eitaa logo
#خادمان‌‌‌شهدا_کانال کشوری
416 دنبال‌کننده
11هزار عکس
5.9هزار ویدیو
15 فایل
ما‌ از خم‌ پرجوش‌ ولایت‌ مستیم عهدی‌ ازلی‌ با ره‌ مولا بستیم بنگر‌ که‌ وظیفه‌ چیست‌ در‌ این‌ میدان ما‌ افسر‌ جنگ‌نرم ♡‌آقا‌♡‌ هستیم ارتباط با مدیر 👇 @sarbaze_emamzman
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان ⬇️⬇️⬇️ https://eitaa.com/khademanshohada خادمان🌹شهدا🌹
_بفرمایید. در باز شد و یلدا وارد شد. با لبخند روی لب و دسته گلی به دست. _ سلام حورا جون. خوبی عزیزم؟؟ _ به به یلداخانم. بفرمایین تو دم در بده. خوبم فدات بشم چرا زحمت کشیدی؟ یلدا با چادر عربی، بسیار زیبا و معصوم شده بود. حورا از دیدنش خوشحال شده بود و لبخند رضایت بر لب داشت. چقدر فرق کرده بود و چقدر سرحال بود. _ چه عجب از این ورا! دو ماه گذشته و خانم تازه الان اومده دیدن ما. یلدا نشست و گفت: وای نگو حورا جون خیلی درگیر بودم بخدا. اومدم ازت تشکر کنم واقعا کمک کردی بهم. _ ازدواج کردی؟ ابروها و حلقه اش را نشان داد و گفت: مشخص نیست؟ بالاخره به ارزوم رسیدم. خیلی خوشحالم بخدا. بابام وقتی فهمید چه اشتباهی کرده دلخور شد و گفت که بیان حرفای اولیه رو بزنن. بالاخره هم راضی شد و قبول کرد. شب عید عقد کردیم و الانم یه ماهه تو عقدیم. _ ای جان خداروشکر همش تو فکرت بودم خدایی خوشحالم به آرزوت رسیدی و خوشبختی. چرا آقا دوماد نیومدن؟ _ رفته سفر دو روزه جمکران. _ عه بسلامتی چرا بدون تو!؟ _ آخه.. نذر داشته اگه به من برسه خودش دو روزه بره جمکران و بیاد. _ الهی زیارتشون قبول. خب خداروشکر. الان اوضاع چطوره؟ _عالی خیلی راضیم از شوهرم و خانوادش. مادر پدرمم خیلی باهاش خوبن. حالا فهمیدن چه پسر گلیه. قرار عروسیمونم افتاد سال دیگه عید غدیر. _ به سلامتی خوشبخت بشی عزیزم. خیلی برات خوشحالم. – همشو مدیون توام حورا جون. ممنونم از کمکات. _ قربونت بشم تو هیچ دینی بهم نداری گلم. همش بخاطر دل پاک و مهربونته. _ خلاصه ممنونم ازت. این گلم تقدیم به بهترین مشاور دنیا. دسته گل را به حورا داد و با خداحافظی از اتاقش خارج شد. حورا با خستگی برگشت خانه. از ایستگاه اتوبوس تا خانه راه زیادی نبود ولی متوجه نگاه های معنا دار همسایه هایش شد. دیگر هیچ چیز برایش مهم نبود چه برسد به حرف مردم. بگذار هر چه می خواهند بگویند. من برای خودم زندگی می کنم. https://eitaa.com/khademanshohada خادمان🌹شهدا🌹
وارد خانه شد و قهوه ای برای خودش درست کرد. مشغول رسیدگی به درس هایش بود که زنگ خانه اش به صدا درآمد. آیفون را برداشت و گفت: بله بفرمایین. _سلام مهرزادم درو باز کن. او دختری مجرد و تنها بود. همینطور هم پشت سرش هزاران حرف بود و نگاه های همه کنجکاوانه بود بنابراین نباید می گذاشت مهرزاد وارد ساختمان شود. _ سلام نه نمیشه. چی کار دارین؟ _ اومدم ببینمت نترس کاریت ندارم میخوام فقط احوالتو بپرسم. _ خوبم. _ لااقل بیا پایین حرف بزنیم. _ آقا مهرزاد برین لطفا. نمی خوام کسی اینجا ببینتتون. _ باشه میرم فقط... فقط خواستم بدونی دلم برات خیلی تنگ شده. کاری چیزی داشتی تارف نکن حتما بگو بهم. _ ممنونم سلام به مارال برسونین. _ باشه... خدافظ. مهرزاد که رفت حورا نفس عمیقی کشید. زندگی حورا داشت روی روال می افتاد. دیگر خبری از کنایه و اضافی بودن و تحقیر نبود. خانه اش هرچند خیلی بزرگ نبود ولی احساس راحتی و آرامش به حورامی داد اما پچ پچ هایی که به گوشش می رسید آزارش میداد. یک روز که از کلاس برمی گشت با همسایه اش روبرو شد. اجبارا سلامی زیرلب گفت و خواست که سریع تربرود. ازطرز نگاه و جوابش مشخص بود که همسایه کنجکاوی است. سلام حورا را جواب داد وگفت: ببخشید شما تنها زندگی می کنین؟ حورا گفت:چطور؟ _آخه یک دختر تک و تنها درست نیست کنار ما که خانواده داریم زندگی کنه. حورا از حرف او حسابی جا خورد. مگر انسان هاچقدرمی توانند بدبین باشند نسبت به دختری معصوم و بی آزار که تازه دارد به آرامش کوچکی می رسد؟ مگر او چقدر صبر داشت که بعد آن همه عذاب باید این حرف هارا می شنید. مودبانه سری تکان داد و گفت:درست نیست که درباره بندگان خدا بدون اینکه چیزی بدونیم قضاوت کنیم خانوم. و سریع محل راترک کرد و رفت‌. به خانه ک رسید انگار دلش از همه عالم و آدم گرفته بود. "همه‌ی آدما واسه خودشون دوتا دنیا دارن! دنیایی که اونارو به شما متصل می کنه، که باعث میشه با آدمای دیگه نشست و برخاست کنن، بخندن، برقصن و پابه‌پای بقیه لذت ببرن‌. اما دنیای دیگه ای هم هست به اسم تنهایی که اتصال اونارو با بقیه دنیا قطع میکنه! اونوقته که یاد می‌گیرن تنهایی لذت ببرن، گریه کنن، با صدای بلند کتاب بخونن، زیر تموم بارونا تنهایی راه برن، یکی یکی دونه های برف رو بشمارن و هرروز صدبار به شمعدونی ها آب بدن. هر آدمی مرزی بین دو تا دنیاش تعیین کرده‌. اما میدونی مشکل از کجا شروع میشه؟ وقتی آدمی عاشق تنهاییش بشه. اون آدم محکوم به نابودیه!" https://eitaa.com/khademanshohada خادمان🌹شهدا🌹
هر شب به یاد بودن، نعمت‌وسعادتی است که باید قدرش را بدانیم و خداراشاکرباشیم که شهدا قبولمان کردند و به لحظه لحظه زندگیمان نظر می‌کنند و درمحفل نورانی و آسمانیشان راهمان دادند وچه حس خوب‌و لذت‌بخشی است‌با شهدا رفیق و همراه شدن... https://eitaa.com/khademanshohada خادمان🌹شهدا🌹
29.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊زیارتنامه شهدا با قرائت سردار پر افتخار شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه🕊 https://eitaa.com/khademanshohada خادمان🌹شهدا🌹