"خادمین سرزمین ملائک"🇮🇷🇵🇸
3⃣1⃣قسمت سیزدهم: حبیب الله گاهی عمق شک ... به شدت روی شونه هام سنگینی می کرد ... تنها ... در مسیری
حالا بعضی ها تا ۲ قدم میرن طلبکار هم میشن ... یکی نیست بگه ... برادر من ... خواهر من ... چند تا قدم مورچه ای برداشتی ... تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی ... فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ...
تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ ... چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ ... از مالت گذشتی؟ ... از آبروت گذشتی؟ ... از جانت گذشتی؟ ...
آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ...
اما با همه اون اوصاف .. عشق ... این راه چند میلیون سال نوری رو ... یک شبه هم می تونه بره ... اما این عشق ... درد داره ... سوختن داره ... ماجرای شمع و پروانه است ...
لیلی و مجنونه ... اگر مرد راهی ... و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری ... بایست بگو ... خدایا ... خودم و خودت ... و الا باید توی همین حرکت مورچه ای بری جلو ... این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ... ره صد ساله رو میره ... یکی توی دایره محدود خودش ... دور خودش می چرخه ...
واکمن به دست ... محو صحبت های سخنران شده بودم ... و اونها رو ضبط می کردم ... نماز رو که خوندن ... تا فاصله بین دعای کمیل رو رفت بالای منبر ...
خیلی از خودم خجالت کشیدم ... هنوز هیچ کار نکرده ... از خدا چه طلبکار بودم ... سرم رو انداختم پایین ... و توی راه برگشت ... تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار می شد...
اون شب ... توی رختخواب ... داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو ... چیزی درون من جرقه زد ... و مثل فنر از جا پریدم ...
- مهران ... حواست بود سخنرانی امشب ... ماجرای تو و خدا بود ... حواست بود برعکس بقیه پنجشنبه شب ها ... بابا گفت دیر میاد ... و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها بری دعای کمیل ... همه چیز و همه اتفاقات ... درسته ... خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده ...
و اونجا ... و اولین باری بود که با مفهوم هادی ها آشنا شدم ...
اسم شون رو گذاشتم هادی های خدا ... نزدیک ترین فردی... که در اون لحظه می تونه واسطه تو با خدا باشه ... واسطه فیض ... و من چقدر کور بودم ... اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم ...
دوباره دراز کشیدم ... در حالی که اشک چشمم بند نمی اومد ... همیشه نگران بودم ... نگران غلط رفتن ... نگران خارج شدن از خط ... شاگرد بی استاد بودم ...
اما اون شب ... خدا دستم رو گرفت و برد ... و بهم نشون داد... خودش رو ... راهش رو ... طریقش رو ... و تشویق ... اینکه تا اینجا رو درست اومدی ...
اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم ... با اون قدم های مورچه ای ... تلاش بی وقفه ۴ ساله من ...
#نسل_سوخته
به قلم شهید✍🏻 #سید_طـاها_ایمــانی
إلهـے وَ رَبی مَن لِی غَیرُڪ
و من هنوز جز تو ڪسی رو ندارم:)♥️
•••••🍃
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar
امروز قرارگاه حسینبنعلی ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمدی.
••••🕊
#خادم_مثل_قاسم
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar
میگفت:
ازپاهاییکهنمیتوانندمارا
بهاَداینمازببرند،
توقعنداشتهباشمارا
بهبهشـتببرند...💔
•••••🕊
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar
عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره
شهید بابایی توی اون عملیات شیمیایی شد
سرش پر شده بود از تاولهای ریز و درشت
سرش می خارید و با خاراندن زیاد ، تاولها ترکیده بود
بنده خدا خیلی اذیت شده بود
بهش گفتم برو بیمارستان دوا و درمان کن
می گفت اگه برم بستری ام می کنن و از کارم جا می مونم ... ... چند روز بعد بیرون جزیره یه برکه آب پر از نیزار دیدیم
عباس لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد
بعد با حالت خاصی بهم گفت:
حسن! می دونی این آب ، کدوم آبه؟
با تعجب گفتم: یعنی چی؟ خب این آب هم مث بقیه آبها ، فرقش چیه؟
گفت: اگه دقت کنی می بینی این آب ، انشعابی از آب فراته
آبی که امام حسین و حضرت عباس ع تو کربلا دستشون رو باهاش شستشو دادن
عباس معتقد بود اگه سرش رو با اون آب بشوید ، تاول های سرش خوب میشه
اتفاقا سرش رو شست و شفا گرفت
چند روز بعد تمام تاول ها خوب شد
و اثری ازشون نموند.
شهید عباس بابایی🌱
••••🕊
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar
20.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اين شب جمعه نيت كردهام
از طرف امالبنین به حرمت بيايم
حالا چه فرقے مےكند
با پاے زمينی نشد با پاے دل مےآيم
و از طرف مادر عباس مےگويم؛
دار و ندارم فداے حسين!❤️
•••••🏴
#استوری
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar
"خادمین سرزمین ملائک"🇮🇷🇵🇸
اين شب جمعه نيت كردهام از طرف امالبنین به حرمت بيايم حالا چه فرقے مےكند با پاے زمينی نشد با پا
دلم برات تنگ شده
حسین جان . . .💔
•••••🏴
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar
salam-gheblati-salam.mp3
زمان:
حجم:
3.66M
یکی وقفه تومیشه
باهمه سرمایه....💔
••••💌
#شب_زیارتی_سیدالشهداء
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar
سلام بر قلبهای حزینی که
حسین پناه و درمان آن است.
••••🖤
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar