•°🌱
دلم می خواهد
کبوترانه پرواز کنم
در صحن آزادی حرمت!
سیراب از آب سقاخانه کرمت
و بشکنم این بت خودساخته را
میان صحن انقلاب!
آقای مهربان
#امام_رضاجان 💛
#چهارشنبه های امام رضایی
#حاج_همت یک نیروی فرهنگی و عقیدتی بود
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، #همت فعالیتهای خود را گسترش داد؛ «کمیته انقلاب اسلامی» را در «شهرضا» راهاندازی کرد👌 و با کمک دوستانش، هسته اولیه «سپاه» شهر را
شکل داد😊. در اواخر سال ۱۳۵۸، بر حسب ضرورت، به «خرمشهر» و سپس به «بندر چابهار» و «کنارک» و استان «سیستان و بلوچستان» رفت و به فعالیتهای گسترده فرهنگی پرداخت.🌹
#فرمانده_دلها
#حاجهمت
﷽
#سلام_امام_زمانم
#سلام_رهبر_عزیزم
دستـــــ ادبـــــ بر روے سینه مے گذاریم
السَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا بَقِیَّةَ اللهِ مِنَ الصَّفْوَةِ الْمُنْتَجَبینَ
سلام بر تو اے ذخیره خدا از میان برگزیدگان با شرافتـــــ
╭⊱ꕥ َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_341
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
@khademe_alzahra313
هـر صبـــح
زنـدگی✨
برای ادامه پيدا كردن،
به دنبـالِ بهانه ميگردد🌿
و چه بهانه ای
زيبــاتـر از نگاهتان 😍
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#روزتوݩ_متبرک_به_نگاهشهید
@khademe_alzahra313
#سامرا_قسمت_عشاق_بکن
رکاب سامرا را گنبد زرد
تو مروارید😍
حریمت کعبه آمال،
قبرت قبله امید🌱
#پنجشنبه_های_سامرایی💛
@khademe_alzahra313
هدایت شده از 🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#همسرشهیدهمت
میخواستم سفره بیندازم که #حاجی دستم را گرفت گفت «وقتی من میآیم، تو باید استراحت کنی🙂 من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم☺️ » گفتم «من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم یک روز میگفتی میخواهی زنت شریک باشد، حالا میگویی از جایم تکان نخورم » شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره سرش پایین بود🙁 با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت «تو بعد از من سختیهای زیادی میکشی😞 پس بگذار لااقل این یکی دو روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم☺️ »
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت🌹
سالروز شهادت
شهید مدافع حرم عباس #دانشگر
هیچگاه ندیدم که نماز اول وقتش ترک شود. همیشه به این موضوع اهمیت میداد و خانواده را برای خواندن نماز اول وقت تشویق و ترغیب میکرد. صدای اذان همیشه در تلفن همراهش پخش میشد. یادم است پس از شهادتش، نیمههای شب که همه خواب بودند با صدای اذان بیموقع از خواب بیدار شدم و به حیاط خانه رفتم تا ببینم اذان مسجد است یا نه! الظاهر صدا از جای دیگر بود که پس از جستجو تلفن همراه عباس را که در چمدانش بود یافتم و آن صدای اذان از این تلفن بلند میشد. ساعت اذان مطابق برساعت شرعی منطقه حلب سوریه بود. خدا را بخاطر این قربانی پاک شکر کردم و با خودم گفتم «یا قابل القربان...»
🌷🌷🌷🌷
شهيد دانشگر كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه ميكند؛ مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نميكند. كسي نميداند در اين نماز ميان عباس و خدا چه ميگذرد. او چند ساعت بعد به شهادت ميرسد: «عباس ساعت سه و نيم بعد از ظهر پنجشنبه 95/3/20 به شهادت رسيد ولي ما در مقر بوديم، نميدانستيم كه عباس شهيد شده يا نه، فقط ميدانستيم كه عباس براي جلوگيري از پيشروي دشمن به جلو رفته، موقع غروب خورشيد بود كه همه نگران بوديم و ميگفتيم عباس الان مياد، سياهي شب فرارسيد، همه بيقرار بوديم. گاهي از مقر بيرون ميآمديم، چشمانتظار عباس بوديم، از سر شب تا صبح هر صدايي كه ميآمد همه بيرون ميپريديم كه عباس اومد... عباس اومد... صبح فرارسيد، نيروهايي براي تفحص جلو رفتند، پيكر مطهرش را به عقب آوردند. ديديم خون صورت عباس را خضاب كرده و سرخياش سرزمين حلب را رنگين كرده است.»
عباس تازهداماد بود. رفقاي عباس در سوريه همقسم شده بودند كه از او مراقبت كنند و او را سالم به ايران برگردانند. بعد از شهادتش گفتيم خدا براي او نقشه كشيده بود. عباس درس عاشقي را چشيده بود و بايد ميرفت.
سالروز شهادت
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ