6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊 #داستان_کربلا👆👆
📜 نامههای #ماریه (قسمت 3)
⬛️ماریه هم بازی حضرت رقیه سلاماللهعلیها در کاروان عاشوراست.
◼️ ماریه توی نامه سومش از خواب ترسناکی که دیده برامون نوشته، خوابی که وقتی اون رو برای رقیه کوچولو تعریف کرده، عمو عباس اون رو شنیده و بهشون قول داده که تا همیشه مراقبشون باشه.🏴
✍️ حامد عسکری
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊 #داستان_کربلا👆👆
📜 نامههای #ماریه (قسمت 4)
⬛️ماریه هم بازی حضرت رقیه سلاماللهعلیها در کاروان عاشوراست.
◼️ ماریه تو نامه نوشته مردی به اسم حُر جلوی راه اونها رو گرفته و نمیذاره تا جلوتر برن، اما هنوز عمو عباس رقیه کوچولو هست تا برای همه بچهها با مشک آب بیاره.🏴
✍️ حامد عسکری
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ تنها شهید ایرانی واقعه عاشورا
🌷اسلم ترک قزوینی🌷
#راه_شهیدان_ادامه_دارد
#معاونت_پرورشی
#دبستان_پیروان_امام_علی_علیه_السلام
🏴 در #کربلا چه گذشت...
🔺#وقایع_نگار_روزانه_محرم
🌹چهارم محرم الحرام | فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام
▪️در این روز ابن زیاد با استناد به فتوائی که از شریح قاضی گرفته بود، در مسجد کوفه خطبه خواند و مردم را به کشتن امام حسین علیه السّلام حریص کرد.
🔴#اشتباه_بزرگ
🔸️#اشتباه بزرگ قبل از ازدواج اینه که تصور کنید؛ میتوانید شخصی #بدون_نقص را بیابید؛
و اشتباه بزرگتر این است که تصور کنید، میتوانید او را #تغییر دهید.
🏴#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
🔍#انچه__باید_بدانیم(🍂#کلاس_مجردها🍂)
🔰#اهمیت_دوران_نامزدی
🔸️سه کارکرد عمده این دوران:
⚡عمیق تر شدن آشنائی
⚡آمادگی برای زندگی مشترک
⚡پذیرفتن نامزد به عنوان همسر
🏴#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
🔍#انچه__باید_بدانیم(🍂#کلاس_مجردها🍂)
🔰#اهمیت_دوران_نامزدی
🔸️سه کارکرد عمده این دوران:
⚡عمیق تر شدن آشنائی(شناخت بهتر ارتباطات)
🏴#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به
حاج رسول تُرک، از عربده کشهای تهران بود
اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود
در ایام عزاداری ماه محرم شب اول
بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش
کردند و گفتند: تو عرقخوری
و آبروی ما را میبری!
حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت
و خیلی گریه کرد و گفت:
ناظم ترکها جوابم کرد
شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند
رفت در را باز کرد دید ناظم ترکهاست
روی پای حاج رسول تُرک افتاد
و اصرار کرد بیا بریم
گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت!
حاج رسول گفت:
تو که من را بیرون کردی؟
گفت: اشتباه کردم
حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم
ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه
دیدم در کربلا هستم خیمهها برپاست
آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم
دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند
هر چه تلاش کردم نگذاشت نزدیک شوم
دیدم بدن سگ است
اما سر و کله حاج رسول است!
معلوم میشود امام حسین علیهالسلام
تو را قبول کرده است
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن
آنقدر خودش را زد و گفت: حالا که آقام
من را قبول کرده دیگر گناه نمیکنم
توبه نصوح کرد از اولیای خدا شد
شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند
آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند
رفتند در را باز کردند دیدند حاج رسول است!
گفتند: از کجا فهمیدی آدرس کجاست؟
کلی گریه کرد و گفت:
بیبی آدرس را به من داده است
شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود
گفتند: چگونهای!
گفت: عزرائیل آمده او را میبینم
ولی منتظرم اربابم بیاید!