ما...
در چه شماریم؟
که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو...😍
از صبح کشیده است...✨
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#روزتون_متبرک_به_نگاهشهید🌹
@khademe_alzahra313
سلام
✨ روز پنجشنبه تون پر از خیر و برکت و به شادی
☀️امروز متعلق است به امام حسن عسکری علیه السلام
🎁مهمانشون هستیم ان شاء الله با آگاهی و کارهامون رو با نیت الهی انجام و به این بزرگوار هدیه می دهیم
✅همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا لبخند به روی اعضای خانواده ، غذا درست کردن ، مطالعه، نماز خواندن ، وقت تلف نکردن ، عصبانی نشدن و...
✨غذای غیر نذری نخوریم حتی میوه یا آب خوردنمون با نیت باشه خلاصه تو خونه های ما همه فقط غذای حضرتی می خورند (غذای جسم و روح)
💫هدیه هاتون با نیت الهی و اخلاص ، پرارزش و مقبول ان شاء الله
دعای روز پنجشنبه:
https://eitaa.com/womanart2/87
زیارت روز پنجشنبه:
https://eitaa.com/womanart2/88
✨✨✨✨✨✨✨✨
@khademe_alzahra313
سلام و رحمت
باران رحمت الهی، باریدن گرفته است
خدا برما رحمت آورده است
امروز پنجشنبه است و دلمان هوای سامرا کرده است
و امشب، شب زیارتی آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام است و دلمان کربلا می خواهد.
امروز روز پناهنده شدن به امام عسکری علیه السلام است.
با باران رحمت، در اخرین پنجشنبه ماه ذیقعده
بخواهیم تا تمام گناهان و عیب ها و کژی های ما شسته شوند و برطرف.
امشب در آخرین شب جمعه ماه ذیقعده،
قيام و حج تمام در ماه ذیقعده را از رحمت الله الواسعة، استدعا کنیم.
دعا کنیم به برکت باران، که بواسطه چهارده نور پاک بر ما می بارد، این جمعه
امیر الحاج، حضرت صاحب الامر عج را در کنار خود داشته باشیم
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت ☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻 فصل سوم قسمت 0⃣6⃣ باور نمی کرد خانه ها این قد
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹
فصل سوم
قسمت1⃣6⃣
تو باعث شدی من کاری بکنم که دوست نداشتم.😥😥
ژیلا پرسید:یعنی؟؟🤔🤔
ابراخیم دست گذاشت روی شانه ی ژیلا و گفت:دیگر گذشت.شاید هم اینطوری بهتر باشد.کی
می داند؟😔
ژیلا به یاد حرف یکی ازدوستان ابراهیم افتادکه گفته بود :او بهشت را هم می خواهد با دوستانش تقسیم کند😥
وژیلا دلش می خواست بگوید :ابراهیم !تو به جهنم رفتن دیگران راهم نمی تونی ببینی و نگفت.😥
همیشه همینطور بود .وقتی ژیلا با مخالفین ابراهیم ،با کسانیکه به او توهین می کردند ،به او تهمت
می زدند.و او را مرتجع و مزدور دیکتاتوری آخوندی می نامیدند.😞
به تندی برخورد می کرد.ابراهیم اورا به آرامش ،به صبوری و
خوش رویی دعوت می کرد.😔
می گفت:ما باید بنشینیم و با
همه ی این جور آدم ها منطقی صحبت کنیم .باید آن ها را قانع کنیم.😥😔
مستدل و به دور از تعصب😒
می گفت به قول مولانا:
((سخت گیری و تعصب خامی است.
تا جنینی کار خون آشامی است))
ژیلا می گفت:ولی این ها توی فامیل همه اش امثال من و شمارا مسخره می کند😥😥😞
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت ☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹 فصل سوم قسمت1⃣6⃣ تو باعث شدی من کاری بکنم که د
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
☘🌹☘🌹☘🌹🌹☘🌹☘🌹☘
فصل سوم
قسمت 2⃣6⃣
و ابراهیم می گفت:ما در قبال تمام کسانی که راه کج می روند ،مسئوولیم.حق هم نداریم با آن ها برخورد تند کنیم.😥
و بعد اضافه می کرد:از کجامعلوم که توی انحراف این ها تک تک ماها نقش نداشته باشیم😥😞
ژیلا گفت:تو کجایی اصلا که بخواهی توی انحراف این ها نقش داشته باشی ؟تورا من هم
نمی بینم😑😑
چه فرقی می کند؟من نوعی، برخورد نادرستم،سهل انگاری ام،کوتاهی هایم،همه ی این ها باعث می شود که...😥😥
و ژیلا که هیچ وقت ممیگذاشت حرف ابراهیم تمام شود
نمی گذاشت که ابراهیم خودش را مقصربداند.😞😞
دوباره می گفت:این ها را کسانی باید جواب بدهندکه دارند کم
می گذارند. نه توی نوعی که هیچی ازهیچکس کم
نگذاشته ای😔😔
و ابراهیم هم گفته بود:جز شماها😰😰😰
و قیافه اش در هم رفته بود.تاریک شده بود و انگار رنگش پریده بود😥😞
همیشه برای شما کم
گذاشته ام😔😒
و ژیلا دست هایش را گرفته بود و نگاهش کرده بود و دل هردوشان ناگاه لرزیده بود😥😞
و ابراهیم به تلخی سکوت کرده بود و پیش از آن که ژیلا به خود بیاید و از بوی و روی و حرف و نگاه ابراهیم بهره بگیرد ابراهیم رفته بود.😥😥😪😪
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
ادامه ے این داستان فردادر کانال
میگن؛
همش دنبال این نباش
که چی ثـؤاب داره
اول دنبال این باش چی گناه داره!
تا بویِ گناه رو نشناسی؛
کیسهی ثوابهات سوراخ مےمونه..
#استادشجاعی🌱
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
مراقبت های چله پنجم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفت
سلام علیکم💐
سی و نهمین روز از چله 🌟 پنجم 🌟 مهمان سفره شهید 🌷مرتضی سلیمی 🌷هستیم.
آخرین دفعه قبل از اعزام رفت پابوس #امام_رضا علیه السلام ، وقتی برگشت دیدم گلویش گرفته و سینه اش هم قرمز شده😢 ، گفتم چی شده !؟ ، گفت ،
جایت خالی مادر جان ، توی حرم سینه زنی مفصلی داشتیم .
به گمانم امام رضا (ع) ، توی همان زیارت ، برگه شهادتش را امضاء کرده بود ، وقتی رفت دیگر بر نگشت.....🕊💔
شهید مرتضی سلیمی
مرتضی در حالیکه فقط ۱۴ بهار از عمرش گذشته بود. به فرمان امام لبیک گفت و برای دفاع از دین وناموس خود عازم جبهه نبرد حق علیه باطل گردید.او در منطقه هر روز ساعت ۴ صبح از خواب بیدار می شد ، و بلندگو را بر می داشت اذان می گفت و بعد از خواندن نماز و صرف صبحانه مشغول حمل گلوله به گردان توپخانه می شد. و ایشان سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به افتخار جانبازی نائل گردید.بعد از مداوا و ترخیص از بیمارستان مجددا به جبهه اعزام شد سرانجام در ۱۴ تیر ماه ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۴ در کوههای مائوت بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد پیکر مطهرش حدود ۱۰ روز در معراج شهدا ماند تا پدرش که او هم جبهه بود بازگردد سرانجام در تاریخ ۲۴/۴/۱۳۶۶ با حضور مردم انقلابی و همیشه در صحنه تهران تشییع و در قطعه ۲۹ بهشت زهرا در کنار دیگر همرزمانش آرام گرفت.