مادر شهید محمد معماریان میگوید: «محمد، 8 سال داشت. یک روز صبح از خواب بیدار شده بود و گریه میکرد. تعجب کردم. فکر کردم خواب بدی دیده یا جایی از بدنش درد میکند. کنارش رفتم و نوازشش کردم. گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: هوا روشن شده و من نمازم را نخواندهام. انگار خواب مرگ رفتهام که نمازم قضا شد. در حالی که محمد فقط 8 سال داشت، اما نمازش هیچ وقت قضا نمیشد.»
اسمش را در بسیج نمینوشتند 👇👇
(مادر شهید )خانم منتظری می گوید : «خودم مدتها سابقه مسئولیت در بسیج را داشتم و پایگاه حضرت زهرا سلامالله علیها در قم را مدیریت میکردم. ولی اسم محمد را در بسج نمینوشتند و میگفتند سناش کم است. خودم دستش را گرفتم و به پایگاه بسیج رفتم. گفتم: حالا یک بچهای هم میخواهد پناهنده اسلام شود، شما نگذارید. دوست دارید ما مادرها بچههایمان را توی بغل بگیریم؟ پس چه کسی از این مملکت مواظبت کند؟ اصرار کردم. قبول نمیکردند. گفتم: امام حسین علیهالسلام هم زن و بچهاش را به کربلا برد و فداکاری کرد. حالا شما این پسر نوجوان را قبول نمیکنید، روز قیامت جواب سیدالشهدا علیهالسلام را چه خواهید داد؟ به هر زحمت و زوری بود، اسم او را در پایگاه بسیج مسجد المهدی قم نوشتند. تقریبا 13 ساله بود که پایش به جبهه باز شد. در حالی که پدرش هم از پنج سال قبل در جبهه خدمت میکرد.»
دو سال و نیم بعد از شهادت محمد در سال 68 (تقریباً 28 سال قبل) حاج خانم از ناحیه پا دچار آسیبدیدگی میشود. خودش مایل نیست پایش را برای معالجه به دست پزشکان بسپارد. میگوید که اولین کار آنها برداشتن چادر از سر مریض است. راضی نمیشود. پیش شکستهبندهای محلی و تجربی میرود، اما باز هم نتیجه نمیگیرد و همچنان درد میکشد. خودش این ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: «از اول محرم که دچار شکستگی پا شده بودم، به مسجد المهدی هم رفت و آمد میکردم، اما نمیتوانستم کار کنم. برنجها و سبزیهای ناهار روز عاشورا مانده بود و متولی هیات میگفت: اینجا کار زیاد است، اما کارکن کم داریم. مشغول کار شدم و زنها را جمع کردم. بالاخره برنجها و سبزیها را پاک کردیم و آماده عاشورا شدیم.»
خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 میگوید و یک رویای صادقه که سروصدای عجیبی در قم به پا کرد: «من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در عالم رویا، دیدم دسته عزاداری جوانهای محل به مسجد نزدیک میشود. پیشاپیش دسته، سعید آلطه داشت سینه میزد. یک دفعه یادم افتاد که سعید، شهید شده است. بعد، خوب دقت کردم. دیدم تمام بچههای دسته عزاداری، شهدای محله هستند. محمد من هم در میانشان بود. آنها سینهزنان وارد مسجد شدند. من با زنهای محل یک گوشه ایستاده بودم. محمد، دسته دوستانش را دور زد و آمد پیش من. دست انداخت گردن من و مرا بوسید. بهش گفتم: چقدر بزرگ شدی؟ گفت: اینجا همه ما بزرگ شدیم. یکی از بچههای محل به نام شهید آزادیان هم آمد پیش ما و گفت: خدا بد نده حاج خانوم! محمد با تعجب گفت: مادر من چیزیش نیست. بعد، شال سبزی را که در دست داشت، از صورتم تا پا کشید و بست دور مچ پایی که آسیب دیده بود.»
این رویای صادقه به عالم واقع هم سرایت میکند و یک اتفاق عجیب و غریب رقم میخورد: «از خواب بیدار شدم و با تعجب دیدم که همه باندهایی که به پایم بسته بودم، کنار افتادهاند و همان شال سبزی که محمد در عالم خواب به پایم بسته بود، همچنان روی پای من است. پایم درد نمیکرد و از آن درد خلاص شده بودم.»
کرونا را مثل زیر تعریف کن!
ک=کنار خانواده در منزل بمان.
ر=روزها را با نشاط و خنده سپری کن.
و=وحشت و نگرانی را از خودت دور کن.
ن=نظافت و بهداشت را رعایت کن.
ا=امید به پروردگار هستی داشته باش.
@khademe_alzahra313
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
راه خلاص از گرفتاریها منحصر است به دعا در خلوات برای فرج ولیعصر (عج) نه دعای همیشگی و لقلقه زبان، بلکه دعای باخلوص و صدق نیت و همراه با توبه.
📚 درمحضربهجت، ج۲، ص۳۴۷
☑️ #آیت_الله_بهجت قدسسره
@khademe_alzahra313
💕🕊💕
💌#وقت_سلام ✋
نگاهم کن دلم یک خلوت جانانه میخواهد
کبوتر وار آمد روی گنبد،دانه میخواهد
عطش دارم،تو درجریانی و دیریست میدانی
دلم یک جرعه از دریای سقاخانه میخواهد
💐السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام💐
☀️💫☀️💫☀️💫☀️💫☀️
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةًمُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ماصَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ🌸
#التمــاس_دعـا
❤️زندگیتون امام رضایی❤️
#لطفا_نشر_حداکثری
👈 #فوروارد_یادتون_نره 🌹
🍃🌺 @khademe_alzahra313 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تمدنی منحوستر از کرونا
🔺 اینجا استرالیا است، سالها مغز جوانان ایران را برای اپلای و مهاجرت به این سرزمین تلیت کردند، تمدنی که نژاد "انگلوساکسون" انگلیسی با غصب سرزمین بومیان "تاسمانی" بنا نهادند امروز نحسی خود را اینگونه نمایان ساخته است.
🔸حمله مردم برای خرید مواد غذایی از ترس کرونا ویروس
♦️ کم کم متوجه میشویم که چرا امام خامنهای مدام از فرهنگ و عزت مردم ایران صحبت میکنند، متوجه میشویم چرا ایشان میگویند گویی خداوند اراده کرده تا ملت ایران عزت فردا را رقم بزند. باز خوب شد این کشورها در تحریم نبودند 😐
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
یکی از بزرگان میفرمودند: اهل گناه اول تا اخرشب بیدارهستند و نزدیک سحر میخوابند اون زمان این افراد
خدا: بندهٔ من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.
خدا: بندهٔ من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بندهٔ من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بندهٔ من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بندهٔ من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بندهٔ من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بندهٔ من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد...
خدا:ملائکهٔ من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
خدا: ملائکهٔ من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بندهٔ من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...
بندهٔ من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
توچقدر خوبی خدا..
من چقدر بد..😔
🌷یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد...
برای تعجیل در ظهور و شفای مریضان و رفع گرفتاریها هر شب ساعت ده دست به دعا می شویم 🤲
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
این پویش را تبلیغ کنید✅
#قرآن578
🌹طرح ختم قران کریم🌹
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
یابن الحسن(عج)
با نور ظهور می شوی زیور صبــح ..
با باده ی وصل پُر می کنی ساغر صبـح ..
دریای دل منتظران بی تاب است ..
بازآ و فکن به ساحلش ،لنگر صبـح ..
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
#صبح🌤
اشتیاق کوچه ایست🌱
که از پنجره اش✨
تو میگویی سلام....☺️
#شهید_ابراهیم_همت
#روزتون_متبرڪ_به_نگاهشهید🌹
@khademe_alzahra313
#اورڪت_حاجے_اینجاست
وقتی حاجی به شهادت💔 رسید،بچه های لشگر ۲۷محمدرسول الله خییلی دوس داشتند،#حاج_همت تهران در قطعه شهدای بهشت زهرا خاک بشه،حتی خود #حاج_همت قبل شهادت جای مزارشو توی بهشت زهرا قطعه ۲۴ به دوستاش نشون داده بوده☝️ ولی به خواسته مادر #حاجی،جنازه به زادگاه #حاجی در شهررضا برده میشود،این قبری که تو قطعه ۲۴هست #اورکت #حاجی رو داخل قبر گذاشتند🍃،البته این سنگ مزار در عکس،سنگ اولی و اصلی قبر #حاجی بود،که متاسفانه اومدند بردند ویکے دیگه اوردند...
#شهید_همت
#مزار_یادبود🌹
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سلام همسنگران بزرگوار 🌷 امروز چله سوم رو شروع میکنیم بانام چله 🌟 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله
سلام علیکم 💐
سومین روز از ✨چله سوم✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷مهدی علیدوست 🌷 هستیم
در ماموریت ها دو بار تا مرز شهادت رفت
در منطقه شمال غرب برای پاک سازی میدان مین ماموریت داشتیم و در آنجا یک منطقه ای را برای میدان تیر درست کرده بودیم کنار سیم خار دار ها مین های متعددی بود باد و خاک نشانه ها و سیم خاردار ها را مستتر کرده بود مهدی رفت و یکی از مین در کنار پایش منفجر شد به سرعت رفتیم بالای سرش، موج انفجار مهدی را گرفته بود وقتی سر حال آمد به شدت گریه می کرد و ناراحت بود میگفت تا مرز شهادت رفتم اما شهید نشدم حال و هوای عجیبی داشت.
یک بار هم در سیستان و بلوچستان با تعدادی از همکاران برای انجام ماموریتی که مسلح بودیم سوار ماشین تویوتا شدیم و در بیابان در یک دست اندازی یکی از همکاران افتاد و دستش رفت روی ماشه و یک تیر شلیک شد که از کنار صورت شهید علیدوست عبور کرد.
وصیت "شهید مهدی علیدوست" به فرزندش
سخنی با علی اصغر عزیزم : علی جان تو اوج شیرین زبانی تو دارم میرم ماموریت برام سخته ولی چاره ای نیست ؛ مواظب مادرت باش و همیشه به او خدمت کن و هیچ وقت به او بی احترامی نکن ؛ از اینکه فرزند شهید هستی هیچ وقت ناراحت نشو چون من با خدا معامله کردم و خدا با شما و خدا همیشه با شماست و چه همراه بهتر و خوبی جز خدا ؛ دوست داشتم وقتی که باز میگفتی دهدی جون پیشت بودم ، ولی چاره ای نیست و من ودوستام رفتیم تا تو و امثال تو در آرامش زندگی کنید "دوست دارم نفسم"
🌷بسـم رب الشهـداء و الصدیقین🌷
رزمنده مدافع حرم
#مهران_عزیزانی
بعد از سه هفته اسارت ،
به دست گروه تروریستی جبهة النصره
در سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
📎شهادتت مبارک
@khademe_alzahra313