eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
614 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دعای توسل به امام محمد باقر (ع) 🔸 اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى قَمَرِ الْأَقْمَارِ وَ نُورِ الْأَنْوَارِ وَ قَائِدِ الْأَخْيَارِ وَ سَيِّدِ الْأَبْرَارِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ وَ النَّجْمِ الزَّاهِرِ وَ الْبَدْرِ الْبَاهِرِ وَ الْبَحْرِ الزَّاخِرِ وَ الدُّرِّ الْفَاخِرِ الْمُلَقَّبِ بِالْبَاقِرِ السَّيِّدِ الْوَجِيهِ وَ الْإِمَامِ النَّبِيهِ الْمَدْفُونِ عِنْدَ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ الْحِبْرِ الْمَلِيَّ عِنْدَ الْعَدُوِّ وَ الْوَلِيِّ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ الْأَزَلِيِّ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ. الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الْبَاقِرُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ يَا سَيِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ. (قُلْ: رَبِّ افْتَحْ عَلَيَّ أَبْوَابَ الْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ). 📚 مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ ، کتاب زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 402 ◾️•°🌸•°◾️•°🌸•°◾️•°🌸•°◾️ @khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 فصل چهارم قسمت 0⃣8⃣ دیگر نمیتوانست در خانه ی خود
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت فصل چهارم قسمت 1⃣8⃣ کمی جلوتر رفت.نزدیک مرد غریبه که رسیدند از او پرسید: -ببخشید((برادر،شما این جا چه کار می کردید؟))🤔 مرد غریبه،شرم زده و متعجب گفت:((ببخشید خواهر،من نمیدانستم این جا کسی زندگی میکند.😓 راستش ما قبلاً روی این ساختمان ها کار میکردیم.تعمیرات و این جور چیزها اگر داشت،می آمدند سراغ ما.👨‍🏭 بعد هم که همه از اینجا رفتند،چون این درهای کشویی خراب بود،گاهی می آمدیم این جا حمام و برمی گشتیم می رفتیم.🏚 به خدا من نمی دانستم کسی آمده این جا.حالا همه این درها را برایتان دُرُست میکنم که دیگر کسی نتواند بیاید اینجا مزاحمتان بشود.))🏠 ژیلا گفت: -خیلی ممنون.شما زحمت نکشید.شوهرم که آمد،میگویم دُرُستشان بکند. -نه خواهر.نمیشه،این جور کارها کار من است.👨‍🔧 و دوست ژیلا گفت: - حالا که اصرار میکنند،خُب اجازه بده دُرُستشان کند. مرد در حالی که سرش را پایین انداخته بود،رفت سراغ درها و آنها را دُرُست کرد.😊 -باز هم ببخشید خواهر،خداحافظ شما.👋🚶‍♂️ _به سلامت. مرد غریبه که از آنجا دور شد،دوست ژیلا هم از او خداحافظی کرد و رفت.👋🚶‍♀️ ژیلا امّا جرات نکرد که توی آن خانه بماند.😨
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت فصل چهارم قسمت 1⃣8⃣ کمی جلوتر رفت.نزدیک مرد غریبه که رسیدند ا
زندگینامه سردارشهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 فصل چهارم قسمت 2⃣8⃣ وسایل بچه را برداشت.درها را محکم بست و دوباره رفت سراغ نزدیکترین همسایه و دوستش،خانم دکتر توانا.👩‍⚕️ حالا دیگر نه تنها شب ها،که روزها،صبح هاو عصرها هم از ماندن در خانه خودشان میترسید واز تنهایی،از دزدها و عقرب ها.😨🕴🦂 در خانه ی دکتر توانا هیچ کدام از این ترس ها با او نبود.نه تنهایی،نه عقرب و نه دزد،تنها اندوهی که داشت،دوری از ابراهیم و نگرانی اش نسبت به سرنوشت او بود.😔 وهمچنین،گاهی احساس شرم و مزاحمتی که به سراغش می آمد. -دوباره مزاحمت شدم خانم دکتر،ببخش! -این حرف ها را دیگر تکرار نکن ژیلا....که اگر تکرار کنی از خانه می اندازمت بیرون!😉 و ژیلا ناگاه تمام غم دنیا را در لبخند صادقانه ی خانم دکتر و دوستی صمیمانه اش فراموش میکرد.😊 -چشم خانم!چشم! می نشستند دور هم.چای می خوردند و حرف میزدند. -راستی می آیی برویم بچه ها را واکسن بزنیم؟💉 خانم دکتر توانا این را به ژیلا گفت و ژیلا هم گفت: -خُب اگر لازم است برویم.شما دکترید و هر جور که مصلحت میدانید.🤗 -برویم. ژیلا گفت: -چشم.الان مهدی را حاضر میکنم و راه می راه می اُفتیم.🚶‍♀️🚶‍♀️ عصر،وقت برگشتن از بیمارستان، ژیلا رفت سراغ خانه ی خودشان. 🏠 خانم دکتر توانا در بیمارستان مانده بود و سفارش کرده و به او کلید داده بود که به خانه ی آنها برود.🔑 ژیلا گفته بود:((چشم)).امّا اول به سراغ خانه ی خودشان رفت. و ناگاه بر خلاف انتظارش دید که در خانه ی آن ها باز است.😦 دست و پایش سست شدند.رنگ از رویش پرید و آب دهانش خشک شد........😱😰 ادامه دارد..... 🌷🍀💐🌷🍀🌷🍀💐🍀💐🌷🍀 ادامه ی این داستان ان شاالله به زودی در کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طفل باشی غم بسیار ببینی سخت است غنچه باشی ستم خار ببینی سخت است غربت و غارت و داغ و عطش و در به دری نصف روز این همه آزار ببینی سخت است اربا اربا تن داماد و اذان گوی حرم به زمین دست علمدار ببینی سخت است😭 شهادت امام محمدباقر(ع) به محضر مقدس امام زمان(عج) و همه عاشقان اهل بیت(ع) تسلیت عرض میکنیم⚫️ 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید خیرالله اول مدافع حرم درعراق بود. چند سال پیش که کربلا شدیداً از طرف داعش تهدید شده بود؛ وقتی کمی اوضاع کربلا و عراق آرام‌تر شد؛ شهر حلب در سوریه زیرآتش بود. زمانی که شهید خیرالله این اخبار را گوش می‌داد؛ اصلاً آرام و قرار نداشت و می‌گفت:‌ ای خدا ما اینجا راحت زندگی می‌کنیم ولی آنها که مسلمان و هم دین ما هستند در محاصره‌اند. تا وقتی که کارش جور شد و به سوریه رفت و حدودا ۴۵ الی ۲ ماه در سوریه بود.
همسر شهید 👇 👇 من عادت کرده بودم که در این چند سال زندگی دیگر با او مخالفت نکنم. عشقش جهاد بود. جهاد در راه خدا. اگر جلوی او را می‌گرفتیم، نمی‌توانستیم بی‌قراری‌هایش را ببینیم و تحمل کنیم. آن‌قدر در خودش غرق می‌شد که ما پشیمان می‌شدیم از اینکه جلویش را گرفته‌ایم و دیگر ما هم عادت کردیم هر تصمیمی که می‌گیرد تابع باشیم. او را از زیر قرآن رد می‌کردیم. هر روز صدقه می‌دادیم و هر روز نذر و نیاز می‌کردیم که سالم برگردد. اولین اعزام شهید خیرالله در ماه رمضان سال گذشته بود که دو مرتبه اعزام شد و در عراق در آزاد سازی موصل شهید شد. اوایل حمله بود و من به دلیل اینکه باردار بودم واقعا به کمک او در منزل نیاز داشتم. گفتم اگر می‌توانی الان نرو. بگذار وضعیت ما مشخص شود. جهاد همیشه هست. جنگ همیشه هست و جنگ کفر علیه اسلام که تمامی ندارد؛ بعد از اینکه خیالمان راحت شد برو. گفت: «من در آزادی فلوجه نبودم.آن زمان به سوریه رفته بود و احساس گناه می‌کرد در مقابل رفقا و همرزمانش که اینجا بودند و ایشان همراه آنها نبوده است...من نمی‌توانم رفقایم را جواب کنم، شما را مثل همیشه به خدا می‌سپارم.»
آخرین دیدار 👇👇 به او گفتم: «تو را به خدا این طور سلامت می‌فرستمت؛ سلامت برگرد. اگر یک مو از سرت کم شود من دیگر قبول نمی‌کنم.» یک دست لباس نوزادی گرفته بودیم و دادم و گفتم این را ببر حرم حضرت ابوالفضل و حرم امام حسین(ع) برایمان تبرک‌کن بیاور. آخرین عکسی که انداخته یک دستش به ضریح است و در دست دیگرش لباس نوزادی است. لباس را زیارت داده و بعد از آن رفته است منطقه. همیشه من خودم همسرم را پای ماشین‌های مهران می‌رساندم. یا وقتی بر می‌گشت؛ دنبال او میرفتم. ایندفعه که رفتیم برای مهران سوار شود؛ همیشه یک خداحافظی گرمی می‌کرد. اما این دفعه نماند که خداحافظی گرم بکند. مثل اینکه اگر بایستد و خداحافظی گرم کند دلش اینجا گیر می‌کند. کوله پشتی‌اش را انداخت روی دوشش و برنگشت که این طرف را نگاه کند، خیلی دلم تنگ شد. من هم ایستادم و نگاهش کردم اینقدر نگاهش کردم تا در آن جمعیت خجالت کشیدم. سوار ماشین شد و رفت. مثل این بود که این بیست و سه سال ندیده بودمش و می‌خواستم این لحظه را از دست ندهم تا جلوی چشمم هست سیر نگاهش کنم. وقتی برگشتم منزل با تمام وجود احساس تنهایی می‌کردم، نمی‌دانم که چرا این دفعه اینطوری بود.
دوتا دختر دارم و سونوگرافی به ما گفته بود که فرزند سوم پسر است و گفتند که شاید مشکل داشته باشد و مجبور شوم سقط کنم. من به شهید احمدی فرد زنگ زدم و ناراحتی کردم و گفتم که اینطور گفته‌اند. در آن زمان او موصل بود، گفتم دکترها گفتند که بچه شاید سقط شود، گفت چرا خودت را ناراحت می‌کنی، من از امام حسین علیه‌السلام خواسته‌ام که یک پسر به من بدهد که سرباز امام حسین باشد، وقتی که دکتر این طور گفته یعنی امام حسین راضی نبوده است. من از خدا خواستم یک سرباز برای امام‌حسین به ما بدهد، اگر دادند مصلحت بوده و اگر هم ندادند مصلحت بوده، خودت را ناراحت نکن. بعد که جواب آزمایش آمد گفتند مشکلی ندارد، خودش اسمش را کنار حرم امام حسین انتخاب کرد و گذاشت محمدحسین. دوستانش بعد از شهادتش اینطور گفتند که اسم پسرم را گذاشتم محمدحسین که سرباز امام حسین(ع) باشد.
تمام وجود و با اخلاص به امام حسین و حضرت ابوالفضل(ع) عشق می‌ورزید که هر سال قسمتش می‌شد تاسوعا و عاشورا در کربلا باشد. وقتی که روضه امام حسین(ع) را می‌خواند خیلی برای دختر سه ساله امام حسین‌گریه می‌کرد، می‌گفت این کافرها به جسد بی‌جان امام حسین هم رحم نکردند و نعل و تازیانه بر بدن بی‌جان امام تاختند و تمام دشت کربلا مطهر است به جسد مبارک حضرت امام حسین علیه السلام!اینقدر از ته دل بند بند وجودش عاشق امام حسین علیه‌السلام بود که امام حسین علیه السلام ایشان را قبول کرد که مثل خودش شهید شود، مثل حضرت ابوالفضل شهید شد. عشقش این بود که از حرم امام حسین زیارت کند و بعد به زیارت حضرت ابوالفضل برود، جسدش را همین‌طور زیارت دادند، تا زمانی که زنده بود تا دلش خواست زیارت کرد و جسدش را همانجا کفن کرده بودند و از حرم امام حسین تا حرم حضرت ابوالفضل زیارتش دادند. من همیشه غبطه می‌خورم به زندگی و مرگ و شهادتش. من که شریک زندگی ایشان بودم به زندگی و شهادت ایشان غبطه می‌خورم و نتوانستم همراه ایشان باشم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ﷽✨ قسم به زمان که همه در خسرانیم مگر .... ⁦❣️⁩ 📚 (۷)
📸 مانع شور حسینی برای تشرف به کربلا در روز عرفه نشد 🔹با وجود تأکید استاندار کربلا برای عدم پذیرش زائر در روز عرفه به منظور جلوگیری از شیوع کرونا، جمعی از عاشقان حسینی از شهرهای مختلف عراق، پیاده در حال حرکت به کربلا هستند تا در روز عرفه خود را به حرم ارباب برسانند. 🔸به گفته یکی از زائران سیدالشهدا (ع)، حرکت به سمت حرم ارباب و زیارت سیدالشهدا (ع) در برای بسیاری از مردم عراق امری واجب به شمار می‌رود. 🌷
☀️ ☀️ عشق یعنی به هوایت گذر از دامن و دشت🕊 عشق در شوق سلامی است، سر ساعت هشت...🕗 اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةًمُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ماصَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ🌸 ❤️لحظه هاتون امام رضایی❤️ 🍃🌺 @khademe_alzahra313 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایستگاه غدیر سکوی شماره بیست و یک "مرهمِ خانه‌های تب‌دار" ❤️ ۱۱روز تا عید بزرگ غدیر
💬 ✔نذری که آقای بهجت به شاگردانشون یاد میدادن : ☝به یکی از چهارده معصوم متوسل بشید و نذر اخلاق کنید، ✨ مثلا بگید یا فاطمه ی زهرا نذر میکنم چهل روز با صدای بلند حرف نزنم، یا دروغ نگم یا ناسزا نگم یا غیبت نکنم، یا مراقب حرفام باشم نیش و کنایه نزنم، هر چیز اخلاقی که هست نذر کنید به مدت چهل روز بعد دیگه عادت میشه و رعایت می کنید ، ☝اون بزرگواران اخلاق ما رو میخوان نه دیگ های غذایی که بالای سرش غیبت و کنایه زده میشه و به دست مستحق نمیرسه، اخلاق و درست کاری ما به درد میخوره) گناه
وقتی شما که مسئول دولتی هستید، در یک اجتماع مردمی نمیزنید، این جوانی هم که در خیابان دارد راه میرود و حوصله‌ی ماسک ندارد، تشویق میشود که نزند. ✍
🔸چند قطعه شعر مرثیه حفظ کن و شب هنگام خواب برای خودت بخوان و با چشم اشک آلود بخواب برو. آنگاه خواهی دید که در کربلا هستی و یا شاید خدمت امام حسین علیه السلام...! تکرار این عمل راه خوبی است برای قرب. 🔹دل وقتی که رفت پیش امام حسین، کأنّه واسطه نیست و پیش خدا رفته؛ چون امام حسین علیه‌السلام یک سر مو برای خودش کار نکرد. آیت الله خسروشاهی❤️✨
🌒 ورشکسته از نظر خدا کسی است که از نماز شب محروم بشود. 🌺 التماس دعا از شما بزرگواران
🕊 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد ... به امید ظهور منجی بشر مهدی زهرا را میخوانیم ... شبتون امام زمانی انشالله ... @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر تو ای مولای معصوم من، که بدون هیچ جرم و خطایی، از شّر دشمنان آواره بیابان ها شده ای! سلام بر تو و بر غربت و تنهایی ات السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ... @khademe_alzahra313
هدایت شده از آرشیو کانال قرآن
#قرآن76