فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | مسجد پایگاه فعالیت های اجتماعی
#امام_خامنه_ای
گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی میڪرد. گنجشک هر روز با خدا راز و نیاز و درد دل میڪرد و فرشتگان هم به این راز و نیاز هر روز خو گرفته بودند ، تا اینڪه یڪ روز طوفانے رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشڪ با خدا هیچ نگفت!
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند.
گویا رنجیده است، اگر او به سراغ ما نمےآید، ما به سراغ او میرویم!
گنجشڪ روے شاخه نشسته بود.
مدتے نزد من نیامده ای، گویا سینه ات سنگین است هر چه در دل داری بگو با من.
لانه ڪوچڪے داشتم ، سرپناه بی ڪسےام بود و تنها دارایی ام. اما تو همان را هم از من گرفتے، این طوفان بی موقع چه بود؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود.
و سنگینی بغضی راه کلامش را بست.
سکوتے در عرش طنین انداز شد، فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
آری طوفان را من فرستادم و مخصوصا برای توهم فرستادم! اما من خدای مهربان تو هستم. ماری از درخت بالا می آمد و تو در لانه خواب بودے، به طوفان گفتم تا لانه ات را واژگون کند. این تنها راهی بودکه بتوانی از خطر مار نجات یابی.
گنجشڪ در خدایی خدا خیره مانده بود.
آری! منم خداے مهربان تو و دیگر موجودات . چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از شما دور میکنم و شما ندانسته به دشمنے ام بر مے خیزید یا در رحمت من تردید میکنید. اما هنوز دوستتان دارم.
اشڪ در دیدگان گنشجڪ نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملڪوت خدا را پر کرد.
آری چه زیباست خدا را با رحمت بی انتهایش دیدن.
📣 #طبق_برنامه_شنبه_ها:
🎨 #رنگ_آمیزی #نقاشی👆👆
📣 ویژه 🏴#ماه_محرم
⚫️ ما با یاری حضرت مهدی (عج) راه امام_حسین(ع) را ادامه خواهیم داد🌷🌷