#یا_زهرا_سلام_الله_علیها
#معرفی_شهید
🌷 #میزبان_امروز_ما 👇
#شهید_حاج_محمدابراهیم_همت😊❤️
#وما همه مهمان این عزیز هستیم✋
شاءالله شرمنده شهید نشیم صلوات بر محمد و آل محمد
🌸اللهم صلی علی محمدوال محمد
شروع میکنیم به معرفی سردارخیبر،شهیدحاج محمدابراهیم همت😍
با ذکر صلوات
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
درتاریخ12فروردین 1334 درشهرضا درخونواده ای مستضعف ومتدین به دنیااومدم👶
در رحم مادرم بودم که والدینم عازم کربلا شدن😊دراون سالها مسافرت مثل الان آسون نبود،اون هم برای زنی که بارداربود😔
مادرم سختی راه رو به همراه پدرم مشهدی علی اکبر تحمل کرد☺️ اما وقتی به کربلا رسید بیمارشد😭 وتازه فهمید چه کار خطرناکی کرده است.پزشک بعد از معاینه گفت:بچه زنده نمیمونه شاید هم مرده باشه😞بهتره به فکر نجات مادر باشیم😟
دکتر برای مادرم دارو نوشت🙂 خلاصه اینکه دراون شرایط مادرم با دلی شکسته به زیارت قبر اربابم سیدالشهدا رفت وباگریه گفت:آقا،بچه ام تقصیری نداره.این من بودم که به عشق شما سراز پا نشناخته پا درجاده خطر گذاشتم😭اگر قرار است بچه ام به خاطر عشق من بمیرد،چه بهتر که من هم بمیرم😭
مادرم با چشمانی پراز اشک به خواب رفت.در خواب،بانوی بزرگواری آمد،نوزادپسری را به او داد وبه مادرم الهام کرد که اسمم را محمدابراهیم بذارن😉
مادرم وقتی از خواب بیدارشد اثری از دردوبیماری نبود😊
❄️🍃💦🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه1
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃💦🍃❄️
1_13648311.ogg
214K
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#فایل_صوتی _بسیار_زیبا
#صفخه یک قران کریم همرا با ترجمه فارسی
هدایت شده از 🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#ساعت_به_وقت_عاشقی
#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی_الرضا✋
ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﮐﻨﺎﺭت باشم
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮﺍﻡ...
ﺣﺎﻻ ﺑﺒﯿﻦ
دوریت با ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ..
گاهے دلم بے هوا ، هوایتان را مے کند . . ...
السلام علیک یا ایها الرئوف
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةًمُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ماصَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ🌸
#التمــاس_دعـا
❤️زندگیتون امام رضایی❤️
#لطفا_نشر_حداکثری
👈 #فوروارد_یادتون_نره 🌹
🌻🍃🌻🍃🌻🍃
#داستــان_دنبــــاله_دار
داستان واقعی و بسیار جذاب
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ شصت و هفتم
-میخام خدا و ائمه را بشناسم کمکم میکنی؟
زینب: آره باید با دوستم دیانا آشنات کنم
-چه اسم خوشگل باکلاسی 😄😄😄
زینب : خودشم باکلاسه
-یعنی چی؟
زینب: دیانا از اون بچه مایه داراست مثل تو
-خب
زینب: اما همشون مذهبین
ی دختر نازم داره اسمش حنانه است
-إه هم اسم منه دخترش
زینب :آره بذار الان بهش زنگ میزنم
یه ۱۰دقیقه ای مکالمه شون طول کشید
بعد قطع شدنش گفت دیانا گفت بریم خونشون
وقت داری الان بریم ؟
-آره عزیزم بریم
خونه دیانا اینا تجریش بود
وارد خونه شون که شدیم یه تابلو فرش از عکس رهبر بود
یه تابلوی خالی هم بالاتر از تابلو عکس رهبر بود
-زینب چرا اون تابلو خالیه ؟
دیانا: آخه هنوز امام زمانمون ظهور نکردن
چهره شونو ببینیم تا عکس داشته باشه
-اوهوم
دیانا: خب حنانه جان
حنانه اش بدو بدو اومد مامان بامن بودی؟
دیانا: نه عشق مامان
-من میخام از خدا و ائمه و ....بدونم
دیانا: اول باهم آشنا بشیم؟
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#ادامه_دارد
....................
✍با ادامه داستان همراه ما باشید ....
کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است
نویسنده: بانو....ش
🍃🌺