eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
600 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فرزند شهید جبار عراقی می‌گوید: شهید یکی از فرماندهان تیپ استان حماء بود. او در تاریخ ۳ آبان سال ۹۴ در استان حماء به شهادت رسید. نزدیک ساعت ۱۲:۳۰ به آنها حمله می‌شود و پدرم به همراه دو نیروی ایرانی و حدود ۴۰۰ نیروی سوری بودند که بعد از آن حمله تمام نیروهای سوری فرار می‌کنند. همرزم پدرم همان ساعت ۱۲:۳۰ زخمی می‌شود و تا ساعت ۶ صبح بیهوش بود. وقتی به هوش می‌آید متوجه می‌شود که پدرم در تمام این مدت به تنهایی جنگیده است. همرزم پدرم تعریف می‌کند که پدر، او را کول می‌کند تا از معرکه نجات دهد؛ در همین حین پدر را هم می‌زنند. پدرم در میان همرزمانش به نام ابوعارف شناخته شده بود. همرزمان پدرم از مدیریت او هم تعریف کردند. پدر هیچ وقت غذایش را تنهایی نمی‌خورد. وقت ناهار یا حتی صبحانه که می‌شد پشت بلندگو پیج می‌کرد تا همه در مقر جمع شوند و دسته جمعی با هم صبحانه یا ناهار بخورند. پدرم شب آخر قبل از شهادتش از دوستش می‌خواهد که برایش آب گرم تهیه کند تا غسل شهادت کند. همرزمان پدرم به او خندیدند و گفتند شما شهید نمی‌شوید. پدر جواب می‌دهد که من شهید می‌شوم و جایی هم شهید می‌شوم که شما نمی‌توانید من را برگردانید، همان طور شد که گفته بود بعد از شهادت پدرم تا ۲۰ روز نتوانسته بودند پیکر او را برگردانند. فرزند سردار شهید عراقی ادامه می‌دهد: پدرم سه مرحله به سوریه رفت. سال ۹۳ دو بار به سوریه اعزام شد و بار آخری که رفت تقریباً شهریور سال ۹۴ بود که حدود ۷۰ روز در سوریه ماند و بعد به شهادت رسید. به پدر گفته بودند که جایگزین شما آمده است؛ شما اگر بخواهید می‌توانید برگردید؛ اما پدر قبول نکرد و گفت که تا جایگزین تمام نیروهای من نیاید من برنمی‌گردم. من این نیروها را با خودم آوردم با خودم هم برمی‌گردانم.
پیکر همسرم متأسفانه در منطقه­‌ای بود که در دست جیش النصر بود و نتوانستند پیکر مطهرش را به دست بیاورند. حملات زیادی داشتند و خیلی هم کشته داده بودند. همه می‌­ترسیدند پیکر مطهرش به دست خدانشناس‌ها بیفتد. برای همین در سوریه شهادت همسرم را تکذیب کردند. چون همسرم خیلی باعث آزار جیش‌النصر بود و تعداد زیادی از آنها را دستگیر کرده بود. پیکر مطهر همسرم بعد از ۲۰ روز به دست ایرانی‌ها افتاد و بعد از یک روز به تهران منتقل شد. ساعت ۹ صبح روز ۹۴/۸/۱۶ فرودگاه اهواز قیامت بود. تمام عشایر و طوایف و قبایل و مسئولین خوزستان و اهواز در فرودگاه جمع شده بودند و جایی برای ایستادن نبود. مرا جلو بردند. همه­ مسئولین عالی رتبه سپاه برای پیشوازی پیکر مطهر همسرم با صف­‌های منظم ایستاده بودند. دسته گلی تهیه کرده بودیم و روی تابوت گذاشتیم ولی سیل جمعیت تابوت را بردند. من با چشمانی‌گریان به همسرم خوشامد گفتم. پیکر مطهرش را در سردخانه بیمارستان شرکت نفت که نزدیک فرودگاه بود قرار دادند. مادرم چهره­‌اش را باز کرد. او را بوسیدم، سلام کردم و گفتم چقدر زیبا شدی، چقدر خنده‌­ات زیباست! سرانجام ۹۴/۸/۱۷ ساعت ۹ پیکر مطهر همسرم از حسینیه ثارالله در خیابان طالقانی اهواز با حضور نماینده ولایت فقیه، مسئولین و عشایر غیور عرب و لر و بختیاری در اهواز به سمت بهشت آباد تشییع شد و به آرامش ابدی رسید.
داعش برای تحویل پیکر شهید عراقی خواستار آزادی ۷۰ اسیر خود شد که به نیروهای سپاه گفتم راضی به این مبادله نیستم و سر این ۷۰ نفر را بفرستید تا بدانند زن شهید عراقی کم از خود شهید عراقی در دفاع از اسلام ندارد...
بچه های سپاه به من گفتند شما چه می فرمایید که ما انجام دهیم؟ من گفتم اگر جبار زنده است ببینید چه می خواهد من حاضرم انجام دهم؛ اما اگر شهید شده نه من و نه جبار راضی نیستیم داعشی ها را آزاد کنید و من جنازه جبار نمی خواهم و می خواهم که اجازه بدهید که من بروم سوریه و سر آن 70 نفر را تن شان جدا کنم و برای داعشی ها بفرستید تا بدانند زن عارف کمتر از خود ابوعارف نیست! بعد از چند روز قطعی شد که شهید جبار عراقی شهید شدند و جنازه ایشان دست داعش نیست؛اما در وسط بیابان در این ۱۰ روز مانده و در تیررس داعش است و کسی نمی تواند نزدیک شود. تا اینکه چند نفر از دوستانش شبانگاه می روند و جنازه جبار را سینه خیر به عقب می آورند که بمیرم برای جبار که انقدر زیر آفتاب مانده بود که جنازه اش کامل متلاشی شده بود...(گریه) واقعا فقط یاد مظلومیت های بانو سیده زینب (س) می افتادم که ان بانو چه زجرهایی کشیده است.
همسر شهید ادامه می‌دهد: دو ماهی از شهادت همسرم می‌گذشت. ساعت هشت شب به مزارش رفتم و دیدم دو جوان در حال شستن مزارش بودند وگریه می­‌کردند. نزدیک شدم. مرا دیدند و از مزار کنار رفتند. فرشی در کنار مزار گذاشتم و شروع به دعا خواندن کردم وگریه کردم که آن دو جوان به مزار همسرم نزدیک شدند و شروع به فاتحه خواندن کردند. کنجکاو شدم از آنها پرسیدم شما شهید را می‌شناسید؟ یکی از دو جوان خود را معرفی کرد و گفت: بله شما همسر شهید هستید؟ گفتم: بله گفتند: ما از بچه‌­های بسیج کوت عبدالله و گردان امام حسین(ع) هستیم که شهید فرمانده­ آن بود. همسر شما خیلی بزرگوار و شجاع بود. واقعاً شهادت لایقش بود؛یکی از آن‌ها گفت: شهید عراقی زندگی مرا دگرگون کرد. به آن جوان گفتم: بزرگواری شما را می­‌رساند مگر آقای عراقی برای شما چه کرد. جوان پاسخ داد: من را می‌بینید! یک جوان شرور و بد بودم؛ ولی آقای عراقی مرا به این شکل و اهل نماز و روزه و مسجد کرد. شاید باورتان نشود که پدر و مادرم همیشه دعاگوی آقای عراقی به خاطر این تحولی که در من به وجود آورد هستند.
همسر شهید می گوید : 👇 قبل از هر چیز دوست دارم از مقام معظم رهبری تشکر کنم و بعد از شهادت جبار خیلی مشکل داشتیم و کسی حواسش به ما نبود تا اینکه مقام معظم رهبری ما را مورد تفقد قرار دادند و نماینده های رهبری به دیدار خانواده ما آمدند؛ ما و بچه ها فهمیدیم کسی همچنان هوای ما را دارد.   در جمعی که همسران شهدای مدافع برای بار اول که دور هم جمع شده بودیم یکی از همسران شهید گفتند خداوند از عمر ما بکاهد و بر عمر شهید عراقی بیافزاید! برای من کمی این حرف اولش عجیب بود وقتی پرسیدم: چرا؟ همسر آن شهید مدافع حرم گفت باور کن در این مدت اگر رهبری نبود کسی اصلاً سراغی از ما نمی‌گرفت.   شهید عراقی را من با رضایت قلبی راهی دفاع از ولایت کرده بودم و اکنون هم با افتخار می گویم تا می توانیم باید از ولایت دفاع کنیم. ببینید در یک خانواده وجود یک پدر مقتتدر خیلی آرامش بخش است و پدر مقتتدر این کشور آقای خامنه ای است باید تا می توانیم از ولی فقیه دفاع کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کله پاچه! 🔻چرا خدا بلا می‌فرسته؟ چرا آدما رو زجر میده!؟ ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ @khademe_alzahra313
با دیدن این عکس فرموده بود: عکس عجیبی است. نشسته‌ها پرواز کردند، ولی ما ایستاده‌ها، هنوز هم ایستاده‌ایم! کاشکی من هم توی این عکس، آن روز می‌نشستم، بلکه تا امروز شهید شده بودیم! • یاد همه شهدا، سردار شوشتری جانشین نیروی زمینی سپاه و سردار محمدزاده فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان گرامی باد ایستاده از راست: ناشناس(از برادران راوی)، مهندس نصرت الله کاشانی، سردار عزیز جعفری، سردار مرتضی قربانی، شهید نور علی شوشتری نشسته از راست: شهید مهدی باکری، شهید محمد ابراهیم همت، شهید مهدی زین الدین فرزند رشید شهید شوشتری در مورد این عکس صحبت کردم، این تنها عکسی‌ست که شهید شوشتری قاب و در اتاقش نصب کرده بود. مواظب باشیم کجا می‌نشینیم، کجا می‌ایستیم... @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_11349240.mp3
7.08M
امام زمان 🌺یکاری بکن آقا دلش برات تنگ بشه @khademe_alzahra313