eitaa logo
زیرسایه حسین علیه السلام
164 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
556 ویدیو
4 فایل
اولین هیئت دخترانه اردکان هیئت دختران آفتاب ( خانه شهید اردکان)
مشاهده در ایتا
دانلود
هر شب لباس پدرش را  به تن میکند و می خوابد، بلکه بوی پدر جواب دلتنگی هایش باشد 😭😭 ♥️عشق قیمت نداره♥️ محمد مهدی، فرزند شهید مسلم خیزاب🕊🌹 https://eitaa.com/khademanhossein شادی روح مطهر شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
@khademanhossein لینک کانال مسجد امام حسین (ع)میدان امام حسین
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 امام سجاد علیه السلام پیام عاشورا را با اشک چشم به گوش تاریخ رساند! 🎤حجت الاسلام و المسلمین عالی امام حسین علیه السلام میدان امام حسین علیه السلام حیف نبینی 🤲
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://eitaa.com/khademanhossein اگر راهی سفر کربلا .امام حسین هستی ما را در زیر قبه آقا امام حسین علیه السلام دعا کن
🔴 قابل توجه سروران معزز همیشه همراه 🔷برنامه این هفته دوشنبه شب بلافاصله پس از نماز مغرب و عشا همراه میشیم با قهرمانان سلامت و سپید پوشان حوزه اورژانس .. 🔶 آشنایی با مقابله با بلایای طبیعی ، حوزه سلامت و بیماری های فراگیر و راه‌های پیشگیری و درمان با همکاری 🔰مسجد امام حسین 🔰 مسجد حاج محمدرضا مکان‌ مسجد امام حسین واقع در میدان امام حسین علیه السلام ♦️ لطفا حضور و اطلاع رسانی بفرمایید . منتظر قدوم مبارک شما خوبان هستیم. همچنین کلاسهای مفید از دست ندهید که خیلی وقتها شده با این آموزش ساده و بدون هزینه باعث نجات یکی اطرافیان می شوید . با تشکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از ویژگی های منتظران واقعی صدقه دادن برای قلب نازنین امام زمانمون و سلامتی و تعجیل در ظهور هست..این روز ها حال امام زمانمون خوب نیست ایشون ناراحت هستند وظیفه ی ما هست برای ایشون صدقه بدیم سهم هر نفر یک عدد ایت الکرسی❤️
🌹لحظاتی با شهدا🌹 📌 تا آخر بخوانید/ *شهیدی که سرش را زنده بود از تنش جدا کردند* 🔹️ *عباسعلی فتاحی* بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت ◇ تک فرزند خانواده هم بود، زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه ◇ مادر گفت: *عباسم!* تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ ◇ *عباسعلی* گفت: امام گفته. ◇ مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم... 🔹️ *عباس* اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته ◇ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب ، فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. ◇ گفتند: آقای *عباسعلی فتاحی!* تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه... ◇ بالاخره *عباسعلی* با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. 🔹️یه روز *شهیدخرازی* گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن ، پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود ◇ پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون *عباسعلی* بود ◇ قبل از رفتن *حاج حسین * خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره... 🔹️تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... ◇ اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای *عباسعلی* و اسیر شد... ◇ زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه *عباسعلی* توی شکنجه ها لو بده 🔹️پسر عموی اومد و گفت: *حاج حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه* برید عملیات کنید... ◇ عملیات المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت ◇ پسر عموی *عباسعلی* اومد و گفت: این *عباسعلیه*! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه... 🔹️ عراقی میگفتند: روی پل هر چه *عباسعلی* رو کردند چیزی نگفته ◇ اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند. ◇ جنازه اش رو آوردند تحویل مادرش بدهند. ◇ گفتند به مادرش نگید سر نداره، وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! ◇ گفتن مادر بیخیال. نمیشه... ◇ مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. ◇ گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین 🔹️یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین *عباسم* سر نداره؟ ◇گفتند: ! سر *عباس* تو رو بریدند. ◇ مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم... ◇مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن *عباس* رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی و ) و خم شد رگهای *عباس* رو بوسید. و مادر *شهید عباسعلی * بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد... ** یادش گرامی وراهش پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا
حتما اینو بخون 👆