شهید مدافع حرم حسین جمالی
💠مدافع حرم حسین جمالی، اول مهر سال ۱۳۶۵ مصادف با ۱۸محرمالحرام در روستای خورنگان شهرستان فسا دیده به جهان گشود.
🔹قلب سلیم و عشق عمیق به انقلاب، ولایت و شهادت، پای او را به سپاه باز کرد و او نیز از همان ابتدای جوانی لباس سبز پاسداری از انقلاب را بر تن کرد.
💠خیلی مهربون بود...با همه رفیق بود...دست بگیر همه بود...هرکی مشکل داشت دستشو میگرفت..دائم الوضو بود...نماز اول وقتش ترک نمیشد..عاشق حضرت زهرا بود
💠پس از گذراندن دورههای تخصصی رزمی، به یگانهای تقابل با گروهکهای تروریستی در شمال غربی کشور پیوست و در یکی از این نبردها از ناحیه پا به مقام جانبازی رسید اما تا مدتها اطرافیانش از این موضوع خبر نداشتند.
💠توحش تکفیریها در عراق و سوریه و شوق شهادت در وی باعث شد تا به اهل بیت لبیک بگوید و راهی میدان دفاع از حرم بشود.
🔹 شهید حسین جمالی سرانجام در صبح تاسوعای حسینی هشتم آبان ۱۳۹۴ با سربند یا فاطمهالزهرا(س) در جنوب حومه شهر حلب با اصابت تیر در پهلو به آرزوی خود دست یافت و شهد شیرین شهادت را نوشید.
#شهید_حسین_جمالی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
🕊فرازی از وصیتنامه شهید 🕊
«من از خدا میخواهم که در زمان حال به من شهادت عنایت کند و از خداوند میخواهم زمانی که امام زمان ظهور کرد دوباره ما را زنده کند و از خاک بلند کند تا در رکاب امام زمان(عج) دوباره بجنگیم و به شهادت برسیم تا دیگر واقعه عاشورا اتفاق نیفتد
💠روایت مادرشهید
💠خواب دیدم که برادر شهیدم عبدالرزاق به خوابم آمد و گفت که در خانواده ما بچهای به دنیا میآید و قالیچهای را به من داد.
💠 زمانی که قالیچه را باز کردم دیدم نام حسین را روی آن نوشته است.
🔹از آنجا که میدانستم این خواب بیتعبیر نخواهد بود و به نحوی میتواند رویای صادقهای از جانب برادر شهیدم برای من باشد تصمیم گرفتیم که نام او را بعد از به دنیا آمدن حسین بگذاریم.
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از #شهدا
آن هایی که خود را از خوشی های پوچ دنیا رها کردند وپرکشیدن
آی#شهدا..
خسته ایم
جامانده ایم بین مین های نفس
بالی برای پرواز نداریم..
دستمان رابگیرید..
باشد که با دستان شما نجات یافته و
آسمانی شویم
#شهدا_التماس_دعای_خیر
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
#قصه_دلبری
#قسمت_شصتوچهارم
وقتی میرفت مأموریت ، با عکس های امیرحسین اذیتش می کردم
لحظه به لحظه عکس تازه می فرستادم برایش.
می خواستم تحریکش کنم زودتر برگردد
حتی صدای گریه و جیغش را ضبط می کردم و می فرستادم که ذوق کند
هر چی استیکر بوس داشت فرستاد ..
دائم می پرسید :
« چی بهش می دی بخوره؟! داره چی کار می کنه؟!
وقتی گله می کردم که اینجا تنهام و بیا ، می گفت :
«برو خدا رو شکر کن حداقل امیرحسین پیش تو هست ، من که هیچ کس پیشم نیست!»
می گفت : « امیرحسین روببر تموم هیئتایی که باهم میرفتیم! »
خیلی یادش می کردم در آوردن و بردن امیرحسین به هیئت ..
به خصوص موقع برداشتن ساک و وسایلش
هیچ وقت نمی گذاشت هیچ کدام را بردارم ، چه یک ساک ، چه سه تا ..
به مادرم می گفتم : « ببین چقدر قده .. نمیذاره به هیچ کدومش دست بزنم!»
امیرحسین که آمد ، خیلی از وقتم را پر می کرد و گذر ایام خیلی راحت تر بود
البته زیاد که با امیرحسین سروکله میزدم ، یاد پدرش می افتادم و اوضاع برایم بدتر میشد ..
زمان هایی که برای امیرحسین مشکلی پیش می آمد ، مثلا سرماخوردگی ، تب و لرز و همین مریضی های معمولی ، حسابی به هم می ریختم
هم نگرانی امیرحسین را داشتم و هم نمی خواستم بهش اطلاع بدهم ، چون می دانستیم ذهنش درگیر و از نظر روحی خسته می شود
می گذاشتم تا بهتر شود ، آن موقع می گفتم : « امیرحسین سرما خورده بود ، حالا خوب شده! »
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش
#محمدحسین_محمدخانی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
☑️شهید مهدی زین الدین: هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند.
💠شادی روح شهدا صلوات
#شهید_زینالدین_
#عاقبتمون_شهدایی_ان_شاالله
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
السلام علیک یا ابا عبدالله
🥀🥀 ( ۲۷) آبان
ششصدو بیستمین( ۶۲۰)روز
☀️ #قرائت_زیارت_عاشورا
وچهل ۴۰ مرتبه ذکر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ☀️
متوسل می شویم به
⬇️⬇️⬇️
کشتی نجات اباعبدالله(ع)
و
شهیدان معززراه اسلام
⬇️⬇️⬇️
🌹#نوید_صفری
🌹#حسین_هریری
☀️☀️☀️
⏰ شروع ⏮
۲۶ بهمن ( ۱۴۰۰ )-- ۱۳ رجب
❇️ ادامه ⏮
تازمانی که پروردگار توفیق عنایت نماید🤲
☀️☀️☀️
دوستان معنوی گرانقدر
اولین نیتمان از
🌺توسل به شهدا و زیارت عاشورا 🌺
✅سلامتی وتعجیل در ظهور امام زمان باشد
وپس ازآن⬇️⬇️⬇️
✅نماز اول وقت
⛔️ترک گناه
✅حاجات شخصی
⏰زمان قرائت زیارت عاشورا
ازاذان صبح تا نیمه شب شرعی هرروز می باشد
🥀🥀
ان شاالله به هرنیتی مهمان شهدای گرانقدر شده اید حاجت روا باشید
دعای خیر در حق همدیگر را فراموش نکنیم 🤲
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
شهیدمدافع حرم حسین هریری
(( قمر فاطمیون))
شهیدی که باعث توبه چند داعشی شد
تاریخ تولد: ۳ / ۸ / ۱۳۶۸
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۸ / ۱۳۹۵
محل تولد: مشهد
محل شهادت: سوریه
حسین چند اسیر داعشی را که گرفته بود با رفتار مناسبش موجب توبه آنها شدو با کسب اطلاعاتی از اسیران داعشی تونلها را منفجر کرد که انبار زاغه و تعداد زیادی از دشمنان از بین رفتند
همسرش← فقط چهار ماه نامزد بودیم در سوریه تمام شبهایی که زنگ زد یکی یا دوبار از دلتنگیام به او گفتم حسین آن شبها با حرفهایش آرامم میکرد اما به من میگفت که دورههای آنها سهماهه است و نمیتواند زودتر برگردد آن شب دوباره وقتی همین خواسته را مطرح کردم، با خنده گفت: «دارم میام پیشت خانم!» گفتم: «حسینجانم! من جدی گفتم» گفت: «منم جدی گفتم. دارم میام پیشت خانم! حالا یا با پای خودم یا روی دست مردم.»حرفش درست بود آمداما روی دست مردم.راوی حسین با دو نفر دیگر برای پاکسازی به منطقه حلب میروندسه تله انفجاری در یک خانه بود که میخواستند خنثی کنندحسین فکر میکند این تلهها جدا از یکدیگر کار شدهاندتله اصلی را خنثی میکنداما تلههای دیگر که به صورت مخفی در خانه کار شده بودند منفجر میشوند و او به همراه همرزمش به شهادت میرسند
شهید #حسین_هریری
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین جان خودت بگو
من بااین لحظات توچه کنم
شهید مدافع حرم
#حسین_هریری
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
#قصه_دلبری
#قسمت_شصتوپنجم
امیر حسین سه ماه و نیمه بود که از سوریه برگشت
می خواست ببیند امیر حسین او را می شناسد یا نه؟
دستش را دراز کرد که برود بغلش ..
خوشحال شده بود که « خون ، خون رو می کشه!»
وقتی دید موهای دور سر بچه دارد می ریزد ، راضی شد با ماشین کوتاه کند
خیلی ناز و نوازشش می کرد ..
دیگر از بوسیدن گذشته بود ، به سروصورتش لیس میزد
می گفتم : یه وقت نخوریش! »
تا در خانه بود ، خودش همه کارهای امیرحسین را انجام می داد
از پوشک عوض کردن و حمام بردن تا دادن شیشه شیر و گرفتن آروغش
چپ و راست گوشی اش را می گرفت جلویم که :
« این کلیپ رو ببین ..
زنی لبنانی بالای جنازة پسر شهیدش قرص و محکم ایستاده بود و رجز می خواند!
گفت : « اگه عمودی رفتم افقی برگشتم ، گریه زاری نکن مثل این زن محکم باش !»
نصیحت می کرد بعد از من چطور رفتار کن و با چه کسانی ارتباط داشته باش..
به فکر شهادت بود و برای بعد از آن هم برنامه خودش را تنظیم کرده بود
در قالب شوخی و گاهی هم جدی حرف هایش را می زد .
می گفت : « اینکه این قدر توی سوریه موندم یا کم زنگ می زنم ، برای اینه که هم شما راحت تر دل بکنین هم من!»
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش
#محمدحسین_محمدخانی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹