت. دوماه در شهر بودند اما به آنها وقت ملاقات ندادند. بعد از دوماه آمدند به گفتند: به مولایمان بگو ما در شهر مورد و مردم قرار گرفته ایم ما شیعه علی بن ابی طالب هستیم، دیگر از شهر میرویم. حضرت رضا(ع) به دربان فرمود: «به آنها اجازه ورود ده»، آنها وارد شدند و به آن‌حضرت کردند ولى حضرت نه جواب سلام فرمود و نه اجازه نشستن داد و آنان همچنان ایستاده بودند و عرض کردند: بعد از این همه سختگیری در دادن اجازه ملاقات، دلیل این برخورد خشن و تحقیرآمیز چیست؟! دیگر چه چیزی برای ما باقی مانده است؟! آن‌حضرت فرمود: «این آیه را بخوانید: "و آنچه از رنج و مصائب به شما می‌رسد همه از دست اعمال خود شماست در صورتى که خدا بسیارى از اعمال بد را عفو می‌کند"، من درباره  شما از پروردگارم پیروى کردم و همچنین به رسول خدا و امیر المؤمنین و پدران پاکم(ع) اقتدا نمودم آنها شما را عتاب نمودند من هم پیروى کردم». گفتند: اى پسر رسول خدا! چرا؟ امام(ع) فرمود: «زیرا شما ادعا کردید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابی‌طالب(ع) هستید. واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین(ع) افرادى مانند حسن(ع)، حسین(ع)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابی‌بکر هستند که هیچ‌یک از خدا را مخالفت نکرده و همچنین هیچ‌کدام از محرّمات او را انجام ندادند، شما هم می‌گوئید ما از شیعیان آن‌حضرت هستیم در حالى که در بیشتر اعمال اوئید و در بسیارى از واجبات کوتاهى می‌کنید، حقوق برادران دینى را و کوچک می‌شمارید. و جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه می‌کنید ولى در مواردى که چاره‌اى جز تقیّه نیست این وظیفه بزرگ را انجام نمی‌دهید اگر بجاى ادعاى می‌گفتید، شما از و دوستان آن‌حضرت هستید، دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن می‌دارید من ادّعاى شما را تکذیب نمی‌کردم و می‌پذیرفتم ولى شما مقام بلندى را ادعا کردید که اگر کردارتان این گفته شما را نکند هلاک و نابود شدید مگر این‌که خداوند با رحمت خویش جبران فرماید». 📚طبرسی،الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 440 ✅شیعه بودن به کلام و ادعا نیست، آبروی اهل بیت را حفظ کنیم. @keyfonas
چرا پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) با وجود بی‌نیازی از ، با دیگران ‌مشورت می‌کردند؟ ✅پیغمبر(ص) هم می‌کرد، علی(ع) هم مشورت می‌کرد. آنها نیازی به مشورت نداشتند ولی مشورت می‌کردند برای اینکه اولاً دیگران یاد بگیرند. ✅ثانیاً مشورت کردن دادن به همراهان و پیروان است. آن رهبری که مشورت نکرده تصمیم ‌می‌گیرد ولو صددرصد هم یقین داشته باشد، اتباع او چه حس می‌کنند؟ می‌گویند پس معلوم می‌شود ما حکم ابزار را داریم، ابزاری بی‌روح و بی‌جان. ولی خود آنها را در جریان گذاشتید، روشن کردید و در تصمیم شریک نمودید، احساس شخصیت می‌کنند و در بهتر پیروی می‌کنند. ✅«وَ شاوِرْهُمْ فِی الْامْرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ.» ای پیغمبر! ولی کار مشورتت به آنجا نکشد که مثل آدم‌های دودل باشی؛ قبل از اینکه بگیری مشورت کن، ولی رهبر همین قدر که تصمیم گرفت باید قاطع باشد. بعد از تصمیم یکی می‌گوید: اگر این‌جور کنیم چطور است؟ دیگری می‌گوید: آن جور کنیم است؟ باید گفت: نه، دیگر تصمیم گرفتیم و کار تمام شد. قبل از تصمیم مشورت، بعد از تصمیم قاطعیت. 📚سیری در سیره نبوی، ص۲۱۳ @keyfonas
لباسی برای امیرالمومنین امام على(ع) در بازار، به دکانی که لباس می فروخت رسیدند و به فروشنده گفتند: "دو جامه مى خواهم به پنج درهم." فروشنده به ناگاه از جاى بر خواست و گفت: "فرمانبردارم يا امير المؤمنين!" امیرالمومنین وقتی فهمید فروشنده او را شناخته است، از او چيزى نخريد و به جاى ديگر رفت. امام علی به فروشنده ای دیگر رسيد و گفت: "دو جامه می خواهم به پنج درهم." فروشنده گفت: "دو جامه دارم ، آنكه بهتر از ديگرى است، به قیمت سه می دهم و آن ديگری را به دو درهم." امام على(ع) لباس ها را خریدند و به غلام خود (قنبر) گفتند: "لباسی که به درهم می ارزد برای تو باشد." قنبر گفت: "شما به منبر می روید و برای مردم سخن می گویید و که گران تر است ، براى شما مناسبتر است" امام على(ع) گفتند: "نه ! تو و شور جوانى داری. من از پروردگارم شرم دارم كه خودم را بر تو برترى دهم. زیرا از حضرت محمد(ص) و سلم شنيده ام: "برای خود ، همان لباسی را تهیه کنید كه خود می پوشيد و همان خوراکی را به آنها بدهید كه خود می خوريد." 📚الغارات–ابراهيم بن محمدثقفى صفحه 46 @keyfonas
به کودکان وعده دروغ ندهید برخی از والدین در مقابل شیطنت کودکان خود، به آنها وعده میدهند اما عمل نمیکنند رسول خدا (ص): كودكان خود را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد، وقتي به آن‌ها وعده‌اي مي‌دهيد حتماً كنيد زيرا كودكان، شما را رازق خود مي‌پندارند. 📚وسائل الشيعه، ج 5، ص 126 @keyfonas
امام علی(ع): سکوت، نشانه و ميوه خرد است. حضرت آیت‌الله علائی رحمه‌الله ‌که به‌تازگی به رحمت حق رفته‌‌، در سال ۱۳۷۵ در مصاحبه‌ای فرموده‌ بود: «با آقای بهجت هم‌سن بودیم و حجره در مدرسه سید در طبقه دوم، بالای اطاق آیت‌الله طالقانی بود. گاهی برای رؤیت احوالات و استفاده از ایشان به خدمتش می‌رفتیم و صحبت می‌کردیم. گاهی نیم‌ساعت یا بیشتر حرف می‌زدیم، ایشان سکوت می‌کرد و تحمل این برای ما که هم‌سن بودیم بود. رفتم نزد بزرگ، آقای قاضی، و عرض کردم: «این آقا شیخ محمدتقی چنین می‌کند و حرفی نمی‌زند تا استفاده کنیم». آقای قاضی اعلی‌الله‌مقامه فرمودند: «چرا، جواب می‌دهد؛ نمی‌شنوید!». پرسیدم: «چگونه؟». فرمودند: «با سکوتش گفت: سکوت کن؛ با به مقامات عالیه می‌رسی». ✅شیخ علی بهجت، فرزند آیت الله بهجت (ره): آنقدر از خودش حرف توی خانه عادی رفتار می کرد، که با تعجب پرسیده بود: آقا مردم چه حرف هایی می زنند ! می گویند شما با امام زمان دارید! @keyfonas