🌸آخر هفته تون زیبـا 🌸روزتـون بـا نشاط 🌸لبتـون پـر از تـبسم 🌸قلب تـون پـر از نــور 🌸روزگـارتـون شـیـریـن 🌸و نعمت های الهی نصیبتـان 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

🌹تقدیم با احترام به تک تک 🌹شما خوبان و براتون 🌹مرهمی آرزو میکنم 🌹از جنس خدا نزدیک 🌹بی خطر بی منت 🌹پنجشنبه تون زیباپ پر انرژی 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

💗✨پنجشنبه تون زیبا و شاد 🌸✨ ان شاءالله 💗✨قلبتون لبریزاز مهربانی 🌸✨وجودتون 💗✨سرشاراز سلامتی 🌸✨زندگی تون 💗✨پراز عشق و محبت 🌸✨و عاقبت بخیر 💗✨باشید و خوشبخت 🌸✨آخرهفته تون زیبا و در پناه خدا 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

🌸ظهرتون به طراوت گلهای 🌷بهاری نیلوفر و اقاقیا 🌸به شادکامی پرواز 🌷پرستوهای مهاجر و وجودتان 🌸مالامال از آرزوهای بر آورده شده 🌷ظهر قشنگتون بخیر 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

💢دو برادر در کنار هم بر سر زمینی که از پدرشان به ارث برده بودند کار می‌کردند و در نزدیک هم خانه‌هایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار می‌گذراندند برحسب اتفاق روزی بر سر مسئله‌ای با هم به اختلاف رسیدند برادر کوچکتر بین زمین‌ها و خانه‌هایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند برادر بزرگتر هم ناراحت شد و از نجاری خواست تا با نصب پرچین‌های بلند کاری کند تا برادرش را نبیند و خودش عازم شهر شد هنگام عصر که برگشت با تعجب دید که نجار بجای ساخت دیوار چوبی بلند یک پل بزرگ ساخته است برادر کوچکتر که از صبح شاهد این صحنه بود پیش خود اندیشید حتماً برادرش برای آشتی دستور ساخت پل را داده است و بی‌صبرانه منتظر بازگشت او بود. رفت و برادر بزرگ را در آغوش گرفت و از او معذرت‌خواهی کرد دو برادر از نجار خواستند چند روزی مهمان آنها باشد اما او گفت پل‌های زیادی هستند که او باید بسازد و رفت 📕داستانهای کوتاه ‌‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

🌸این گلهای زیبا 🌹تقدیم به شما روزه داران عزیز 🌸مارا از دعای خیر 🌸بی نصیب نکنید 🌹تنتون سلامت 🌸ظهر زیباتون بخیر 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

🌼دراین عصر زیبای بهاری 🍹بهــترین طعــم ها را بچشید 🌼طعـم روزگارتـون شـیرین 🍹طعـم لحظه هاتون شادی 🌼طعـم عشق تون پاکــی و 🍹طعم زندگیتون خوشبختی 🌼عصر زیباتون بخیر 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

💢سلام اصحاب کهف بر امیرالمومنین روزی پیامبر صلی الله علیه و آله پس از پایان نماز خود در دل شب ابوبکر عثمان عمر و علی علیه السلام را فرا خواند و از آنها خواست نزد اصحاب کهف بروند و سلام مخصوص پیامبر را به آنها ابلاغ کنند آنگاه به اذن پروردگار بادی وزید و آنان را در مقابل غار فرود آورد ابتدا ابوبکر نزدیک غار رسید و سلام پیامبر را به آنان ابلاغ کرد اما پاسخی نشنید سپس عمر و عثمان هر کدام جداگانه سلام پیامبر را ابلاغ کردند اما باز هم پاسخی نشنیدند آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام نزدیک آمد و سلام پیامبر را به آنان رساند لحظه ای بعد صدایی از غار به گوش همگی آنان رسید که گفت علیکم السلام یا وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله مقدمت را گرامی می داریم ما دستور داریم جز با رسول خدا و جانشین او سخنی نگوییم. همگی نزد پیامبر برگشتند و ماجرا را برای او شرح دادند پیامبر رو به همراهان علی علیه السلام گفت آنچه را درباره علی علیه السلام شنیدید به حافظه بسپارید و هرگز فراموش نکنید ای رسول ما! تو پنداشتی که قصه اصحاف کهف و رقیم «خفتگان غار لوحه دار» در مقابل آیات ما شگفت بوده است گویند اصحاب کهف به هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) که با ظهورش جهان را گلستان می کند زنده می گردند و از غار خارج شده و از یاران صاحب الزمان می شوند تا ظهور مهدی صاحب زمان آن که بنماید جهان را گلستان زنده می گردند و هم خارج ز غار بر امام مسلمین انصار و یار بار الها حق ختم هشت و چار آن که باشندش جهان در انتظار 📕مناقب ابن شهر آشوب 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi

✨💞تقــدیم با احترام ✨💞به قلب مـهربون ✨💞تڪ تڪ شما ✨💞عصرتون بخیر 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi