﷽🕊🌼 #سلام_امام_زمانم 🌼🕊﷽
⛅ «صبحم» شروع می شود آقا به نامتان
🌼 «روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان»
صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن»
مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️
✋ السلام علیـک یا اباصالحَ المهــدی
•┈┈••✾•✨🌸🌺🌸✨•✾••┈┈•
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_234
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
🍃🌸🍃
هر شهید
نشانی ست از یک راه ناتمام و حالا تو مانده ای و یک شهید و یک راه ناتمام. فانوس را بردار و راه خونین شهید را ادامه بده..
با این ستاره ها می توان راه را پیداکرد
@khademe_alzahra313
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#کلامی_از_بهشــت✨
هر موقع در مناطقِ جنگی
راھ گم کردید
نگاھ کنید
آتش دشمن♨️
کدام سمت را مۍکوبد،✊
هَمان جبهھیِ خودۍ است...❗️
#شھید_محمد_ابراهیم_همت🌹
@khademe_alzahra313
بسماللهالذّی خلق #النور مِنَ #النور 🌟
و خداوند فاطمه "س" را از نور خویش آفرید!
تا او مادر من است ؛
هراس گم شدن، لطیفهای کودکانه است!
#مادرم_فاطمه "س"
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سی ویکمین روز از 🌟💫چله مهمان سفره شهید🌷 محمد حسین بشیری 🌷 هستیم.
سی و دومین روز از 🌟💫چله مهمان سفره شهید🌷 عبدالنبی یحیایی 🌷 هستیم.
شهیدی که پیکرش ۹سال پس از دفن سالم مانده بود
عبدالنبی یحیایی (شهیدی که پیکرش ۹سال پس از دفن سالم مانده بود ) در سال ۱۳۴۲در روستای تنگ ارم شهرستان دشتستان استان بوشهر به دنیا آمد. و در نهایت به فرمان رهبرش روح الله لبیک گفت و به جبهه های جنگ حق علیه باطل اعزام شد تا دفاع از خاک و ناموس را پیشه خود قرار دهد . عبدالنبی فردی بود که در در نوجوانی چوپانی میکرد و در کنار کار چوپانی دستی هم در کشاورزی داشت .و دراوج جوانی هم تصمیم گرفت راه مولایش حسین (ع) را در پیش گیرد و رزمندگی در راه حفظ اسلام را پیشه گرفت .
👇👇👇👇
پدر شهید : « وقتی که عبدالنبی ۱۲ سال داشت، من برای کار به بوشهر رفتم و او را با خودم بردم، بچه زحمتکشی بود و از همان کودکی کار میکرد. هرچه میگرفت خرج نمیکرد و نگه میداشت. وقتی که میخواستیم به روستایمان برگردیم، با دسترنجش که از کار در گرمای طاقتفرسای بوشهر تهیه کرده بود، وسایل آشپزخانه خرید و برای مادرش هدیه آورد. همسرم هنوز با برخی از این وسایل آشپزی میکند و آنها را مثل یادگاری نگه داشته است… عبدالنبی صدای خیلی خوبی داشت. چون مدرسه نرفته بود، شبها که از بیرون میآمد تا دیر وقت مینشست زیر نور چراغ فانوس، میخواند و مینوشت. میگفتم بابا! خستهای چرا خودت را اذیت میکنی؟ میگفت میخواهم خواندن و نوشتن یاد بگیرم تا روضهخوان امام حسین(ع) بشوم. آخر هم به آرزویش رسید. محرم که میشد مردم را جمع میکرد و برایشان نوحه میخواند. عبدالنبی هر چه دارد از امام حسین(ع) دارد.