eitaa logo
📌نبرد آخر(حوادث آخرالزّمان )
12.4هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
43 فایل
این کانال به جنگ های آخرالزمانی سربازان جبهه حق با سربازان جبهه شیطانی می پردازد(انتشار مطالب، آزاد) تبلیغات با قیمت مناسب 🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
ツ 💛آیت الله سید علی قاضۍ: هيچگاه پس‌ از نمازهاى ‌واجـــب‌ خود #تسبيحات حضرت‌ صديقه (س) را ترڪ ننـماييد؛ زيــرا اين تسبيحات يكـےاز انواع ذكر کبير شمرده شده. ➯ @YekJoreMarefat
√ 🌷 آیت الله کشمیری (ره) : اسم اعظم بر وحدانیت خداست باید در عبودیت استقامت ڪرد و صــبور شد. ➯ @YekJoreMarefat
🔰حکایت مرد گناهکاری که آمرزیده شد. 🔶 در اطراف بصره مردی فوت کرد و چون بسیار آلوده به معصیت بود کسی برای حمل و تشییع جنازه او حاضر نگشت. 🔷 زنش چند نفر را به عنوان مزدور گرفت و جنازه او را تا محل نماز بردند ولی کسی بر او نماز نخواند. بدن او را برای دفن به خارج از شهر بردند. 💠 در آن نواحی زاهدی بود بسیار مشهور که همه به صدق و صفا و پاکدلی او اعتقاد داشتند. زاهد را دیدند که منتظر جنازه است. 🌾 همین که بر زمین گذاشتند زاهد پیش آمد و گفت آماده نماز شوید و خودش نماز خواند. 🔶 طولی نکشید که این خبر به شهر رسید و مردم دسته دسته برای اطلاع از جریان و اعتقادی که به آن زاهد داشتند از جهت نیل به ثواب می آمدند و نماز بر جنازه میخواندند و همه از این پیش آمد در شگفت بودند. ❓بالاخره از زاهد پرسیدند که: چگونه شما اطلاع از آمدن این جنازه پیدا کردید؟ 💠 گفت: در خواب دیدم به من گفتند برو در فلان محل بایست جنازه ای می آورند که فقط یک زن همراه اوست بر او نماز بخوان که آمرزیده شده. ❔زاهد از زن پرسید شوهر تو چه عملی میکرد که سبب آمرزش او شد؟ 🍷زن گفت: شبانه روز او به آلودگی و شرب خمر میگذشت. 💠 پرسید آیا عمل خوبی هم داشت؟ 🔶 زن جواب داد آری سه کار خوب نیز انجام می داد: 1⃣ هر وقت شب که از مستی به خود می آمد گریه میکرد و میگفت خدایا کدام گوشه جهنم مرا جای خواهی داد؟ 2⃣ صبح که میشد لباس خود را تجدید مینمود و غسل میکرد و وضو میگرفت نماز میخواند. 3⃣ هیچگاه خانه او خالی از دو یا سه یتیم نبود آنقدر که به یتیمان مهربانی و شفقت میکرد به اطفال خود نمیکرد. ✅ آری توجه به زیردستان آثار بخصوصی دارد. یکی از آنها فریادرسی خداوند و آمرزش اوست در هنگام بیچارگی ما. 📔 کشکول شیخ بهائی به ما بپیوندید⇩⇩⇩ @YekJoreMarefat
عکس بالا👆 کارمندانِ عزیز! محل کار جای عیددیدنی نیست که عده ای از یک طبقه به طبقه دیگر بروند و عیددیدنی کنند و خاطره تعریف کنند و مراجعین سرگردان‌بشوند و کارشون‌عقب بیاُفته ➯ @YekJoreMarefat
ツ 🌺عـــــلامه طباطبایی(ره): به #یادخدا باش تاخدا به یادت باشد اگر خــدا به یاد انسان بود [انسان] از جهــل رهایـے مـےیابد. ⇩⇩⇩ @YekJoreMarefat
➣ 🌺آیت الله بهـجت(ره): اگر کسی مقید باشد را اول وقتش بخواند تکویناً روز به روز بالاتــر رفتــه و به نمـاز عالـے رسد. ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/1273167872C3b5cc0b4b0
پادشاهے در زمـستان به نگهبان گفت: ســـردت نیست؟ نگهـــــبان گــفت: عـــــادت دارم پادشاه: میگویم برایت لباس گرم بیاورند ... و فراموش ڪرد!! صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیــوار نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعــده لباس گرمت مرا از پای در آورد..! 👌 ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/1273167872C3b5cc0b4b0
💞پــــروردگارا خود را تقـــــدیم تو میدارم با مـن کن و از من ساز آنچه خـود ڪنـــــے.. از اسارت رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشڪلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو عشق تو و راه تو یاریشان خواهـــم داد.. باشـــد ڪه همـــــیشه بر اراده ات گـــردن نهــــــــــم. ✨ ✨ ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/1273167872C3b5cc0b4b0
➣ 🌺آیت الله فاطمـــے نیا: شدن انسان را صد فرسخ عقب مــےاندازد.. عاق والـدین باشے به جایے نمـــےرسی حواست باشد!! ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/1273167872C3b5cc0b4b0
👈 شیخ نخودکی و ماری که برادرش را زده بود 🔷 حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا ابطحی اصفهانی از قول آقای جلالی نقل کرده اند: 🔶 حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (ره) معروف به نخودکی یک برادری داشت که به او ملاحسین میگفتند. ایشان در (زمره اصفهان) چوب، قند، نفت و چای و اینها میفروخت و در قدیم یکی از کاسب های متدین بود. 🔷 آقای جلالی گفت: یک روز بچه بودم، تقریبا 10-13 ساله بودم، یک مرتبه دیدم سر و صدا می آید، و میگفتند که: 🐍 مار ملاحسین را زده است و میخواهد فوت کند. 🔶 پدرم چون کدخدای محل بود، دوید آمد دید یک مار از زیر چوب های انباری مغازه بیرون آمده و پای بردار آقا شیخ حسنعلی را زده است. 🔷 پدرم به یکی از کارگرها گفت: بروید یک گوسفند بکشید و غذا درست کنید، حالا که دفنش میکنیم مردم برمیگردند، غذا بخورند. 🔶 یک عده رفتند برای ملاحسین قبر بکنند، ما هم نگاه میکردیم که چطور فوت میکند. یک مرتبه شنیدیم که گفتند: حاج شیخ آمد. مردم خیلی خوشحال شدند. 💠 حاج شیخ تا رسیدند، پرسیدند که برادرم در چه حال است? 🔶 گفتند: آقا برادر شما در حال جان دادن است. 💠 بالای سر برادرش آمد و فرمود: چی شده? 🔶 گفت: مار مرا زده. 💠 فرمودند: کجای پایت را 🔶 او نشان داد 💠 با قلم تراش که توی جیبش بود، یک خشی روی پایش زد و بعد پشت پایش را گذاشت پشت رگ گردنش و فشار داد و همین طور دست کشید تا به آن زخم رسید، یک قدری آب زرد از این پا بیرون زد. و با آب دهانش تر کرد و به ماهیچه پایی که مار زده بود مالید، و فرمرد: بلند شو خوب شدی 🔶 برادر حاج شیخ خیلی خوشحال شد و بلند شد، نشست. 💠 آقا فرمودند: مار کجا بود. 🔶 گفت: از زیر این انباری آمد. 💠 به مردم فرمود: چوبها را بریزید این طرف 🔶 چوبها را ریختند کنار، یک سوراخ مار پیدا شد. 💠 فرمودند: این سوراخ مار است. بعد عصایش را زد به سوراخ و فرمود: بیا بیرون 🔶 ما هم ایستاده بودیم و نگاه میکردیم، دیدیم سر مار بیرون آمد. 💠 فرمودند: کارت ندارم بیا بیرون این مار تا وسط مغازه آمد، آقا به دم مار زد و فرمود: چرا این را زدی، برو اینجا دیگر پیدایت نشود. 🐍 مار میخواست برود اما ترسیده بود، چون مردم ایستاده بودند. 💠 آقا فرمودند: بروید کنار مردم کنار رفتند. 🐍 مار شروع کرد همین طور پرت شدن و خودش را حرکت دادن. 🔷 میگفت ما دنبال مار تا قبرستان آمدیم، این زبان بسته توی قبرستان در سوراخی رفت و آنجا ناپدید شد. 🔶 پدرم به حاج شیخ اصرار کرد که برویم منزل ما ناهار، چون گوسفندی کشتیم و ناهاری درست کردیم که اگر برادرتان فوت کند، مردم غذا بخورند. 💠 آقا فرمود: نه من باید بروم. الان مردم در مشهد منتظر من هستند و باید بروم، یک چای خورد و یک ساعتی نشست و با ما صحبت کرد و من که بچه بودم روی زانویش نشستم و دست آقا را بوسیدم و یک وقت دیدم آمد توی بیابان و ناگهان ناپدید شد. به ما بپیوندید⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/1273167872C3b5cc0b4b0
❤️امام على عليه السلام: ايمان هيچ بنده اى راستين نباشد مگر زمانى كه اطمينان او به آنچه نزد خداست بيشتر باشد از آنچه در دست خويش دارد. ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/1273167872C3b5cc0b4b0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا