🕊🌷🕊
نگاهت انــگار همــان
راه مستقیم است...
برادر...
نمیدانم معجــزه نگاهت چیــست...
که تا چشمانم به چشمانــتان میخورد
راه حرام برایم بســته میشود...
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#شهیدمحمدابراهیمهمت در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇 #قسمتنهم چشم به راه مصطفی
#شهیدمحمدابراهیمهمت در
قامت يك همسر
در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇
#قسمتدهم
#ادامه چشم به راه مصطفی
سرش را که گذاشت روی بالش، خندیدم.😀 گفتم: تکلیف این بچّه رو معلوم کن.😃 بالاخره بیاد یا نیاد؟🙂
دستش را گذاشت زیر چانه اش🤔، به چشم هام خیره شد، و خطاب به بچّه ی به دنیا نیامده مان گفت: باشه، قبول.🙄 هیچ شبی بهترا ز امشب نیست☺️. ناگهان از جا پرید و گفت: اصلا یادم هم نبود. امشب شب تولد امام حسن عسگری)ع( هم هست، چه شبی بهتر از امشب.🍃
بعد، قیافه ی فرمانده ها را گرفت و گفت: پس شد همین امشب، مفهومه🤗؟ خندیدم و گفتم: چه حرف ها می زنی تو امشب، مگه می شود؟😀😕
حالم بد شد. #ابراهیم ترسید🙁. منتها گفت: بابا این دیگه کیه. شوخی هم سرش نمی شه😂، پدر صلواتی.😬
درد که بیشتر شد، دیدم اتاق دارد دور سرم می چرخد، #ابراهیم نمی دانست چی کار باید بکند.😑
گمانم به سر خودش هم زد😶. فکر می کرد من چشم هام بسته است نمی بینمش. صداش می لرزید🙄. گفت: بابا به خدا شوخی کردم😅. اشک را هم توی چشم هاش دیدم وقتی پرسید: یعنی وقتشه؟!🍃
گفتم: اوهوم. گریه دیگر دست خودش نبود. رفت پیراهنش را پوشید، دکمه هاش را از بالا تا پایین بست🍃، گفت می رود پیش حاجی. منظورش حاجی اثری نژاد بود. خانه شان دیوار به دیوار خانه ی ما بود. بعدها شهید شد.💔 #ابراهیم نگذاشته بود حرف بزند یا خوش و بش کند.😢
گفته بود: حاجی جان! قربان شکلت، بیا این مهدی ما را بردار ببر، تا ما برویم بیمارستان!😞
مرا برد گذاشت بیمارستان. می خواست دنبالم هم بیاید توی بخش☹️. ولی نگذاشتند. آن جا مردها را راه نمی دادند.😐
گفت: نگران نباش! من همین الان برمی گردم.🙂
برگشت آمد و همسر حاج محمد عبادیان را برداشت با خودش آورد.😇
می خواست بیاید ببیندم، باز راهش ندادند😒. خانم عبادیان می گفت: #ابراهیم همه اش توی راه گریه می کرده🙁. یعنی حتّی جلوی او هم نتوانسته یا نمی خواسته اشک هایش را پنهان کند.😥 می گفت بهش گفته: یه جلد قرآن می دهم ببرید بالاس سرش بنشینید چند تا آیه بخونید🙁، بلکه دردش...
می گفت: کم مونده بود بزنم زیر خنده😂 و بگویم مگه قراره ژیلا بمیره که برم بالای سرش قرآن بخونم.🤔😂
می گفت: نگفتم، یعنی روم نشد.😶
آمدند معاینه ام کردند گفتند: باید امشب آن جا بمانم. #ابراهیم همه اش پیغام می داد که چی شد؟ تا فهمید دکترها چی گفته اند، گفت: پس بگید بمونه من می رم خونه.😒
توی دلم گفتم: نه به اون گریه هاش، نه به این رفتن هاش😐؛ نگو از زور گریه نتوانسته بود یا نخواسته بود آن جا بماند😢. فرار کرد رفت. پیغام من هم بهش نرسید که گفتم: نمی مونم. نمی خوام بمونم🙁. توی این بیمارستان کثیف و دور از #ابراهیم.💔
گفتند: چرا؟ بچّه شاید... گفتم: اگه اومدنی بود، می اومد. نمی تونم😢. نمی خواهم. بذارید برم. نگذاشتند. نمی شد یعنی. خطرناک بود.😞
آن ها این طور می گفتند. هم برای من، هم برای بچّه.😣
نمی خواستم بگویم. حرف هایی بود که باید توی دلم می ماند💔، یا فقط باید به #ابراهیم می گفتم. گفتم: بهش بگید اگه نیاد ببردم، خودم پا می شم راه می افتم می آم.😒
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمتـ❤️
#ادامهدارد...
#شنبه_های_نبوی
🍀اگر تکلیف هر روز من
ده بار نوشتن از
صفحه صفحه ی
سیره و زندگی تو باشد،
رنگ و بویت را می گیرم!
شنبه ای در گذر است...
با یاد رسول مهربانی
📝برنامه ریزی برای هفته آخر ماه شعبان
☀️امام رئوفمان حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به ما آموخته اند:
« اکثر ماه شعبان رفت و این جمعه آخر آن است
پس تدارک و تلافی کن در آنچه در اینماه مانده است تقصیرهایی را که در ایام گذشته این ماه کرده ای.
و برتوباد که روآوری بر آنچه نافعست برای تو
ودعا واستغفار بسیار کن
و تلاوت قرآن مجید بسیار بکن
وتوبه کن به سوی خدا ازگناهان خود تا چون ماه مبارک درآید خالص گردانیده باشی خود را ازبرای خدا
ومگذار برگردن خود امانت و حقی را مگر آنکه ادا کنی
و مگذار در دل خود کینه کسی را مگر آنکه بیرون کنی
و مگذار گناهی را که می کرده ای مگر آنکه ترک کنی
و ازخدا بترس و توکل کن برخدا درپنهان و آشکار امور خود
وهرکه برخدا توکل کند خدا بس است اورا
و بسیار بخوان در بقیه این ماه این دعا را:
« اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ »
بارخدایا اگر نیامرزیدی مارا درگذشته از ماه شعبان بیامرزمان دربقیه آن »
(مفاتیح الجنان/اعمال ماه شعبان)
✨✨✨✨✨✨
✅خوب است در برنامه ریزی روزانه هر روز از این هفته باقیمانده پیگیری این موارد را بگنجانیم
🕰و علاوه بر این موارد هرچه می توانیم سرمان را برای ماه رمضان خلوت کنیم
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سلام همسنگران بزرگوار 🌷 امروز چله سوم رو شروع میکنیم بانام چله 🌟 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله
سلام علیکم 💐
سی و پنجمین روز از ✨چله سوم ✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷 حسین بابایی مقدم 🌷هستیم
به اتفاق دوستش حسن مخفیانه راهی جبهه شدند ولی چون چیزی و مدرکی در دست نداشتند بازگشتند و از پدر و مادر قول گرفتند که بعد از اتمام درس به جبهه بروند. وقتی که پدر و مادر قبول کردند با آنچنان شوری امتحانات را پشت سر گذاشت و بعد از ثبت نام راهی پایگاه امام حسین شد در آنجا که دوره دیدند تیرماه 60بود و در روز 7 تیر که فاجعه 7 تیر شروع شد و شهادت شهید مظلوم ایشان بعد از انجام مراسم این شهداء برای مرخصی به خانه آمدند و آن قدر ناراحت بود که می گفتند با جبهه رفتن انتقام این شهداء تا جایی که بتوانم خواهم گرفت و بالاخره عازم جبهه شدند و در جبهه نیز با مردانگی بسیار جنگیدند و بالاخره در بعد از ظهر 12 مرداد 60 در آزادمی تپه عبادت به آرزوی دیرینه خود بعد از مبارزات پیاپی بر علیه مستکبران رسیدند روح پررهرو آنها شاد و یادشان گرامی .
شهید حسین بابایی مقدم فرزند تراب در سال 1343 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 60/5/12 در پادگان تپه عبادت در منطقه کردستان به فیض عظیم شهادت نائل آمد
خانواده آنها گر چه یک خانواده مستضعف بودند ولی زندگی آنها یک حالت روحانی کامل و تمام را به خود گرفته بود. حسین از همان اوان کودکی قرآن فرا گرفتن و نماز را آنچنان صادقانه تلاوت می کردند که واقعاً حیرت آور بود. وقتی به سن 6 سالگی رسیدند نماز و قنوت و قرآن را کمابیش یاد گرفته بودند وقتی وارد مدرسه شدند با این که سن زیادی نداشت با کسانی که اسلام را رعایت نمی کردند مبارزه می کرد. ایشان در مدرسه همیشه ممتاز بودند و با نمرات بسیار عالی قبول شدند تا این که در کلاس پنجم ابتدائی او شروع انقلاب از همین شهر خون به پا خواست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #دلتنگ_حرم
🔻دوربین مخفی حس و حال دلدادگی زائران امام رضا(ع) در پشت درب های بسته حرم مطهر
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
نمازشب به آدم اسم می دهد؛ یک وقت می شود که در عالم ملکوت "سُمّی متهجّداً" ، متهجد نامیده می شود. ای
🌷 آیةالله مجتهدی تهرانی :
📿 سحرها بلند شوید و استغفار كنید و قرآن بخوانید.
📿 جوانی در مسجد گوهرشاد از من پرسید: اگر لباس چربی بگیرد با صابون یا مواد پاك كننده آنرا پاك میكنیم، اگر قلب ما زنگار گرفت چگونه آن را جلا بدهیم؟
📌گفتم سحرها قرآن بخوان و استغفار كن.
📿حضرت رسول اكرم(ص) میفرمایند: قلب ها زنگ میزند، همانطور كه آهن زنگ میزند، و همانا جلای آنها قرائت قرآن 📗است.
📚 (ارشاد القلوب، ص۷۸ و بحارالانوار، ج۹۳، ص۲۸۴.)
🌷 آیةالله مجتهدی تهرانی :
🌸 سحر بلند شوید، مانند خروس ها كه برای ذكر خدا بیدار میشوند. اگر حوصله ندارید یازده ركعت بخوانید، لااقل یك ركعت آخر را بخوانید، اگر باز هم حوصله ندارید، بلند شوید و یك «یا رب» بگویید و بخوابید.
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_۶
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ...
سلام بر آن خورشیدی که همه مردمان تاریخ در انتظارش بوده اند ..
و با طلوعش همگان زیر سایه محبّتش یکدل و یک نوا می شوند ..
سلام بر او و بر لحظه های طلوعش ..
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
🍃❤️🍃
بوی صبـــح میدهید☺️
و گنجشک ها
از طراوت شمـا
پرواز می کنند ،🕊
حسودی ام می شود🍃
به دل هایے❤️ که
هر صبـــح
بدرقه تان مےکنند 🌹. . .
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#روزتون متبرک به #نگاهشهیدهمت☺️❤️
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#شهیدمحمدابراهیمهمت در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇 #قسمتدهم #ادامه چشم به راه
#شهیدمحمدابراهیمهمت در
قامت يك همسر در آيینه
کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇
#قسمتیازدهم
#ادامه چشم به راه مصطفی
آمد. گفتم: می بینی بیمارستان رو😒؟ من این جا نمی مونم. یکی از پرستارها آمد مرا برگرداند و به #ابراهیم گفت: حالش خیلی بده. باید بمونه😞. #ابراهیم گفت: نمی خواد این جا بمونه، زور که نیست. خودم همین الان می برمش باختران.🙂پرستار گفت: میل خودتِ. #ابراهیم گفت: دوست دارم ببرمش جایی که بچّه اش رو راحت به دنیا بیاره.😌پرستار گفت: ببر؛ ولی اگه هر دوشون تلف شدن، حق نداری بیایی این جا، داد و قال راه بیندازی.😑
داشتم آماده می شدم بروم، که حالم بد شد🙄. برگشتم توی بیمارستان. مصطفی به دنیا آمد.☺️آمدند گفتند: باید بمانم و نماندم. با هم برگشتیم خانه.☺️
جانماز پهن کرد، نماز شکر خواند❤️؛ آمد سراغ بچّه ها.☺️صدای گریهاش را از توی اتاق شنیده بودم😢 که چطور خدا را صدا میکرد.میگفت:شکر.فردا را هم پیش ما ماند🙂.هیچکس نبود کمکم کند.😞غذای بچهها را خودش میداد.به مصطفی آب قند میداد و به مهدی شیر☺️.دکتر گفته بود نباید تا چند ساعت به نوزاد چیزی داد و #ابراهیم طاقت گریه و گرسنگی بچّه را نداشت😢 و بهش شیر می داد.☺️آن شب را هرگز فراموش نمی کنم. فقط نگاهش می کردم.»😌😍
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمتـ❤️
#ادامهدارد...
#روایت_گری
بعضی از #شهدا رو #خدا زیر خاکی نگه داشته
#روز_قیامت رونمایی میکنه!
روز قیامت!!
بکشی تو نمیتونی #خاطره شونو دربیاری!
بکشی سیره زندگیشونو تو نمیتونی بفهمی!
بکشی #اسم و رسمشونم نمیتونی یادبگیری!
⇜تو کوه ها
⇜بین برف ها
⇜بین #رمل_ها
⇜بین اعماق آب های اروند خدا خوابونده روز قیامت رو نمایی میکنه ...
ما هنوز #مست_شهدا نشدیم!
مگه برای کسی پرده روز عاشورا کنار رفته⁉️ پرده کنار نرفته اینجوری خودتو داری میکشی برای #امام_حسین
پرده کنار بره که دیگه این آدم نیستی
برای بعضیاش رفت کنار
« #آشیخ_جعفر_مجتهدی»
دیگه زندگی نمیتونه بکنه که ...
#حاج_حسین_یکتا
@khademe_alzahra313