•|﷽|•
شھـادٺ
مقصد نیسٺ، راھ اسٺ…🚶🏻♂
مقصد خـداسٺ♡
و شھـادٺ
معقـولٺرین راھ بـہ خـداست🕊
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌼
#صبـــحتونشـــــهــــدایی 😍
@khadem_koolebar
4_5830262523424674333.mp3
13.88M
🎧 #کلیپ_صوتی | قرائت کامل زیارت آلیاسین به همراه بیانات و ذکر حضرت آیتالله خامنهای از فرازهای آن
🌱خورشید طلوع خواهد کرد...
🌱روز خواهد آمد...
@khadem_koolebar
🍀کُمیٖتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا✨
🎧 #کلیپ_صوتی | قرائت کامل زیارت آلیاسین به همراه بیانات و ذکر حضرت آیتالله خامنهای از فرازهای آن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀کُمیٖتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا✨
🎧 #کلیپ_صوتی | قرائت کامل زیارت آلیاسین به همراه بیانات و ذکر حضرت آیتالله خامنهای از فرازهای آن
💌عهد بستهایم
با #شهیدان که پرچم را
به مهدی (عج) برسانیم ..
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ@
khadem_koolebar
39.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤✨
اگهماروصدازدناگهیهعمرِعاشقیم
آینوکراهمهزیردِینِامامِصادقیم…
__________________________________
#شهادتامامصادقعلیهالسلامتسلیتباد
#کلیپ
#استوری
@khadem_koolebar
_🖤✨__
#نماز اول وقت
سفارش #شهدا
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد . این عادت همیشه ی حسین بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یکی از دوستان شهید نیز میگوید: تازه وارد یگان شده بودم که مرا به گردان یکم معرفی کردند. در آن زمان در آسایشگاه شهرستانیها برای اولین بار حسین جمالی را دیدم. شب بود حوالی ساعت ۲:۳۰ از اتاقم بیرون آمدم که بروم آب بخورم در راهرو آسایشگاه بودم که صدای گریهای از نمازخانه شنیدم. تا انتهای آسایشگاه رفتم. وقتی به آنجا رسیدم دیدم حسین سر بر سجده گذاشته و با خداوند متعال راز و نیاز میکند و اشک از چشمانش جاری است. وقتی متوجه حضور من شد گریههایش را قطع کرد و من همان لحظه عقب کشیدم و رفتم آنجا فهمیدم که کجا آمدهام و با چه مردانی هم رزم هستم.
یاد شهید مدافع حرم حسین جمالی
@khadem_koolebar
🌷 یادواره شهدای روستاهای بزج،نویزک و سگران هم اکنون در مسجد صاحب الزمان(عج) روستای بزج
#میهمانی_شهدا
@khadem_koolebar
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم:
🔺امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت، به یاد دخترم فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم.
🔺عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد حضرت رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...
🔺در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته!
🔺حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به دخترم داد دیدم که گریه امانش نمیدهدگفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟!
🔺گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من دوسِت دارم، بیا بابایی دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع کردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی شعر می خونی؟
🔺در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...
#شهید_محرم_ترک🌷
@khadem_koolebar