السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ...
سلام بر آن خورشیدی که همه مردمان تاریخ در انتظارش بوده اند و با طلوعش همگان زیر سایه محبّتش یکدل و یک نوا می شوند.
سلام بر او و بر لحظه های طلوعش.
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_304
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
@khademe_alzahra313
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن
🌹وعلی علی بْن الْحسین
🌹وعلی اولادالحسین
🌹وعلی اصحاب الحسین
@khademe_alzahra313
🌿همیشه مۍگفت:
✨زیباترین شهادت را میخواهم...
🌿یڪبار پرسیدم:
✨شهادت خودش زیباست
🌿زییاترین شهادت چگونه است...
✨در جواب گفت:
🌿زیباترین شهادت این است ڪه
✨جنازهاے هم از انسان باقے نماند...👣
#شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
○•🌱
🌹#ولادت_حضرت_رقیه_س
✨دختری آمد سراپا فاطمه
✨این رقیه خانم است یا فاطمه؟
✨در اصالت کیست طاها اینچنین؟
✨در جلالت کیست زهرا اینچنین؟
#ولادتت_مبارک_دختر_ارباب🌹
داستان جالب ناراحتی شهید ابراهیم هادی ❤️💕
دوستش چنین نقل میکند:
یک روز متوجّه شدم، ابراهیم خیلی گرفته و ناراحت است و کمتر حرف میزند، با تعجّب به سمتش رفتم و گفتم: "داش ابرام چیزی شده ؟ ”
✍گفت: "نه چیز مهمی نیست”، گفتم: "اگر چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم”.
✍کمی سکوت کرد و گفت: "چند وقته یه دختر بدحجاب ، تو این محلّه به من گیر داده و گفته تا تو رو به دست نیارم، ولت نمیکنم.”
✍کمی سکوت کردم و بعد یک دفعه خندهام گرفت، ابراهیم با تعجّب سرش را بلند کرد و پرسید: "خنده داره؟
✍گفتم: "داش ابرام با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتّفاق خیلی عجیب نیست!” گفت: "یعنی چی؟ یعنی به خاطر تیپ و قیافهام این حرف رو زده؟ گفتم: "شک نکن.
✍روز بعد دیدم، ابراهیم با موهای تراشیده و بدون کت و شلوار و با پیراهن بلند به محل کار اومد، فردای آن روز با چهره ای ژولیدهتر و حتّی با شلوار کُردی و دمپایی به محل کار آمد و این کار را مدّتی ادامه داد، تا اینکه از آن وسوسهی شیطانی رهاشد..
شیخ رجبعلی خیاط ؛
✅سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود.
خدا کریم است ، شما هم کریم باشید.
رحیم است ،رحیم باشید.
ستار است، ستار باشید.
#خاطرات_شهید
●زمانی که فرماندهی گردان بلال را به او ابلاغ کردند، از حاج همت پرسید: اسم گردان چیست؟ حاج همت گفت: گردان بلال حبشی... پس از مکثی کوتاه، محمدکاظم گفت: چه اسم زیبایی! بلال سیاه بود، من هم سیاه چرده ام؛
● ولی آیا من هم می توانم زیر باران تیرها و ترکش ها مثل بلال اَحداَحد بگویم، بعد از این جمله شهید اشرفی اصفهانی فرمودند : ایشان (محمدکاظم) شهید می شوند.
📎پ ن : "فرمانده گردان بلال لشکر ۲۷ محمد رسولالله"
#شهید_محمدکاظم_کلهر🌷
●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۹، شهر ری
●شهادت: ۱۳۶۱/۷/۱۵ ، سومار ، عملیات بیت المقدس
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 #خاطرات #رزمنده(مهری کمایی): 🌸من و (مهری کمایی) و خواهرم مینا کمایی از
بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
❤️پدرم بیشتر سر کار بود و چندان در خانه نبود. به همین دلیل، وقتی مهران بزرگتر شد. برای ما حکم پدر را پیدا کرد.
مهران با وجود مهربانی زیاد، خیلی متعصب بود. ما هرگز، مانند دختران مدرسهای دیگر، لباس نمیپوشیدیم.
🌸 مانتوهای ما فوقالعاده گشاد و ماکسی بود. علاوه بر سختگیریهای مهران، مادر ما را طوری تربیت کرده بود که خودمان همه مسائل را رعایت میکردیم. با مردها، خصوصاً غیرمحارم خیلی کم حرف میزدم.
#ادامه_دارد...
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_305
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
﷽
مقصد دل من
هر پنج شنبہ
سامراستـــــ😍
اگر با من همراه مۍشوید
بسم الله ...✋
السلام علیک یا اباالامام المنتظر💚
#پنج_شنبه_های_سامرایی
#ڪلام_شهید
اگرما هوای نفس راڪنار نگذاریم ڪارهایےڪہ انجام میدهیم هیچ فایدهای نخواهدداشت، چرا⁉️
چون ڪارمان درجهت #رضای.خدا نیست
و ماخودمان را #گم میڪنیم...😞
#شهید_محمدابراهیم_همت
هر ڪس ڪه ادعای شیعه بودن دارد
او را جبراً از گذرگاه کربلا و عاشورا عبور میدهند ، همه ما نیز کربلایی داریم
که جبراً از این مسیر عبور داده خواهیم شد.
#سیدمرتضیآوینی 🌿
سلام
صبحتون شهدایی🌷
#داستان_شهدایی📝
هنگامصحبتبا نامحرم
سرش را بالا نمۍگرفت؛
حجب و حیا در چهرهاش موج میزد . وقتۍ براۍ ڪمڪ
بہ مغازه پدرش مۍرفت اگر خانمۍ
وارد میشد؛
ڪتابۍ در دست میگرفت و سرش را بالا نمۍآورد و میگفت :
پدرجان ، شما جواب بده..!
#شهیدسیدمجتبۍٰعلمدار
ماجراي خواندني #تولد_شهيد_همت
از زبان پدرش
ميخواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلي پيش نميآيد. هر جوري بود راضيم كرد🌸. با خودم بردمش. اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتي رسيديم كربلا، اول بردمش دكتر.😞
دكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، اميدي نيست. چون علايم حيات نداره.😢
وقتي برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نميخورم! بريم حرم. هرجوري كه ميتوان منو برسون به ضريح آقا💔. زير بلغهاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشهاي واسه زيارت.✨
با حال عجيبي شروع كرد به زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه براي نماز بيدارش كردم. با خوشحالي بلند شد☺️ و گفت: چه خواب شيريني بود. الان ديگه مريضي ندارم. بعد هم گفت: توي خواب خانمي رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، و فرمودند:کودک تو از دنیا رفت ولی اینکه دست خالی برنگردی یک کودک از خودمان به تو امانت میدهیم و باید اسمش را #محمدابراهیم بگذاری😊
بردمش پيش همون پزشك. 20 دقيقهاي معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعني چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد🙁؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردني نيست، امكان نداره!؟☹️
خانم كه جريان رو براش تعريف كرد، ساكت شد و رفت توي فكر.
وقتي بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم. #محمدابراهيم.☺️🌹
راوی:پدرشهید
شهیدمحمدابراهیمهمت فرزند علی اکبر متولد 13فروردین 1334 در شهرضا است🌸
#حاج_ابراهیم_تولدت_مبارڪ😍