eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
609 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅┅┅┅❀🍃🌷🍃❀┅┅┅┅┄ 🥇جوانمردی شهید در مسابقات قهرمانی باشگاه‌ها در سال ۱۳۵۵ در این مسابقات، مقام اول هم جایزه نقدی می‌گرفت و هم به انتخابی کشور می‌رفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. مربیان می‌گفتند امسال در ۷۴ کیلو کسی حریف ابراهیم نیست. 🤼‍♂مسابقات شروع شد. ابراهیم همه را یکی یکی از پیش‌رو برمی‌داشت. با چهار کشتی که برگزار کرد به نیمه نهایی رسید. کشتی‌ها را یا ضربه می‌کرد یا با امتیاز بالا می‌برد. در فینال و در حالی که همه پیروزی هادی را پیش‌بینی می‌کردند، او کشتی را واگذار کرد و نایب قهرمان شد. 🏆«پس از پایان مسابقه رقیب ابراهیم در فینال سراغم آمد و بی‌مقدمه گفت آقا عجب رفیق بامرامی دارید. من قبل از مسابقه به آقا ابرام گفتم شک ندارم از شما می‌خورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. کاری کن ما خیلی ضایع نشیم. 🔹بعد ادامه داد: رفیقتون سنگ تموم گذاشت. نمی‌دونی مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گریه‌اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کردم. به جایزه نقدی مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمی‌دونی چقدر خوشحالم.» 🗯مانده بودم که چه بگویم. کمی سکوت و به چهره‌اش نگاه کردم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده است. بعد گفتم: «رفیق جون، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی کشیدن این کار رو نمی‌کردم. این کارا مخصوص آدمای بزرگی مثل آقا ابرامه...» 🌊یاد تمرین‌های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم. یاد لبخند‌های آن پیرزن و خوشحالی آن جوان. یکدفعه گریه‌ام گرفت. عجب آدمیه این ابراهیم! @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
بیست و هفتمین روز از 🌟💫چله مهمان سفره شهید🌷 حمزه علی احسانی 🌷 هستیم.
بیست و هشتمین از 🌟💫چله 🌟💫 مهمان سفره شهید🌷 محمد رضا انصاری 🌷 هستیم.
اما محمد یکباره آمد و گفت: دیگر به مدرسه نمی روم. - چرا؟ - چون در مدرسه اختلاط دخترها و پسرهاست. و بعد از مدتی تصمیم گرفت برای تحصیل در علوم دینی وارد حوزه علمیه قم بشود و چنان استعدادی در فراگیری علوم دینی از خود نشان داد که استادش قسم می خورد از من بهتر تدریس می کند. آیت الله مدنی (شهید مدنی) که به تازگی از تبعید برگشته بود، وقتی محمد را می بیند می گوید: انتظار ندارم در آینده بگویند محمد مبلغ زبردستی است. انتظار دارم در سطح جهانی مطرح باشد. 18 سالش بود در مدرسه حقانی درس می خواند. صبحها که مدرسه می رفت از مادرش می خواست تا برای دوستانش غذا تهیه کند. می گفت: دوستانم غریب هستند. خیلی مخفیانه حتی به دور از چشم خانواده وارد عرصه مبارزه شد. به همراه دوستان اعلامیه آقا که به دستش می رسید با تیتراژ بالا چاپ می کردند و می بردند در شهرستانهای دیگر توزیع می کردند
محمد رضا انصاری شهیدی که در رکاب آیت الله مدنی درس شهادت را آموخت به طوری که شهید آیت الله مدنی در وصفش فرموده بود: محمد رضا در مسیر ولایت سستی نخواهد کرد.
پدر شهید با یادآوری خاطره ای از محمد رضا تصریح کرد: پسرم روزی به خانه آمد من به او گفتم محمدرضا جان کمی به فکر خودت باش و به خودت برس اما او  گفت پدر جان این هایی که شما می گویید ظاهر انسان است، آدم باید کاری کند که وجودش ارزش پیدا کند زیرا دنیای فانی دل بستن ندارد. وی در توصیف روحیات و اخلاقیات شهید انصاری ابراز داشت: روزی از سفر آمده بودم و یکی از اطرافیان گفت، چقدر پسر شما با ادب و مهربان است، محمد رضا همیشه با مردم با تواضع و  کوچکی رفتار می کرد نسبت به بزرگان فامیل و همچنین مادر خودش احترام خاصی قائل بود و با شهادت خود تنهایی را نثار ما کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
04_Naghshe_Hazrate_Zahra_Dar_Alame_Eslam_1393_Fatemieh_1436_Mashhade.MP3
9.76M
🔈 📣 جلسه چهارم * حضرت فاطمه س ؛ سرمایه کل جهان و شیعه * محبت به حضرت فاطمه س چه نتیجه‌ای دارد؟ * نور جایگزین نور خورشید در بهشت! * درخواست پاداش رسالت پیامبر اکرم ص از مردم * حی علی الخیر العمل، یعنی چه؟ * چرا به حضرت فاطمه س، فاطمه می‌گویند؟ ⏰ مدت زمان ۱۸:۱۶ ❗️برای دریافت مجموع جلسات نقش حضرت زهرا در عالم اسلام، از طریق لینک زیر اقدام نمایید 🌐 https://aminikhaah.ir/?p=3538
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز💌 سکوت همیشه هم خوب نیست من یاد گرفته‌ام وقتی دلتنگم یک گوشه‌ی اتاق درست سمت مشهد 🕊 درست حرم... بِایستم و شبیه وقتی که روبروی می‌ایستادم، با امام پاک و مهربانم درددل کنم 🌸 این روزها بی قرار ترم 💜 حرف‌هایم حتی سلام‌های ساده‌ام عاشقانه‌ترند . . . : ✋💚 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃 @khademe_alzahra313
🔸 را از دست ندهيد؛ ولو دو ركعت هم اگر ميتوانيد نماز (@نافله شب) بخوانيد. 🔸 در اين زمانه هم كه به بركت موبايل و تلويزيون و... اكثر مردم تا نيمه شب مشغول و سرگرم هستند! 🔸 سحرها را نكنيم، اگر نماز مستحبی هم نخوانديم، حداقل ده مرتبه "" بگوييم! اگر آن را هم انجام ندادی اقلاً رو به بنشين و بگو: "سبحان الله والحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر" 🙏نماز شب امشب را هدیه می کنیم به استاد شهید مطهری(رحمه الله علیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 چه گنبدی چه ضريحی عجب ايوانی سلام حضرت ارباب،گدا نميخواهی؟ 😍 @khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️ 🌹طرح ختم قران کریم🌹 به نیت سلامتی وتعجیل در فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹 @khademe_alzahra313
یڪے از همین روزها تو از ڪرانہ ے امید،طلوع مےڪنے و از هیبت حیدرے ات، هیمنہ ے ظالمان در هم مےشڪند و شمیم سیب و عطر نرگس زار، جهان را پر مےڪند و زخم هاے بے شمار حریم حرم التیام مےیابد و دلهایمان قرار مےگیرد... @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه طراوتی دارد این جهان وقتی تـو با سلامـی؛✋ صبح مرا خیر میکنی😍 🌹 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با آغاز جنگ تحميلي به عنوان رزمنده اي ساده قدمهاي استوار خود را به خاک گرم خوزستان گذاشت و بر اثر بروز استعداد در عمليات بيت المقدس  و رمضان بادادن دو شهيد گردان او خط پوشالي دشمن را درهم شکست و خود نيز در راه آماده شدن براي شهادت مجروح گرديد. پس از باز يافتن سلامت باز گشت مجدد به جبهه ومسئوليت خطير معاونت فرماندهي تيپ مقدس المهدي به نبرد قهرمانانه ادامه داد  واز آن زمان تا لحظه شهادت در همين مسئوليت خدمتگزاري به اسلام را پيشه خود نمود و درعمليات والفجر و الفجر 2 خيبر و بدر و با دلاوريهاي خود علم پر افتخار جهاد اسلامي را به اهتزاز درآورد. او هر کاربرزمين افتاده اي را انجام ميداد گرچه از وظايفش نبود و همانند ساير فرماندهان لشکر توحيد خود هميشه درپيشاپيش انسانهاي آماده به شهادت فکر ميکرد. شهید محمد ستوده سرانجام در 25 اسفند 1363 با سمت جانشینی 33 المهدی به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در عملیات پیروزمندانه بدر در شرق «دجله»، نیروهای لشکر 33 المهدی(عج) مواضع حساسی را در آن سوی آب تصرف کرده بودند و خود را برای هجوم آماده می کردند. متجاوزین عراقی پاتک سنگینی را به فرماندهی سرلشکر عدنان خیرالله (که با هلیکوپتر شخصاً پاتک را هدایت می کرد) آغاز کردند. برادران لشکر با مقاومت خود پاتک آنها را سرکوب نمودند. حدود ساعت 1 بعدازظهر بود که سردار رشید اسلام حاج محمود ستوده پس از بازگشت از سرکشی به خط مقدم، بر اثر برخورد مستقیم گلوله تانک به سنگر هدایت عملیات، مورد اصابت قرار گرفت و با پیکری خونین به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست و به وصال جانان دست یافت و عاشقانه به آرزوی دیرینه خود رسید.
سه ماه می شد که حاج محمود هر روز، روزه دار بود. ‌ آخرین شبی هم که به خانه آمد، گفت: «مرا سحر بیدار کن، اما نیاز نیست برای درست کردن سحری به زحمت بیفتی.» اتفاقاً چیزی هم برای درست کردن سحری نداشتیم، جز یک گوجه و یک تخم مرغ که همان را به عنوان سحری خورد. ‌ بعد از نماز که خواست از خانه خارج شود دختر سه ساله مان جلو در دوید، دستانش را باز کرد و ‌گفت: «بابا، من نمی گذارم امروز به جبهه بروی!» - «چرا دخترم مگر جبهه بد است.» - «اگه به جبهه بری شهید می شی!» - «بابا جان شهادت لیاقت می خواهد.» دخترکم با اخم گفت: «بابا اگه قول بدی که وقتی شهید شدی مرا با خودت بهشت ببری می گزارم به جبهه بری!» حاج محمود با شادی خاصی گفت: «پدر جان تو دعا کن من شهید بشم، آن وقت حتماً تو را به بهشت می برم.» حاج محمود دخترش را در آغوش گرفت و به او قول داد. بعد از آن بود که دخترمان راضی شد و از جلو در کنار رفت تا پدرش برای همیشه برود. (همسر شهید) 🌹شهید_حاج محمود_ستوده
★در بـاغ را نبندیـــد 🌷به ما جاماندگان زان سونخندید ★رفــیقانم دعــا کردند و 🌷مــرا زخمی💔رها کردندو رفتند ★ نــردبان آســمان بـود 🌷شهـادت آسمان🌠 را نردبان بود ★چــرا بــرداشتند نردبان را⁉️ 🌷چــرا آســمان را ؟!😔 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 خیلی پسر خوبی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود. وقتی رفتیم سوریه وسایلش را تحویل بگیریم. حرم حضرت رقیه رفتم و درست همان‌جایی که مجید در عکس‌هایش نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم. گفتم هر طور که با حضرت رقیه درد و دل کردی حرف من همان است. اگر دوست داری گمنام و جاویدالاثر بمانی حرفی نمی‌زنیم. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است. 🌷 از وقتی شهید شده خیلی‌ها خوابش را می‌بینند. یک‌بار پیرزنی بی‌هوا آمد خانه ما و گفت شما پدر مجید هستید؟ من هم گفتم بله. گفت من مشکل سختی داشتم که پسر شما حاجتم را داد. من فقط یک‌بار خواب مجید را دیده‌ام. خواب دیدم یک لباس سفید پوشیده است. ریش‌هایش را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش کردم و تا می‌توانستم بوسیدمش. با گریه می‌گفتم مجید جانم کجایی؟ دلم می‌خواهد بیایم پیش تو. حالا هم هیچ‌چیز نمی‌خواهم اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر دخترهایم است؛ اما دلم می‌خواهد بروم پیش مجید. بدجوری دلم برایش تنگ‌شده است.» 🌷 @khademe_alzahra313