❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_189
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
@khademe_alzahra313
#صبحتون_شهدایی
🍁سخت اسـت اما...
#گذشتند از هر آنچه که
#قلبشان را
وصل زمین می کرد!
🍁 #این_قانون_پرواز_است
گذشتن برای رها شدن...
#یادشهداباصلوات
#هفته_بسیج
@khademe_alzahra313
#شاه_بیت
باغ بهشت این شکوه و جاه ندارد
جلوه در این حُسن خانه ماه ندارد
#سلام_آقا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
@khademe_alzahra313
آیت الله حسن زاده آملی
« هر کسی هر کاری برای غیر خدا بکند، ضرر کرده و وای به حال کسی که در کارهایش نیت غیرالهی داشته باشد، اما اگر برای رضای خدا و خلیفه ی خدا کار کرد، به مقامی می رسد که نگو و نپرس»
╭┅──────┅╮
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌹 سلام و صبح بخیر به همراهان عزیز از امروز چله همراهی با شهدا رو خواهیم داشت یکی از اساتید میفرمودن
سلام علیکم 💐 بیست و هشتمین روز از چله 🌟
سر سفره 🌷 شهید کمیل ایمانی 🌷 هستیم.
پرویز (کمیل) ایمانی در 20 تیر سال 1345 در روستای ممشی از روستاهای همجوار کارمزد سوادکوه به دنیا آمد.
پدر او (ابراهیم) در شرکت ذغالسنگ البرز کار میکرد و در کنار آن به کشاورزی و دامداری نیز اشتغال داشت.
پرویز پس از پشتسر گذاشتن دوران ابتدایی به حضور در مسجد و شرکت در جلسات مذهبی و پرچمداری روز عاشورا گرایش داشت. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران درسال57 با پخش اعلامیه، شعارنویسی دیواری و شرکت در تظاهرات فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد. دوره متوسطه را در دبیرستان آیتالله کاشانی سوادکوه آغاز کرد.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال سوم دبیرستان مشغول تحصیل بود که در سال 60 ترجیح داد درس را رها کند و عازم جبهه شود. از آن سال به بعد به طور مداوم از طرف بسیج سوادکوه در جبههها و مناطق عملیاتی حضور مییافت.کمیل در مهر سال 62 در کامیاران بر اثر اصابت تیر به پایش مجروح شد و در آذر سال 62 به عضویت رسمی سپاه در آمد و در مراسمی به اتفاق سی نفر از رزمندگان عضو لشکر 25 کربلا از دست محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه لباس سپاهی را دریافت و به تن کرد.
از سردار شهید ایمانی متنی به عنوان توبه نامه باقی مانده است که این شهید بزرگوار با خدای خود اینگونه نجوا می کند:
خدایا توبه می کنم از اینکه:
از اینکه حسد کردم
از اینکه زیبائی قلم را به رخ دیگران کشیدم
از اینکه مرگ را فراموش کردم
از اینکه منتظر ماندم تا دیگری ابتدا به من سلام کند
از اینکه ایمانم به بندهات، بیشتر از ایمان به تو بود
از اینکه حق والدینم را ادا نکردم
از اینکه در جائی که لازم بود امر به معروف ونهی از منکر نکردم
از اینکه واجبی را به خاطر مستحبی رها کردم
از اینکه تعهدهائی که با خدای خویش بستم، بشکستم
از اینکه ایثار نکردم
از اینکه درنمازم به چیزی جز به تو فکر کردم
از اینکه تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم
از اینکه درسختیها به جای تو به بندهات رو آوردم
از اینکه از سر کینه برای کسی، دعا یا نفرین کردم
از اینکه غیبت کردم واز دیگران بد گفتم وخود را نیک جلوه دادم
از اینکه کارهایم را برای ریاست طلبی وشهرت انجام دادم
از اینکه درکارها تنها خود را محور قرار دادم نه خدا را
از اینکه چشمانم را از نگاههای فساد انگیز نپوشاندم
از اینکه سنجیده وحساب شده وبا فکر سخن نگفتم
از اینکه قول دادم ولی خلاف عمل کردم