کانون فرهنگی امام زمان(عج) مسجدجامع:
#یک_نکته_یک_توحید 3
🌈 اگر #نماز تنبلی کردیم بخوانیم، بپذیریم نماز خوب است. بپذیریم در برابر نعمات الهی به او شکر و عبادت بدهی داریم و اعتراف کنیم بر تنبلی خود که نمیتوانیم به هر دلیل نماز به جای آوریم. این نزد خدا هزاران مرتبه بهتر و قابل عفوتر از آن است که بگوییم، نماز و عبادتی به خدا بدهکار نیستیم.
🌈فرق این دو مانند فرق کسی است که به ما بدهکار است و بدهی خود را قبول دارد ولی میگوید عفو کن؛ ندارم بدهم. با کسی که خود را منکر بدهیاش میداند و همه حق و حقوق ما را انکار میکند.
🌈برای همین طبق آیات #قرآن اکثر پُرشدگان جهنم دارای گناه اعتقادی هستند نه عملی.
کانون فرهنگی امام زمان(عج) مسجدجامع:
خب حالا که یک ماه زکات بدنت رو دادی، که همون #روزه است، یه قدم دیگه برداری کارت تکمیل میشه، #زکات مالت هم بی زحمت بده. حتی اگه روزه نگرفتی هم، باید زکات مالتو بدی
یه سری نشستن خیلی دقیق دارن فکر میکنن از سال گذشته تا الان بیشتر #برنج خوردن یا #نون؟ که مثلا زکات فطره رو کمتر بدن، حالا طرف صبحونه هم برنج و #تخم_مرغ میخوردهها، میگه قوت غالب من نون هست، البته درست میگه ها یک روز درمیون #نون_سنگک و کوبیده میخورده
یکی که میگفت که من نه نون میخورم نه برنج #گیاه_خوار هستم، خب زکات فطره این معادل ۳ کیلو علفه😃 یه عده هم قوت غالبشون #شیشلیک و #جوجه با استخوان هست!!! اینا باید چقدر زکات بدن؟ یکی دیگه میگفت من بیشتر #حبوبات میخورم. مثل #نخود و #لوبیا و #عدس و... من بیشتر نگران دل و روده این بنده خدا بودم تا زکات فطرهش.
بهش گفتم تو سریع زکاتتو بده دورشو
آقا یه چیزی بگم، بزرگان میگن تو #خمس و زکات اصلا چرتکه ننداز، این مالی که داری میدی فکر نکن میره، آره میره ولی دوباره میاد، چند برابر هم میاد، اگه بیشتر دادی بیشتر برمیگرده. از خودم نمیگما حرف خدایی هست که همون مال رو بهت داده. آیات #قرآن فراوانه.
نمیشه که از #خدا رزق و روزی بیحساب بخوایم ولی موقع خمس و زکات بشینیم #چرتکه بندازیم تا کمتر بدیم
تاحالا شده به یکی بدهکار باشی؟ یا پول کسی دستت باشه. همش رو مخته که سریعتر یه پولی دستت بیاد بدی بهش خلاص شی بری، یکم دیر بشه خودت خجالت میکشی و معذبی و اصلا روت نمیشه نه ببینیش نه بهش یه زنگ بزنی؟
ببین. خمس و زکات هم همینه
اصلا برا تو نیست که بگی نمیخوام بدم
اگرم دادی خیلی کار خاصی نکردیا
حالا خدا کریمه پول خودشم بهش بدی ازت تشکر میکنه و دوباره چند برابر بهت برمیگردونه. تو باید همش نگران باشی که این پول خدارو سریعتر بهش برگردونم دستم نمونه. سرهرکی بتونی کلاه بذاری دیگه سر خدا نمیتونی کلاه بذاری
#خمس #زکات_فطره
#حسین_دارابی
کانون فرهنگی امام زمان(عج) مسجدجامع:
🍃✨🌼✨🍃✨🌼✨🍃
💝 *چگونه حرفزدن را از #قرآن بیاموزیم؟*
*┘◄ دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"*
*از دیدگاہ قرآن ڪریم؛*
❣️ *۱.آگاهانہ باشد.*
*"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"*
❣️ *۲.نرم باشد.*
*"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.*
❣️ *۳.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.*
*"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"*
❣️ *۴.منصفانہ باشد.*
*"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"*
❣️ *۵.حرفمان مستند باشد.*
*"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.*
❣️ *۶.سادہ حرف بزنیم.*
*"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن* *هنر نیست. "روان حرف بزنیم"*
❣️ *۷.ڪلام رسا باشد.*
*" قَوْلاً بَلِیغًا"*
❣️ *۸.زیبا باشد.*
*"قولوللناس حسنا"*
❣️ *۹.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.*
*"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"*
❣️ *۱۰.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.*
*"و قولوا لهم قولا معروفا"*
❣️ *۱۱.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.*
*"قولاً كريماً"*
❣️ *۱۲.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.*
*"هدوا الی الطّیب من القول"*
🔆 #پندانه
✍ روش زندگی را از قرآن بیاموز
🔹مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانوادهاش راهی سرزمینی دور شد. فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند.
🔸مدتی بعد، پدر نامه اولش را برای آنها فرستاد. بچهها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند:
این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.
🔹سپس بدون اینکه پاکت را باز کنند، آن را در کیسه مخملی قرار دادند. هر چند وقت یک بار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه میگذاشتند. و با هر نامهای که پدرشان میفرستاد، همین کار را میکردند.
🔸سالها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید:
مادرت کجاست؟
🔹پسر گفت:
سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیمتر شد و مرد.
🔸پدر گفت:
چرا؟! مگر نامه اولم را باز نکردید؟! برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم!
🔹پسر گفت:
نه.
🔸پدر پرسید:
برادرت کجاست؟!
🔹پسر گفت:
بعد از فوت مادر کسی نبود که با تجربههایش او را نصیحت کند و راه درست را به او نشان دهد، او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت.
🔸پدر تعجب کرد و گفت:
چرا؟! مگر نامهای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند و نشانههای راه خطا را برایش شرح دادم، نخواندید؟
🔹پسر گفت:
نه.
🔸مرد گفت:
خواهرت کجاست؟!
🔹پسر گفت:
با همان پسری که مدتها خواستگارش بود، ازدواج کرد. الآن هم در زندگی با او اسیر ظلم و رنج است.
🔸پدر با تأثر گفت:
او هم نامه من را نخواند که در آن نوشته بودم این پسر آبرودار و خوشنامی نیست و دلایل منطقیام را برایش توضیح داده بودم و اینکه من با این ازدواج مخالفم.
🔹پسر گفت:
نه.
🔸مقصر خود فرزندان بودند که به جای خواندن نامه، اونو میبوسیدن و به چشم میمالیدن و با احترام در کیسه مخملی نگهداریش میکردن و به راحتی همه فرصتها را از دست داده بودن.
🔹به قرآن روی طاقچه نگاه کنید که در قوطی مخملی زیبایی قرار دارد.
🔸وای بر ما! رفتار ما با كلامالله مثل رفتار آن بچهها با نامههای پدرشان است. ما هم قرآن را میبوسیم؛ روی چشممان میگذاریم؛ مورد احترام قرار میدهیم، میبندیم و در کتابخانه میگذاریم و آن را نمیخوانیم و از آنچه در آن است، سودی نمیبریم، در حالی که تمام آنچه که در آن است، روش زندگی ماست.
عمل به #قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" از زیباترین صداهای دنیا
که استرس شمارو از بین میبره :)🤍
#قرآن
@kfemamzamani
*🏻 من دیگ نخریدم
👌آورده اند یکی از علما که شیعه بود و انتظار امام زمان رو میکشید ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان را زیارت کند ۰۰۰
تمام روزها روزه بود ۰۰۰
در حال اعتکاف ۰۰۰
از خلق الله بریده بود...!!!
صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰
زاری و تضرع به حضرت حجت۰۰۰
*شب ۳۶ ندایی در خود شنید که می گفت :*
فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران
در دکان فلان مسگر
عالم می گفت:
از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم ۰
گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم...
پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد...
قصد فروش آنرا داشت
به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد
🍀پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید
همه همین قیمت را می دادند
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود
مسگر به کار خود مشغول بود
پیرزن گفت : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟
🍀پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت :
پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود
✨مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است ۰ حیف است بفروشی ۰
امّا اگر اصرار داری بفروشی
من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!!
پیر زن گفت:
عمو مرا مسخره می کنی ؟!
مسگر گفت : ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد
عالم می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود
در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟!
مسگر پیر گفت
*من دیگ نخریدم*
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد
پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند
پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد
*من دیگ نخریدم*
🌹عالم می گفت:
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...
شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت:
*فلانی ؛ کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد ۰۰۰!!!*
*دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ۰۰۰!!!! ❤️🌹*
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
قنـ🍭ــد و پــــــند
🌸͜͡❥ [ble.ir/join/MDRmMDFhOT]•♥️⃟🌙*