علامه مجلسـے فرمودند :
#شبجمعہ مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم
بسم الله الرحمن الرحیم،
اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها
وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
بعد یڪ هفتہ مجدد خواستم ، آنرا بخوانم، ڪہ در حالت مڪاشفه از ملائکه ندایی شنیدم ،
که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم... ✨
قصص العلماء، ص 80
#یہحبہنور 🌟•••
🍃🌱
وَ الْأَرْضِ الَّتِی یُبَدِّلُهَا اللَّهُ مِنَ السَّلَام✨
سلامتی؛
ارمغانِ سلام است!
و تو ؛ جلوهی تمام و کمالِ #سلام !
سَـلامِ بر #سلام ؛
نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پردهات نیز، دلگرمند ...
سلام بر تو ؛ سلامتِ آفاق ✨ !
#مولانا_مهدی
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_58
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
@khademe_alzahra313
هدایت شده از 🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
میگن با هر کی رفیق بشی شکل و فرم اونو میگیری🌱
فکرشو بکن اگه با شهدا رفیق بشی چه زیبا شکل میگیری .😍☝️
#رفیق_شهیدم
#شهیدابراهیم_همت
#روزتون_شهدایی🕊
@khademe_alzahra313
یا صاحب الزمان ! قلب سوخته من آموخته است که هر صبح جمعه، با دیگر "ندبه کنان" شعلهور شود، بسوزد و مویه کند؛ تا چنین، سند دل باختگی خود را ثبت کند. من بزرگ شدهام به عشق دیدار تو و نفس کشیدن در دنیای ظهورت.
مولای من!تا کی باید در بن بست حیرت و گمراهی باشم؟
مرحوم صدرالاسلام همدانى در كتاب تكالیف الأنام مىگوید:
از خواص دعاى ندبه این است كه اگر در جایى با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامین عالى آن خوانده شود، عنایت و توجه امام زمان علیه السلام را به آن مكان جلب مىكند، بلكه آن حضرت در آن جا حضور مىیابد، چنان كه در بعضى جاها اتفاق افتاده است.
مستحب است دعای ندبه در چهار عید فطر، قربان، غدیر و جمعه خوانده شود.
این دعا مشتمل بر اِستِغاثه و کمک خواستن از امام زمان علیه السلام و تأسف خوردن بر غیبت آن حضرت و گریه در فراق ایشان است و ندبه نیز به همین معناست.
🌹 #جانم_اباعبدالله
صبح جمعه است
و عطر کــــربلا
عجب شش گوشه نابت
بوسیدن دارد آقا..!
بھ نیت زیارتش هرصبح مۍخوانیم♥
💫 | صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟
🍀 صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ |🍃
🌷|| صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟|| ✨
السلام علے من الاجابھ تحت قبتھ 💗.•
السلام علے من جعل اللھ شفاءفے تربتھ 💛.•
#صبحتوݧ #بابرکٺ 🌟•°
#براےهمہدعاکنیم🦋•°
#ڪپے تنها باذکر صلواٺ 🌸🍃
🍀🌱🍀🌱🍀🌱🍀🌱
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت ☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻 فصل دوم قسمت 8⃣4⃣ خداروشکر.ابرایم همین را گفت
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘
فصل دوم
قسمت 9⃣4⃣
درد می آمد،درد گاه و بی گاه
مے آمد وزن از نفس می افتاد.آهسته هرچیزی را که کنارش بود چنگ می زد و آهسته می نالید وعرق بر پیشانی اش نشست.😥
درد از دیشب شروع شده بودو ژیلا به رو نمی آورد.در خانه ی مادرشوهرش بود،در خانه ی کربلایی علی اکبر بود.😥😞
در شهرضا نمیخواست خودش را برای مادرشوهرش لوس کند.
نمی خواست خودش را ضعیف نشان دهد😥😞
درد اما می آمد و چنگ می زد و او را در خود مچاله می کرد.از یکی دوساعت پیش بیشتر می شد.به کمر و پهلوهایش فشار می آورد و اورا در گوشه ای زمین گیر کرده بود.😥😥
صبح ابراهیم به خانه ی خواهرش زنگ زده بود وخواهرش می گفت که ابراهیم بی قراری می کرد.می گفت که هی از ژیلا می پرسیدواین که ((ازبچه چه خبر؟؟هنوز به دنیا نیامده؟؟))😞😥😥😰
و نصرت خانم رو به ژیلا می گفت:نه نه جان خبرش کن بگو یک تک پا بیاید شهرضا.کنار زنش باشد و بچه اش راببیند.😔😔😥
ژیلا که نفس نفس میزد ازدرد،گفت:
نه مادر،نه اگر این هنه راه بلند شد آمد وبچه به دنیا نیامد چی؟؟آن وقت دوباره خسته و نگران باید برگردد جبهه😥😥
عیبی نداره مادر،می آید ما را
می بیند و برمی گردد.دلتنگی مان که رفع می شود ،نمی شود؟؟😥😥
ابراهیم دوباره زنگ زده بود و از خواهرش خواسته بود ژیلا بیاید پای تلفن.ژیلا به سختی رفت پای تلفن و منتظرنشست.😥😥
چند دقیقه بعد ابراهیم دوباره زنگ زد .انگار بو برده بود که خبری هست .نفس نفس زدن ژیلا هم داشت او را لو می داد.ابراهیم گفت:مطمئن باشم حالت خوب است؟؟😥😥😰😰
وژیلا گفت:مطمئن باش!😔
یعنی زنده ای هنوز؟بچه هم زنده است؟؟😔😔😰
خیالت راحت باشد حالا حالاها من زنده ام.وهمه چیز مثل قبل است.😥😞
خداروشکر .😥😥
از شما چه خبر؟؟اون جا..😥😥
اینجا که غیر از تیر وترکش خبری نیست!به هر حال جات خالیه!😥
ممنون!خب فعلا خداحافظ .به مادر و همه سلام برسان.😥😥😞
خداحافظ😞😞
☘☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🍀
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘ فصل دوم قسمت 9⃣4⃣ درد می آمد،درد گاه و بی گاه
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘
فصل دوم
قسمت 0⃣5⃣
ابراهیم گوشی را گذاشت .ژیلا هم.ودرد دوباره واین بار شدیدتراز قبل به سراغش آمد.😥😥
طوری که ناخواسته جیغ کشید و خواهر ابراهیم وحشت زده دوید به طرف او:
چی شده ژیلا جان؟؟😥😰
چیزی نیست.دردم انگار جدی تر شده!
خب مبارکه ان شآلله😊
به ابراهیم خبردادی؟؟😊😊
نه!😥
چند دقیقه ی بعد همه دور ژیلا جمع شدند .درد آمده بود.شدید و ناگهانی.ژیلا را جابه جا کردند.😥😥
ژیلا دست هایش را گذاشت دور کمرش و دوباره جیغ اش درآمد.😥😰
تاظهر درد در خود مچاله اش کردتا اذان،تانماز،تاعصر،تا عصر روز بیست و دوم آبان ماه ۱۳۶۱که مهدی اش به دنیا آمد😥😥
شادی،هلهله،اسفند دود کردن و تبریک و ((ابراهیم پس کجاست؟؟))
هنوز خبرش نکرده اید؟؟☺️☺️
و سه روز طول کشید تا به ابراهیم خبر رسید که پدر شده است.یعنی تا خودش زنگ نزد،نفهمید.آن ها که نمی توانستند به او زنگ بزنند .جای ثابتی نداشت.خودش باید زنگ
می زد😥😥
وقتی خبر را شنید،لحظه ای شاد و مبهوت ماند.بعد سجاده پهن کرد .در دل دشت و ((الله اکبر))نماز شکر خواند📿📿
نماز شکر خواند وگریست😭😭
بعد هم کارهایش را سروسامان داد وکفش سفر پوشید و خودش را قبل از همه به شهرضا به بالین همسرش ژیلا رساند😥😥
ساعت سه صبح بود که ابراهیم کنار همسرش رسید،ژیلا در خواب و بیداری بود که ابراهیم
پیشانی اش را بوسید😊😊
ژیلا چشم باز کرد .ابراهیم را دید .اشک شوق و لبخند و سلام و آرامش،آرامشی بی پایان .با او.در کنار او.ژیلا شکفته بود😥😭😭
و ابراهیم او را و مسافر کوچولوی از راه رسیده اش را،فرزنش را
می بویید.ابراهیم بغض کرده و در حالی که اشک توی چشم هایش می چرخید،گفت:😥😥😭
((حالت خوبه ژیلا؟؟))😥😥
و ژیلا هم مشتاق تر از او،با چشم گریان گفت:آره خوبم
شکر خدا😭😭
چیزی کم و کسر نداری برم برایت بخرم؟؟😞😞
ژیلا با تعجب پرسید:😳😳
الان؟؟این وقت شب😳😳
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
ادامه ی این داستان فردا در کانال
زیارت امــــام مہــــ💐ــدے عجل الله تعالی فرجه الشریف
در روز جمعــــــہ
💕 جمعه روز حضرت صاحب الزّمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ایشان در آن روز ظهور خواهد کرد.
💛 السَّلامُ عَلَیْكَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ السَّلامُ عَلَیْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْكَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِكَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مَوْلایَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَیْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْكَ،
💛 و أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَكَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْكَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِكَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْكَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِكَ هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِینَ بِسَیْفِكَ وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ كَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِكَ الطَّاهِرِینَ.
__________________
ما منتظر منتقم فاطمه.س هستیم ❤️
🌺🍃 @khademe_alzahra313
🍃
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
مراقبت های چله پنجم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفت
سلام علیکم💐
سی و سومین روزاز چله 🌟پنجم🌟 مهمان سفره شهید 🌷محمود یزدان جو 🌷هستیم.
#ﺗﻮﺳﻞ_ﺷﻬﻴﺪ ﺑﻪ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ
🌷قرار بود پلی را بعد از عملیات منهدم کنیم تا راه عبور دشمن را ببندیم. چند نفر از غواصان برای این کار رفتند، اما یا شهید شدند یا نتوانستند کار را تمام کنند.
محمود گفت: من می رم!
گفتم: نه، تو مربی غواصی هستی، ما به تو نیاز داریم.
گفت: مگه نمی بینی بچه های مردم دارن از بین می رن، خودم باید برم.
سریع داخل آب پرید و رفت. چند دقیقه بعد پل منفجر شد، بعد هم محمود برگشت و تا به خشکی رسید سجده شکر کرد.
گفتم: چی شد، چی کار کردی؟
گفت: بین خودمان باشد، امام زمان جانم را نجات داد. تایمر مواد منفجره را روی یک دقیقه تنظیم کردم و سریع دور شدم، اما مسیر را اشتباه رفتم و به سیم خاردار رسیدم که راه را بسته بود. زمان زیادی تا انفجار نمانده بود.
چشمم را بستم و به امام زمان توسل پیدا کردم و گفتم: اگر زنده ماندن من به صلاح اسلام و مسلمین است به من کمک کنید!
چشم باز کردم دیدم به اندازه عبور من، سیم های خاردار باز شده است!
سریع خودم را از آن مسیر باز شده بیرون کشیدم و از شعاع انفجار دور شدم.
🌷🌹🌷
#شهید محمود یزدان جو
#شهدای_ﻓﺎﺭﺱ
شهید محمود یزدان جو در سال 1343 چون بهار در برگ ريزان باد شكفت و شهر را غرق بوسه و تبسم كرد . در روز 3 شعبان المعظم ، در حاليكه فرشتگان آسمان ميلاد سومين آفتاب اشراق را غرق پايكوبي بودند محمود چون شكوفه بر شاخه دستهاي خشكيده خزان زده مادر گل كرد و لبخند مهر را بر گونه هاي افسرده او نشاند .
شهيد محمود يزدان جو تحصيلات خود را تا سال اول دبيرستان ادامه داد و در سال 1360 در حاليكه مادر با كاسه پر آب چشم با او وداع مي كرد به سلحشوران هشت سال دفاع مقدس پيوست .
عمليانهاي فتح المبين و والفجر 8 اگر چه زخمهايي ماندگار بر پيكر منور او نشاند اما مرهم زخم مردم قهرمان پروري بود كه لحظه لحظة جنگ را با چشماني گريان و دلي اميدوار دنبال مي كردند .
آن پرنده آبي كه دلي به عظمت بزرگترين درياهاي هستي داشت در ادامه دل به امواج خروشان سپرد و با گذراندن دوره هاي مختلف آموزش غواصي به عنوان يك نيروي زبده و كارآمد در حماسه هاي ماندگاري چون والفجر 8 شركت كرد . وي در ادامه با عنوان معاونت گردان دريايي ، سالياني از عمر عزيز خود را در جهاد و مبارزه گذراند و سرانجام در تاريخ 7 تير ماه 1365 درياي نيلگون خزر او را چون دري گرانبها در آغوش گرفت .
وصیتنامه شهید 👇 👇
میدانم راهی را که پیمودم راهی … بوده و آن راهی بوده که امامان و پیامبران ما و راهی که امام حسین انتخاب کرده بود. و همچنین شهدای دیگر که در راه مبارزه با کفار باین درجه والا رسیدند میروم …… اگر میخواهیید از من چیزی بیاد ماندنی نزد خود داشته باشید بدانید که تنها وصیتنامهام میباشد، به خدای واحد و یگانه قسم که اگر سرمای زمستان همچون شمشیری شود و با هر سوزش قسمتی از بدنم را جدا کند و اگر گرمای تابستان همچون آتش شود و بر هر شعلهای قسمتی از بدنم را بسوزاند و اگر تیرها و ترکشها و موشکها سینهام و تمامی اعضاء بدن مرا پاره پاره کنند هرگز سلاح قرانیم را بر زمین نخواهم گذاشت زندگیم که برای اسلام اثری نداشت ، زندگیم که برای اسلام سودی نداشت امیدوارم که با دادن جان ناقابلم بتوانم خدمتی برای اسلام کرده باشم ای کاش که صد جان داشتم و در این راه فدا مینمودم.
برادران و دوستانم در شهادتم لباس سیاهتان را در آورید و لباس مقدس رزم بپوشید ، خواهرانم شما زینبوار زندگی کنید و حجابتان را رعایت نمائید که خدا هم از شما راضی باشید و بیشتر به فکر جبهه و اسلام باشید و هرکاری که از دستتان برمیآید در رابطه …. با کمک به جبهه انجام دهید و صواب آنان که در این راه خدمت میکنند مثل این است که در خط مقدم جبهه میجنگند و با کفار مبارزه میکنند، ما هرچه داریم از امت حزب ا… و روحانیت است که ما را با رهنمودهایشان و با گفتارشان درس اسلام شناسی دادند. و رهبر ما که امام زمان (عج) و نائب بر حقش که امام امت است دعا کنید و به فرمان باشید و پشتیبان روحانیون باشید که اینها برای ما عزیز هستند واجباتتان از نماز و روزه و جهاد در راه خدا را بجا آورید و دعا جهت پیروزی لشگریان اسلام فراموش نکنید نماز شب را حتیالمقدور بخوانید و نماز جمعه را هر چه با شکوهتر بجای آورید در شبهای جمعه اگر موفق شدید که به بهشت زهرا بیایید قدری برایمان قرآن بخوانید اگر جسدم بدستتان رسید قبل از اینکه بخاک بسپارید اول مرا بر سر قبر دائیم ببرید و بعد هم بر سر قبر دوستانم و بعد از خواندن چند آیه قرآن مرا بخاک بسپارید از همگی شما التماس دعا