#پندانه
🔸استاد ریاضی گفت: بچه ها به جای روزه گرفتن ، دلی را به دست آورید ، گرسنه ای را سیر کنید!
🔹گفتم استاد: اگر ما به جای معادله ریاضی در برگه امتحانی برای تو شعر زیبایی بنویسیم به ما نمره قبولی می دهی؟
🔺این دیالوگ، یکی از مغالطه های مشهور در جامعه ماست
🔺این به جای اون.. اون به جای این..
نوعی بهانه جویی برای کتمان دو امر مطلوب
#طرح_مهدوی
+ تقدیر امسالش رو بنویسید:
《یاری امام زمان》
- آخه چطور ممکنه؟ اون که خیلی گناه کرده...
+ آره سابقه بدی داره، ولی ببین چقدر پشیمونه؛ ببین چطور عزم کرده که دیگه همونی بشه که خدا و امامش میخوان؛ ببین چطور از دوری امامش بی تاب شده. تو از کجا میدونی که اون "حر" امام زمانش نیست؟!...
ای کاش امروز مکالمه فرشته ها اینگونه باشد...
🏴🕊اللهم عجل لولیک الفرج🕊🏴
شھادت همین است دیگر
در شب قدر به ناگه دری به سوی بهشت باز میشود.....🍃💚
#شهیدحجت_الاسلام_محمدخرسند
#شهیدشب_قدر
#یادش_باصلوات
🏵 بصیرت:
وقتی گرگ حمله می کند،با صدای بلند حمله میکند؛و فرصتی برای واکنش دارید.
اما وقتی موریانه هجوم می آورد،
از همان ابتدا بی سر وصدا و تنها به جان دارایی تان می افتد.زمان می برد تا به هدف برسد.
ایستادن در برابر گرگ، شجاعت میخواهد؛
دفع خطر موریانه بصیرت.
🏵 بصیرت، سواد نیست - بینش است.
🏵 بصیرت; یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت" ها نباشد ;بلکه همواره به "شاخص"ها چشم بدوزی!
🏵 بصیرت; یعنی اینکه بدانی حتی مسجد ,می تواند "مسجد ضِرار"باشد و پیامبر ص آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید!
🏵 بصیرت ، یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق منحرف نکند!
🏵 بصیرت ، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین(شمر) می تواند قاتل حسین ع در کربلا باشد!
🏵 بصیرت، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی توانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی , نباید از پا بنشینی!
🏵 بصیرت، یعنی اینکه نگذاری فتنه گران، شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند!
🏵 بصیرت ، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری" ها را به اعتدال, نشناسی!
🏵 بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها ، به سست عنصرهای سپاهِ علی ع دل بسته اند!
🏵 بصیرت یعنی اینکه بدانی تاریخ,تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی اش
🏵 بصيرت در خشت خام ديدن است ، نه در آينه ديدن..🌹
مدام بیسیم📞 میزدند:"ما راهمان را گم کردیم.نمیدانیم کجاهستیم یا به کدام طرف میرویم.نیروهای خودی یا دشمن"♨️ درچادرفرماندهی، چشمها😢مثل آسمان پاییزی میباریدند. #همت سرش را میان بازوهایش گرفت وبا اندوه گفت:خدایا!☝️خودت کمک کن💔
حاج احمد بادل شکسته،مانده بود چه کند.ازچادربیرون آمد.هواتاریک بود🌑 و زوزه خمپاره های💣 سرگردان،با رعدوبرق آسمان⚡️،هم صدایی میکرد. #حاجی فریاد زد:خدایا ازتو مهربانترسراغ ندارم.مگر تو...
گریه امانش نداد😞.باحال زار،همانطور زیرآسمان ایستاد وخودش رابه رگبار باران سپرد🌧.نفهمید چه مدت گذشت،ناگهان فریادتکبیر✌️،او را بخود آورد
#حاجهمت فریاد زد:حاجی! حاج احمد کجایی؟بچه ها نجات پیدا کردند🙂 حاجی بداخل چادر دوید،بی سیم روشن بودوصدای کبوترجلودار میآمد:ما الان روی دشمن مسلط هستیم👌.نمیدانیم چطور به اینجا هدایت شدیم؛ولی از این نقطه،کاملاً روی دشمن مسلطیم.منتظردستور شماییم.بگوییدچکار کنیم🙂
حاج احمد گوشی را بدستش گرفت وگفت:اطرافتون چه خبره؟کجا هستید؟ جلودار ادامه داد:آنطرف دشت عباس،دشمن بامدرنترین تانکها مستأصل مانده که چه کند همه زمین گیر هستند.آمارغنائم خیلی بالاست💪
چادرفرماندهی پر از اشک بود ولبخند. اشک شوق وذکر تشکر از خدا❤️
🔹بعد از آزادسازی خرمشهر✌️
۷ خرداد ۶۱ در دارخویین_انرژیاتمی
مقر تیپ ۲۷ محمدرسولالله س🔹