🔰 #ایستگاه_نیایش
⁉️اگر نماز تشکر از خداست و برای اینه که ما از عظمت خدا تشکر کنیم چرا حتما باید تشکر کنیم؟ درحالی که میتونیم موقعی که در حال استراحت هستیم با زبانمون تشکر کنیم یا با انجام دادن کارهای خوب و صدقه دادن از خداوند تشکر کنیم؟
🔺درسته با روش های دیگه هم میتونیم از خداوند تشکر کنیم !
☘شما اگر انفاق کنید و نیت نزدیکی به خداوند باشه اینم عبادته
یک مثال میزنم👇
🔸شما بیمار شدید مراجعه میکنید به پزشک اون پزشک بیماری شما رو علاج میکنه شما چکار میکنید درقبالش؟
✨ــ از پزشک تشکر میکنیم!
🔻از پزشک تشکر میکنید، خودتون رو مدیون پزشک میدونید یا نه؟
یا یک مثال دیگه👇
🔸مادرتون غذای مورد علاقه شما رو درست میکنه بعد از این کار شما چه عملی انجام میدید در مقابل مادر؟
☘ــ تشکر میکنیم
حالا یک سوال دیگه⁉️
🔸اگه روزی شما مریض بشید و مادرتون بر بالین شما شب تا صیح بیدار بمونه و اصلا نخوابه آیا نیاز به تشکر شما داره؟
☘بله درسته نیازی به تشکر شما نداره
🔺پس شما برای چی ازش تشکر میکنید؟
لطفا جواب های خودتون رو برای ما بفرستید 🌹 منتظر نظرات شما هستیم😊
ادامه دارد...
💠خادم
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
@khademngoo
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
#لذت_بندگی ۱۶۱
#راحت_طلبی ۳۷
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی وقت ها ماها دینداری میکنیم، ولی خیلی "راحت طلب" هستیم؛ این خیلی بد هستش، برای من و شمایی که دینداری میکنیم
یعنی این شخص حاضر نیست برای اینکه رشد کنه دو قدم برداره، سرجاش نشسته بعد توقع هم داره که علامه بشه، عزیزمن؛ اینوو برای خودت حل کن که تو دنیا👈 راحت طلبی وجود ندارد
یبار برای همیشه حلش کن و دیگه ذهنت روو هم در گیر نکن،
متاسفانه نگاه ما به دین اشتباه هست، مثلا طرف میگه نگا کن مردم فلان کشورها چقدر قشنگ اهل کار و .... هستند، ولی وقتی مردم جامعه ی خودمونو میبینیم، راحت طلب و گاها هم تنبل هستن❌
بعد ازشون سووال میکنی که چرا ؟؟؟؟
میگه خب من دیندارم دیگه، ببخشید مگه دیندار هستید؛ باید راحت طلب باشید؟؟
آقا دین قرار نیست برای ما کاری بکنه ها
،تعریفت از دین اشتباهه، تازه شخص دیندار اصلا راحت طلب نیست، بعبارتی دینداری با راحت طلبی اصلا جمع نمیشه، مثلا میاد بهمون میگه
حاج آقا من مشکل زندگی دارم؛ و .... چه ختم و چله ای بگیرم تا حل بشه❌
بعد ازش میپرسیم ببخشید شما دنبال کار و .... رفتید؟؟ میگه حاج آقا دلت خوشه؟؟
یه چله میگیرم کار پیدا میشه
ببخشید تو که راحت طلب هستی و دنبال کار نمیگردی، بعد میخوای چله بگیری؟؟؟ و خیلی از اینجوور مسائل که وجود داره، و به اسم دین تمومش میکنند⭕️
عزیز من یه تعریف درست از دین داشته باش
،اگه قرار باشه ایجووری دینداری کنی، اصلا کسی دیندار نمیشه؛ و حال خیلی ها روو بهم میزنه،
ببینید رفقا بعضی از مسئولین جامعه ی ما متاسفانه اینجوری دین روو تبلیغ میکنند، اونم تو هر دولتی از این افرادها بوده، حالا تو یه دولتی بیشتر فعالیت کردن، تو یه دولتی زیرپوستی و کمرنگ تر،
بنابراین کسی که مذهبی باشه و راحت طلب باشه
در واقع داره به دیگران ظلم میکنه، ظلم کردن فقط این نیست که بیایی حق کسی روو بخوری
خیلی کارها مصداق ظلم هستش، مثلا طرف راحت طلب هست و حال کار فرهنگی رو نداره، بعد پشت کامپیوتر میشینه و به این و اون تیکه میپرونه، فقط بلده نقد کنه؛ و دیگران روو تخریب کنه
خب برادرمن؛ تو راحت طلب هستی و جرات کارفرهنگی در فضای عمومی روو نداری، تند رفتنت چه دلیلی داره؟؟؟
راحت طلب نباش دیگران کار نکردن تو برو کار کن، تو برو مثل یه آدم کار کن؛ و اختلاس نکن؛
درست دین رو ترویج بده
👌👌
رفقا خیلی مواظب باشیم که خودمون خودمونو
داخل چاه نندازیم✔️
نکنه به اسم دین؛ دیگران رو تخریب کنیم، نکنه راحت طلبی خودمونو به اسم دین تمومش کنیم
👈شما راحت طلب نباش، لازم نکرده دینداری روو یاد بدی، راحت طلبی خوودتو بزن، بعد ببین دیگران چقدر قشنگ، دیندار میشن😍👌
💠خادم
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
@khademngoo
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز
🌷قسمت نود و پنجم: موانع قبولی نماز؛ مانع تبدیل اخلاص به ریا
🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸
#استادکفیل
#پادکست
#قسمت95
💠خادم
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
@khademngoo
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠 از نافرمانی خدا در خلوتها بپرهيزيد، زيرا همان كه گواه است داوری كند.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت324
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠 (آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابی بكر را به او دادند فرمود:) همانا اندوه ما بر شهادت او، به اندازه شادی شاميان است، جز آنكه از آنان دشمن، و از ما یک دوست كم شد.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت325
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌷مهدی شناسی ۴۸🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه 🌹تایید 🍃"تاييد" نام ديگری از القاب حضرت است که ا
🌷مهدی شناسی ۴۹🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹مقتصر🌹
🌼يکی از القاب مقدس حضرت ولی عصر(عج الله فرجه) «مقتصر» به معنای اکتفا کننده است.
🌼مرحوم شيخ نهاوندی در ذيل اين لقب بيان میکند:" همه انبياء، اوصياء و حضرات معصومين اذن دارند تا علاوه بر مصاحبت با صالحين و مومنين با منافقين و فاسقین نيز مصاحبتی داشته باشند، همچنانکه پيامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با ابوجهل هم صحبت بودند و وجود مقدس امام باقر(علیه السلام) با ابن ابی عوجاع و امام رضا(علیه السلام) با هارون و مامون مجالست داشتهاند.
🌼اما وجود مقدس حضرت ولی عصر(عج الله فرجه) با جلوه نام «مقتصِر» به اذن حق تنها مصاحبت و ارتباط با خوبان و صالحين عالم را بر عهده دارند و به همین اکتفا می کنند.
🌼بنابراين درخواست مجالست و مصاحبت با ايشان منوط به پذيرش مطلق اوامر و نواهی الهی است.زيرا آنچه فرد را در زمره صالحين جای میدهد تسليم شدن در برابر قوانين شريعت میباشد.
#مهدی_شناسی
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
🏝#بصیرتوانتظارفرج🏝
⚘حجابآخرالزمانی(بخشاول)
آنچه موجب شده تا عزيزان در موضوع «مهدويت و انتظار» با دقت فراوان بحث را دنبال کنند،
پيچيدگي حجابي است که در آخرالزمان به صحنه مي آيد،
حجابي که به ظاهر نجات بخش است ولي در باطن ظلمت است.
در همين رابطه فرموده اند دجّال بسيار جذّاب به صحنه مي آيد نه مثل چنگيزخان مغول،
بلکه راه حل هايي نشان مي دهد و برنامه هايي مي ريزد که اکثراً معتقد مي شوند آن برنامه ها آن ها را از مشکلات زندگي شان نجات مي دهد،
به طوري که همه ي مجذوبين دجّال مسخ مي شوند و از حقيقت انساني خارج مي گردند، بدون اين كه بفهمند حيوان شده اند.
اين که فرموده اند دجّال يك چشم دارد حاکي از يك بُعدي بودن شخصيت او است که نمي تواند به ساحات قدسي عالم و آدم نظر کند...
ادامه دارد.....
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💠خادم
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
@khademngoo
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
ارزش خانههای خالی، برابر با نصف رقم تفاهم ۲۵ ساله ایران و چین!
محمد یزدیزاده،اقتصاددان:
🔹 در آماری که درباره املاک بلااستفاده اعلام میشود، نزدیک به ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود که صرفاً ارزش املاک خالی در کشور است.
🔹 ۲۰۰ میلیارد دلار ۵ برابر سرمایهای است که کشور نیاز دارد تا از خام فروشی خلاص شود؛ این رقم، نصف تفاهم نامه ایران و چین برای ۲۵ سال است.
🔹 ارزش خودروهای لوکس یک و نیم برابر سرمایه مورد نیاز برای اتمام خام فروشی در ایران است. ارزش این خودروها چیزی حدود ۱,۵۰۰ هزار میلیارد تومان برآورد میشود.
#اقتصادی
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
۷ راهکار برای برونرفت بورس از وضع فعلی
🔹کانون کارگزاران بورس طی نامهای به رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس این راهکارها را برای برونرفت از شرایط فعلی بازار سرمایه ارایه کرد:
۱. اصلاح ریزساختارهای بازار
۲. عدم قیمتگذاری دستوری و تشویق رقابت
۳. تقویت نقش بازار سرمایه در تامین مالی
۴. تشویق سرمایهگذاری غیرمستقیم در بورس
۵. افزایش شفافیت
۶. توسعه ابزارهای مالی
۷. ثبات مقررات و حذف مقررات زائد
#اقتصادی
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
نان هم گران میشود
🔹معاون وزیر صنعت، معدن: قیمت جدید نان کارشناسی شده و مراحل بررسی آن در استانداری و شورای آرد و نان طی شده، اما افزایش قیمت نان منوط به هماهنگی استانداری با مقامات ذیصلاح یعنی وزارت کشور و وزارت صنعت، معدن و تجارت است.
#اقتصادی
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥راه های تقویت بازار سرمایه چیست؟
#اقتصادی
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_41
- اختیار داری پسرم این چه حرفیه، خیلی خوش تشریف آوردین
صدای آرام و دلنشینی داشت، به سمت گیسوسر چرخاند ، چشمانش به زمین دوخته شده بودند، سلام آرامی گفت و بدون هیچ حرف اضافه ای به همراه
سبحان به مهمانخانه رفت گیتی آرام شانه اش را به شانه ی گیسو زد تا او را متوجه خود سازد، گیسو به سمتش چرخید تا دلیل این کارش را بفهمد. صدایش را شنید: - چقدر آفا و سربزیر بود ، چقدر خانواده ی خوب و خون گرمی هستن
لبخند کجی زدو در دل گفت: (حالا اگه نیاز اینجا بود میگفت پسره چقدر شل و وارفته است مثل شیر برنج می مونه)
اما خودش هم با گیتی هم عقیده بود.
جمعشان حسابی گرم شده بود. این خانواده آنقدر خون گرم بودند که انگار سالهاست همدیگر را میشناختند، اما در این میان تمام حواس گیسو به آذین
بود، همان پسری که روی مبل تک نفره ی روبه رویش نشسته بود، آرام و بی حرف تا کسی سوال نمیپرسید، پاسخ نمیداد و صدایش شنیده نمیشد، آرام
ترین پسری که تا بحال در عمر خود دیده بود، برادرش سبحان بود و بس، اصلا فکرش را نمیکرد از سبحان آرام تر هم وجود داشته باشد. شخصیت این پسر
بدجوری گیسو را درگیر خود کرده بود از طرفی هم اصلا خوشش نمی آمدیک پسر تا این حد آرام و گوشه گیر باشد. ناگهان آذین و کوروش را در ذهنش
مقایسه کرد، نه به کوروش که از آن طرف بام افتاده نه به آذین که از این طرف افتاده، به قول نیاز رفتار جفتشان روی مخ بود. آرامش بیش از حد آذین گیسو را عصبی کرده بود طوری که پای چپش را تکان میداد و لب پایینش را با دندان به بازی گرفته بود. عادتش بود هرگاه
عصبی و ناآرام میشد ، ناخودآگاه این حرکات را انجام میداد....با صدای فاطمه خانم همان زن چادری و مهربان سر چرخاند و به او نگاه کرد. - خب گیسو جان ،چندسالته دخترم؟! دانشجو هستی؟۱
گیسو لبخندی زد و پاسخ فاطمه خانم را داد.
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_42
بیست و دو سالمه، نه دانشجو نیستم راستش علاقه ی چندانی به درس ندارم، فوق دیپلمم رو که گرفتم دیگه ادامه ندادم
- بسیار عالی..همه که نباید درس بخونن و مدرک بگیرن، امیدوارم همیشه و در همه حال موفق باشی دخترم، اتفاقا آذین من هم علاقه ای به درس
نداشت، عاشق کار پدرش بود، علاقه ی زیادی به فرش و هرچیزی که به فرش مربوط میشه داره، اما خب بخاطر اصرار های پدرش لیسانس حقوقش رو
گرفت، ولی دیگه ادامه نداد، الان همپای پدرش کار میکنه اون هم با علاقه اما آرمین من برعکس آذین عاشق درس
آذین باشنیدن اسم خودش از زبان مادرش ،سرش را ناگهان بلند کرد و با گیسو چشم در چشم شده برای لحظه ای نه چندان طولانی بهم خیره بودند که
اینبار آذین نگاه دزدید و به زمین چشم دوخت..
دور میز غذاخوری انتهای سالن پذیرایی نشسته و مشغول بودند، حق با گیسو بود از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میشد روی میز دید. عجیب بود که
معصومه خانم، چطور یک تنه وبه تنهایی انواع و اقسام غذاها را آماده کرده بود. گرچه ،در طول سی سال زندگی با حاج رضا و رفت و آمدهای خاندان
سماوات ، دیگر برایش عادی بود ، آب دیده شده بود... امشب هم سنگ تمام گذاشت... انگار میخواست هنر آشپز بودنش را به رخ مهمانانش بکشد گیسو و آذين مقابل هم نشسته بودند، گیسو تمام حرکات این جوان را زیر نظر داشت ،از او بعید بود این کارها اما حسی نامعلوم قلقلکش میداد، آذین ارام و
شمرده غذا میخورد ، در تمام مدت هم سربزیر بود و با کسی کاری نداشت بجز بشقاب غذایش
اما برعکس آذین، این دخترک چموش حواسش به همه جا و همه چیز بود الا بشقاب غذایش درست نقطه ی مقابل هم بودند این دو نفر.. ناگهان فکری از ذهن گیسو گذر کرد، لبخند موذیانه ای مهمان لبانش شد، بدش نمی آمد مثل سابق، حس شیطنت دخترانه اش بیدار شود. چند سالی
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_43
میشد که تقریبا گوشه گیر و آرام شده بود..
دستش را جلو برد و نمکدان را از وسط میز برداشت کمی نمک روی غذایش ریخت ، | نمکدان را دقیقا روبه روی آذین گذاشت. چند دقیقه ای گذشت تا
اینکه بالاخره آذین دستش را جلو بردو نمکدان را برداشت... لبخند خبیثانه ای رو لبهای گیسو نشست، منتظر به دستهای آذین چشم دوخته بود. به
محض اینکه نمکدان را به قصد پاشیدن نمک روی غذایش کج کرد.....لبخند گیسو پررنگ تر شد..
کج گردنش همانا و باز شدن در نمکدان و خالی شدن تمام نمک ها روی غذایش همانا
همه سکوت کرده بودند و به آذین نگاه میکردند، بجز گیسوکه سر به زیر انداخته بود و ریز ریز میخندید ، سربلند کرد و نگاهش به نگاه آذین گره خورد،
خنده اش را فرو خورد از نگاه سرد و یخی آذین به خود لرزید. پس فهمید که گیسو از قصدسر نمکدان را شل کرده.
سر به زیر انداخت ، صدای مادرش را شنید که رو به آذین گفت:
- ای وای چرا همچین شد ، من سر نمکدون رو سفت میکردم ماهمیشه.... پسرم بشقاب تو بده برات عوضش کنم....
آذين نگاهش را از روی گیسو برداشت و گفت :
نه ممنون سیر شدم دیگه احتیاجی نیست
| - وا پسرم تعارف میکنی؟ تو که چیزی نخوردی.
نه تعارف نمیکنم حاج خانم ، واقعا سیر شدم ، سفرتون همیشه پربرکت باشه.
گیسو کمی عذاب وجدان گرفته بود، انتظار این برخورد را از آذین نداشت ، خیال میکرد وقتی بفهمد که کار گیسوست ، کمی عصبانی شود و به جوش و
خروش بیفتد اما انگار نه انگار این دیگر چه موجود ناشناخته ای بود.
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_44
بعداز صرف شام،همگی دور هم جمع بودند، اما گیسو در اشپزخانه مشغول چای دم کردن بود، حرصی که سر میز شام خورده بود و هنوز آثارش هویدا بود در حال خودش بود، اولین فنجان چای و دارچین را در سینی گذاشت و میخواست باقی فنجان هارا پر کند که فاطمه خانم وارد شد، نایلونی از دارو
دستش بود روبه گیسو گفت: - - عزیزم لطف میکنی ، یه لیوان آب بهم بدی داروهام رو بخورم ؟
گیسو دست از کار کشید و به سمت یخچال رفت لیوان را پرآب کرد و به دستش داد
- بفرمایید
- - دستت درد نکنه دخترم.یوی دارچین میاد؛ شما تو چاییتون دارچین میریزین؟؟
بله!!!چطور مگه ؟ دوست ندارین؟۱
فاطمه خانم لبخندی زد و گفت:
- چرا عزیزم ، اما آذین به بوی دارچین حساسیت داره حالش بد میشه و میشه توی چای امشب دارچین نریزی ؟!! |
باز همان لبخند خبیثانه مهمان لبهایش شد، فکری در سرش جرقه زد روبه فاطمه خانم
چشم، حتما اصلا خودش هم نمیدانست چرا أذين آزاری را شروع کرده است. این پسر که کاری به کارش نداشت. از وقتی پا به عمارت گذاشته سربه زیر و آرام گوشه
ای نشسته و بجز سبحان با کسی هم صحبت نمیشود....دوست داشت به جای آذین این بلاها را سر کوروش می آورد اما این عقده بر دلش مانده بود
کوروش زرنگ تر از این حرف ها بود، فوری دستش را میخواند و همان بلا را سر گیسو می
آوردند.
فنجان هارا درون سینی چید، فنجان اخری را کنار دست سمت چپش گذاشت ، دقيقا انتهایی ترین قسمت سینی نقره ای رنگ، فنجانی که برای آذین و
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_45
عملی کردن نقشه اش اماده کرده بود.
وارد مهمانخانه شد یکی یکی چای ها را تعارف میکرد.. به آذین رسید، همه چی همانطور که پیش بینی کرده بود ، پیش رفت آذین بدون اینکه سربلند کند ، دستش را بالا گرفت و فنجان را برداشت و روی میز عسلی روبه رویش گذاشت و از گیسو تشکر کرد...
گیسو با لبی خندان نشست همان جای قبلی دقیقا روبه روی آذین چند دقیقه ای گذشت، آذین با موبایلش ور میرفت و به فنجانش حتی نگاه هم
نمیکرد، گیسو دیگر داشت ناامید میشد که آذین دستش را جلو بردو فنجان را برداشت ،چند لحظه ی کوتاه فنجان را در دستش نگه داشت و بعد از آن به
البهایش نزدیک کرد. آن طرف هم گیسو با ذوق و اشتیاق خاصی ریز ریز حرکاتش را زیر نظر داشت.
به محض اینکه فنجان چای را به لبهایش نزدیک کرد بوی تند دارچین در بینی اش پیچید فنجان را از خود دور کرد و دستش را روی دهانش
گذاشت ، بدون فوت وقت چای را روی میز گذاشت و با دو خود را به بیرون عمارت رساند... انقدر سریع این کارها را انجام داده بود متوجه تعجب سایر افراد حاضر نشد، فقط میخواست هر چه سریع تر از شر بویی که به شدت از آن
متنفر بود، خلاص شود
سبحان بلند شد و به سمت آذین رفت و از کنار گیسو که رد میشد نگاهی همراه با اخم به او انداخت، انگار فهمیده بود که این آتش ها از گور چه کسی بلند
شده ، خواهر تخس و شیطانش را میشناخت از این بلاها کم برسرش نیاورده بود، فقط تعجبش از این بود که چرا آذین؟! این آذین بیچاره که کاری به
کارش نداشت...
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
920615-Panahian-M-Imamsadeq-TanhaMasir-33-48k.mp3
17.27M
💠سلسله مباحث سخنرانی
#استاد_پناهیان
با موضوع #تنها_مسیر
◇پارت ۱
[[جلسه سی و سوم]]
#پیشنهاد_دانلود
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#ادمین_بانو
#ایده_معنوی💚
☘ آداب #غذا_خوردن از منظر حضرت فاطمه سلام الله علیها✨
✨ حضرت فاطمه سلام الله علیها در مورد آداب غذا خوردن می فرمایند: در سر سفره غذا، #دوازده کار نیک وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آنها را بشناسد. چهار مورد واجب، چهار مورد مستحب و چهار مورد نشانه ادب و بزرگواری است.
👈🏼 اما چهار عمل #واجب عبارتند از:
🍽 معرفت پروردگار
🍽 راضی به نعمتهای خدا بودن
🍽 گفتن بسم الله الرّحمن الرّحیم در آغاز غذا
🍽 و شکر خدا
📚 عوالم، ۷۸، ج ۱۱، ص ۶۲۹
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
👨👩👦👦 حداقل یک وعده غذایی رو خانوادگی میل کنید😊
🔸کنار هم در آرامش برای صَرف غذا نشستن، راه خوبی برای تقویت پیوندهای خانوادگیه. زمانی برای صحبت درباره خبرهای خوب، درباره روزی که داشتید یا گفتن یک جوک خندهدار. این کار همچنین به بچهها برای داشتن عادات تغذیه خوب کمک میکنه.👌
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#ریزه_کاری_های_همسرداری⚙⛓
🔺چرا مردا به طرف زنی دیگه کشیده میشن⁉️
دلیلش پیام های طرد کنندهای که در ادامه میگم👇
⭕️ حالا نمی تونم. باید غذا درست کنم.❌
⭕️حالا نمی تونم. باید چند تا تلفن بزنم.❌
⭕️ نمی توانم،🛒باید به خرید برم.❌
⭕️وقت ندارم یا دوست ندارم بیام دیدن اقوامت.❌
⭕️نمی تونم.حالا خیلی سرم شلوغه❌(مختص خانمای شاغل یا غرق تو کلاسای مختلف شدن)
⭕️ حالا زمان خوبی نیست.❌
⚠⭕️ سردرد دارم. نزدیکم نیا❌ (میتونه بگه عزیزم اتفاقا به بغلت نیاز دارم یکم سرم درد میکنه و هیچ مسکنی برام مثل نوازشت نیست)
⭕️ الان نمی توانم درباره ی ارتباط جنسی فکر کنم.❌
⭕️ شرایط بدنیم مساعد نیست.❌
#حواست_به_خوشبختیت_باشه_بانو ✔️✔️✔️✔️
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
●|قرار جدیدهرشب♡
| اِلھى عَظُمَ الْبَلاَّءُ ...|
#علیفانی
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
✨خـدایا...
🌸بہ عشقت،
✨پرده ے صبح را...
🌸از پنجرهے احساسم کہ،
✨رو بہ بیکرانہهاے آسمان
🌸و دریاے توست باز مےکنم...
✨و آرامش را،
🌸از نور تو،
✨تمنا میکنم.....
🌸بسم الله الرحمن الرحیم
✨الهی به امید تو🙏
💠خادم
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
@khademngoo
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔹🔶🔹🔶🔹
🔶🔹🔶🔹
🔹🔶🔹
🔶🔹
🌼🍃وَقَالَ یَبَنِىَّ لَا تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَ حِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَ بٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَ مَآ أُغْنِى عَنکُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَىْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَّکَلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ 🍃🌼
🌸🍃 (یعقوب) گفت: اى پسران من (چون به مصر رسیدید همه) از یک دروازه (به شهر) وارد نشوید (تا توجه مردم به شما جلب نشود) بلکه از دروازه هاى مختلف وارد شوید و (بدانید من با این سفارش) نمى توانم چیزى از (مقدرات) خدا را از شما دور کنم. فرمان جز براى خدا نیست، تنها بر او توکل مى کنم و همه توکل کنندگان (نیز) باید بر او توکل نمایند.🍃🌸
{سوره ی یوسف ، آیه ی ۶۷ }
💠پیام آیه :
۱-عاطفه پدرى حتّى نسبت به فرزندان خطاکار، از بین نمى رود. «یا بنّى»
۲- چاره اندیشى و تدبیر براى حفظ سلامت فرزندان، لازم است. «یا بنىّ لا تدخلوا...»
۳- وقتى توصیه کننده عالم و آگاه است، لازم نیست فرمانبر از فلسفه آن دستور آگاه باشد. (فرزندان یعقوب فرمان «لا تدخلوا...» را عمل کردند و فلسفه و راز آن را نپرسیدند)*
۴- از بهترین زمانهاى موعظه، در آستانه سفر است. یعقوب در آستانه سفر فرزندان به آنان گفت: «یا بنىّ لاتدخلوا من باب واحد»
۵ - جلو حساسیّتها، سوءظنها و چشم زخمها را بگیرید، ورود گروهى جوان به منطقه بیگانه، عامل سوءظن و سعایت است. «لاتدخلوا من باب واحد»
۶- لطف و قدرت خداوند را منحصر در یک راه نپندارید، دست او باز است و مى تواند از هر طریقى شما را مدد رساند. «لاتدخلوا من باب واحد»
۷- فقط بازدارنده و نهى کننده نباشید، بلکه راه حل نیز ارائه دهید. «لاتدخلوا... و ادخلوا»*
۸ - براى رسیدن به مقصود بایستى راههاى مختلف را پیمود. «و ادخلوا من ابواب متفرّقه»*
۹- مدیر خوب باید علاوه بر برنامه ریزى، حساب احتمالات را بکند، زیرا انسان در ادارهى امور خود مستقل نیست. یعنى با همه محاسبات و دقّتها باز هم دست خدا باز است و تضمینى براى انجام صددرصد محاسبات ما نیست. «وما اُغنى عنکم من اللَّه من شىء»
۱۰- در برابر مقدّرات حتمى خداوند، چارهاى جز تسلیم نیست. «ما اغنىعنکم من اللَّه من شىء»
۱۱- حاکم مطلق هستى، خداوند است. «ان الحکم الاّ للَّه»
۱۲- با توکّل زانوى اشتر ببند. «لا تدخلوا... علیه توکّلت»*
۱۳- هم احتیاط و محاسبه لازم است؛ «لاتدخلوا...» و هم توکل به خداوند ضرورى است. «علیه توکّلت »
۱۴- به غیر خداوند، توکل نکنید. «علیه توکّلت» چرا که او به تنهایى کفایت مىکند «وکفى باللَّه وکیلا» و بهترین وکیل است. «نعم الوکیل»
۱۵- یعقوب، هم خود توکل کرد و هم دیگران را با امر به توکل تشویق نمود. «توکّلت... فلیتوکّل...»
#آیه_های_نور
💠خادم
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
@khademngoo
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
#ادمین_بانو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تفسیر آیه ی ۶۷ سوره یوسف
🎙 حجت الاسلام محسن قرائتی
🕰 مدت زمان ۵ دقیقه
⚜ هر روز یک آیه ی ناب قرآن با تفسیر
#آیه_های_نور
💠خادم
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
@khademngoo
🌸═══✼🍃🌹🍃✼══🌼
#ادمین_بانو