شب قبل از رفتنش تا صبح بالای سرش بیدار نشستم. امن یجیب خواندم. به هر دعایی که بلدبودم چنگ زدم تا بماند😭. از خواب پرید.
_ ابالحسن! خواب پدر را دیدم.گفتند خیلی زود پیش خودم می آیی.۶۷۱
سرم را برگرداندم تا اشکهایم را نبیند.لحظه ها سخت میگذشتند.چشمهایش را پر از عشق و خواستن به من دوخته بود.
_ در این چندسالی که باهم زندگی کردیم؛ هیچوقت خلاف میلت رفتار نکردم. به تو خیانت نکردم، دروغ نگفتم.۶۷۲
باز از آن استخوان های گلوگیر در گلویم گیر کرده بود. اشکهایم بی اختیار میریخت و من، فاتح خیبر، حریفش نبودم.باید به او میگفتم، رفتنش کمر مرد زندگی اش را می شکند. باید به او میگفتم... .
سرش را در بغلم گرفتم.
_ من هیچوقت تورا عصبانی نکردم. به کاری که دوستش نداشتی وادارت نکردم.بله .تو هم هیچوقت خلاف خواست من رفتار نکردی.
روابط ما آنقدر صمیمی بود که هروقت ناراحت بودم، همین که به تو نگاه میکردم، دلم آرام میگرفت.محبوبم! زخمی که بعد از رفتن پیامبر میرفت تا درمان شود، دوباره با غصه نبودنت سرباز کرده است.فدایت شوم جدایی از تو برای علی سخت است؛ اما چاره چیست؟ راضی ام به رضای خدا.۶۷۳
نگاهم ، حرفهایم، ته مایه ای از خواهش داشت. با زبان بی زبانی التماسش میکردم بماند😭.شاید آن لحظات، درماندگی از چهره ام می بارید، نمیدانم.
_ ابالحسن، عزیزم! بعد از من ازدواج کن.مردها حتما باید همسر داشته باشند.ازهردوشب، یک شبش را پیش بچه ها بخواب.برای آنها سخت است بعد از پدربزرگشان، مادرشان را هم از دست بدهند. درآمد هفت باغم را همچنان برای پیشبرد اهداف اسلام استفاده کن.شما از طرف من متولی آنجا هستی....
شب غسلم بده.خودت غسل بده.
از روی لباس 😭
شب دفنم کن.نمیخواهم اندامم را نامحرمی ببیند.من را در تابوت بگذار نه روی تخت.نمیخواهم این دونفر که به ما بد کردند به جنازه ام نماز بخوانند.میخواهم قبرم مخفی باشد خودت میدانی چقدر به تو وابسته ام.وقتی دفنم کردی، کنار قبرم بنشین و برایم قرآن بخوان.دعا بخوان. دلم برای قرآن خواندنت تنگ میشود علی😭.۶۷۴
دست کشید روی گونه هایم، اشکهایم را به صورتش مالید.
_فاطمه جانم ! تو چرا گریه میکنی؟
_برای غربت و تنهایی تو. برای مصیبت هایی که بعد از من به سرت می آید.
از پیامبر شنیدم که میفرمودند: اشک کسی که غم به دل دارد، باعث رحمت خداست. تو غم به دل داری.اشکت را بصورتم مالیدم تا به رحمت خدا برسم. نگرانتم علی.
_گریه نکن.در راه خدا تحمل سختی ها برای من آسان است.۶۷۵
برشی از کتاب حیدر
نوشته خانم آزاده اسکندری
برخی از منابع:
۶۷۱_دلائل الامامه، ص ۱۳۱_۱۳۳
۶۷۲_منتهی الامال،ص۱۶۵
۶۷۳_ترجمه ج ۴۳ بحار، ص۵۲۴
۶۷۴_بیت الاحزان،ص۱۷۷
۶۷۵_بیت الاحزان،ص۱۷۶
http://Eitaa.com/khademfars
کمیتهخادمینشهدااستانفارس
#شهید_چمران به روایت استادپناهیان #ویژه http://Eitaa.com/khademfars
چمران به شدت عاطفی بود!
این را من به جوانها میگویم؛
دنبال تعلقات پَست نباشیم،
همهٔ ما، راهی به یک سمت هستیم!
✍#حاج_قاسم_سلیمانی
و ما كنّا ندري أنه لن يتكرّر
و ما نمی دانستیم
او دیگر تکرار نمیشود ..
http://Eitaa.com/khademfars
بیاد شهدای مدافع وطن و امنیت کشور...
http://Eitaa.com/khademfars
🔸 مقام #خادم به جايي مي رسد كه منا #اهل_البيت مي شود
#اطلاعیه_مهم
💠 کمتر از 15 ساعت تا آغاز #ثبت_نام سراسری #خادمی_افتخاری_شهدا (ویژه #داوطلبان_جدید)
#برادران و #خواهران
15 لغایت 22 آذرماه 1401
ثبت نام فقط از طریق آدرس:
khademin.koolebar.ir
💠 در صورت داشتن سوال به آی دی @shahidanekhodaiy110 در پیام رسان ایتا و یا سروش پیام دهید و از تماس با شماره های کمیته های استانی خودداری فرمایید.
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademfars
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
کمیتهخادمینشهدااستانفارس
در دیدار با همرزم شهید:
بیش از ۵۰ میلیارد قیمت زمین هایی بود که وقف حسینیه و مسجد و.... کرده بود!
محمد در صحنه درگیری بخاطر پرتاب آجر بشهادت رسید!
هرجا بویی از اردوی جهادی بود
اعزام به سوریه بود
اعزام به سراوان بود
هرجا سیل بود....
ردی از محمد پیدا میشد....
محمد در اخر وصیت کرد که در حسینیه ای که خودش وقف کرده بود
که مابقی همون وقف های میلیاردی بود
در ۲ متر از حسینیه به خاک سپرده بشه....
هیچی برای خودش نخواست
این دنیا برای محمد خیلی کوچیک بود
http://Eitaa.com/khademfars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم از دیده شدن فرار میکرد