کمیتهخادمینشهدااستانفارس
بسم الله الرحمن الرحیم یکی از مواردی که از ما خواسته شده در ماه رجب دنبال کنیم توجه به خداست! شما ت
ما از خدائیم !.mp3
470.3K
#ماه_رجب چشمه ی شستشوی ماست
وقتش رسیده . . ،
ازخودمون به سمت خدا فرار کنیم ؛
از نفس مون به سمت خدا فرارکنیم ؛
از شیطان به سمت خدا فرار کنیم ؛
ففرو الی الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام آرامش بخش
شهیدآقا سید مرتضی آوینی
یادمون باشه که این کلام خداست که:
أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ
بیایم حسن ظن به خدا داشته باشیم
http://Eitaa.com/khademfars
رجب ؛ ماهِ رد شدن از سیم خاردارِ نفس
یک لیوان آب که مقداری خاک داخلش باشه را در نظر بگیرید
شما حتی اگر آب زمزم هم در لیوان بریزید
باز آب کدر هست و شفاف نیست
و لازم هست که ابتدا لیوان از خاک تخلیه بشه
به ماه رجب ماه تخلیه میگن....
ماه رمضان ماه تجلیه هست
وقتی انسان از گناه تخلیه شد
توی ماه رمضان میتونه اون تجلی انوار الهی را در وجود خودش و سپس در زندگی و سرنوشتش ببینه
این ماه رجب
ماه تخلیه از گناهان است
لذا میبینید ک خیلی استغفار وارد شده!
التماس دعا
38.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات با خدا....
رسیدم دلشکسته
به امید نگاهی
کمیتهخادمینشهدااستانفارس
شهید آوینی: «دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحتی و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین!»
🔴 این حرف سید این خاطره را به ذهنمان متبادر کرد که راوی می گوید: «در عملیات کربلای 3 که به منظور تسخیر سکوهای نفتی عراق به نام های الامیه و البکر انجام می شد، در خلیج فارس دچار مد شدید آب و امواج متلاطم شده بودیم. من بسیار نگران، ترسیده و متحیر بودم اما با این حال ستون غواصانی که در آب در حال حرکت بودند را کنترل میکردم. مدتی بعد دیدم که یکی از بچهها سرش را بدون حرکت داخل آب قرار داده است. ترس و نگرانی ام بیشتر شد! شانهاش را گرفتم و تکان دادم، سرش را بلند کردم با نگرانی و تعجّب پرسیدم: چی شده؟ چرا تکان نمیخوری؟ خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت: مشغول نماز شب بودم!✅
🔸اطمینان و آرامش این جوان بسیجی زبانم را بند آورده بود. گفتم: اشکالی ندارد ادامه بده التماس دعا. صبح، روی اسکله الامیه اولین شهید بود که به دیدار معشوق نائل آمد. او کسی نبود جز شهید غلامرضا تنها اهل اصفهان که بعد از شهادتش نام اسکله الامیه را نیز به اسکله شهید «تنها» تغییر دادیم. (منبع، کتاب نماز شهدا صفحه ۱۷)
🔹راستی، کو دینداری ما؟ در حالت فراغت و آسایش را گفتم نه در حالت تنگنا و...؟
http://Eitaa.com/khademfars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغض من در یادِ تو
یادِ تو در بغض من
کمیتهخادمینشهدااستانفارس
ان شاءالله اگر هوای فردا بارانی نبود و شرایط مساعد بود؛
راس ساعت ۱۶:۰۰
روایتگری از شهیدمهدی نظیری
گلزارشهدای شیراز
شهیدی که با لبانی تشنه و با دیدار حضرت زهرا(س) بشهادت رسید ؛
شرح این شهادت و این دیدار را همراه شهید؛؛
شهیدپورخسروانی روایت کرده اند
🍃🍃
دومین روز بود که راه میرفتیم, در گرمای پنجاه درجه تیرماه ایلام و بدون آب، تشنگی و بی آبی دروجودمان غوغا میکرد مهدی ۱۶سال بیشتر نداشت.
نفسهای آخر را میکشید. بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب میشد. باحیرانی وناتوانی چند قدم راه میرفت و با صورت زمین میافتاد. باز تقلّا میکرد و میایستاد وبازهم زمین میافتاد. فکر میکردم سراب میبیند. کنارش نشستم.
سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم میخورد.گوشم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم.
وقتی به عقب رسیدم از فشار تشنگیِ این چند روز و گم شدن در منطقه بیهوش شدم. در همان حال دیدم مهدی با لباسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد. گفت رضا میدانی چرا هر بار که زمین میخوردم باز بلند میشدم آخه حضرت زهرا(س) کنارم ایستاده بود؛ میخواستم به احترام ایشان بلند شوم زمین میخوردم میدانی چرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا(س) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری
http://Eitaa.com/khademfars
#شهیدمهدی_نظیری
#شهیدرضا_پورخسروانی
کمیتهخادمینشهدااستانفارس
در ماه رجب خداوند ویژه به بندگانش نگاه میکند با این صوت مگر میشود عاشق ماه رجب نشد؟!!!! #ماه_رجب #
با این صوت مگر میشود عاشق ماه رجب نشد؟؟
و قسم به رگ های پاره شده ی چشم شهیدحمیدباکری از فرط نخوابیدن
و بیداری در راه خدا . . ؛
کمیتهخادمینشهدااستانفارس
ان شاءالله اگر هوای فردا بارانی نبود و شرایط مساعد بود؛ راس ساعت ۱۶:۰۰ روایتگری از شهیدمهدی نظیری گل
باسلام.
بدلیل نامساعد بودن هوا
برنامه روایتگری در زمان دیگری خواهد بود
ان شاءالله
کمیتهخادمینشهدااستانفارس
قسم به لحظه ی جهادِ شهید چمران
گذشتن از نفس ، بی هیاهویِ سیاسی
و خودنمایی هایِ شیطانی . . ؛
12614971107آهنگهایزنگ.mp3
1.36M
به نامحرم نگاه نمیکنی؟!
http://Eitaa.com/khademfars
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸باور کن!🔸
یک مالک بزرگی، از افراد روستاهای مختلف طلبکار بود و خیلی هم در مطالباتش سختگیر بود. یک وقتی اعلام کرد من فلان ساعت در دفترم هستم، هرکس بیاید صورت بدهی اش را بیاورد، در این فاصلۀ زمانی، بدهی هایش را قلم می گیرم. افراد مختلفی این اطلاعیه را دیدند اما گفتند که او می خواهد ببیند چه کسی در توهم است و حرفش را باور می کند. یک روستایی که بدهی سنگینی به آن مالک داشت گفت تا حالا دروغی از این مالک نشنیده ام؛ به دفترش می روم و رفت و آن مالک، صورت بدهی هایش را صفر کرد و بخشید. وقتی افراد دیگر فهمیدند به مالک گفتند چرا این کار را کردی؟ او گفت می خواستم قدرت ایمان را به شما نشان دهم. این روستایی به من ایمان آورد، باورم کرد و این نتیجه را گرفت. کسان دیگر که این حرف مرا باور نکردند این نتیجه را نگرفتند.
در #لیله_الرغائب خداوند می فرماید شما را به آرزوهایتان می رسانم. آنهایی که به خدا ایمان دارند آرزوهایشان را از خدا می گیرند و کسانی که باور ندارند نتیجه نمی گیرند. امیدوارم خدای متعال این باور را به ما بدهد که از این شبها نهایت استفاده را بکنیم.
http://Eitaa.com/khademfars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه داند آنکه ندارد خبر ز عالم عشق.
که با خیال تو بودن چه عالمی دارد
برای خدا ...
تو جبهه بودیم و داشتیم ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ به رزمندگان ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ که یک ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺩﯾﺪیم ﮐﻪ داخل آن ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮت بود با ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ که در آن ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ! ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ.
ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ، ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ نتوﺍنستیم بخریم
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ.
ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...💔
نقل از سردار شهید حسین خرازی
http://Eitaa.com/khademfars
؛ باید جرأت کارهایی که دیگران
می ترسندانجام بدهند را به خود داد .
#شهید_حسن_باقری