eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب نهم👇 شب تاسوعا بسم الله... شب تاسوعا رسید... یه امشب و فردا شب مهمون این روضه ها هستیم...
خوش به حال اونایی که دلشون همیشه خیمه‌ی غمِ حسین ِ... 😔 خوش به حال اونایی که مشتری ثابتن... خوش به حال اونایی که مشتری موقت و مشتریِ گذری نیستن... امشب برا یه آقایی که باب الحوائج هست اما خودش آرزو به دل موند و حاجتش برآورده نشده روضه میخونیم...
برا یه آقایی که گره افتاد به کارِ عشقِ خودش و اربابش... 😔 برا یه آقایی که خجالت زده ی رباب شده... 😭
از کار عشق این گره بسته وا نشد باب الحوائج همه حاجت روا نشد... دستان او جدا شده از پیکرش ولی... یک لحظه مشک از کف سقا رها نشد
امروز داشتم مقتل میخوندم... نوشتن که: وقتی دو دست عباس رو قطع کردن مشک رو به دندان گرفت سرشو هم خم کرد و خودشو انداخت رو گردن اسب مشک رو بین خودش و گردن اسب قراد داد که تیر بهش نخوره...
دلواپس این بود که بچه ها تشنه نمونن... هی تو ذهن خودش لبای خشک و ترک خورده ی بچه ها رو مرور میکنه... 😭
هی یاد استیصال و دستپاچگی رباب میفته... 😭😭 اما نشد که آب به خیمه برسه... 😔
تو تیر بارونی که عباس رو هدف قرار داده بودن، یه تیر به مشک خورد... آب که نه، آبروی عباس رو ریختن... 😭😭😭
با مشک پاره پاره به سوی حرم نرفت راضی به دل شکستگی بچه ها نشد 😭 گفت: حسین، منو نبر سمت خیمه ها....
اما از یه نظر خوب شد که عباس موند کنار شریعه فرات... میدونین چرا؟؟ احتمالا دیگه عصر عاشورا اسب رو بدنش نتازوندن... 😭😭
شکر خدا که پیکر او در شریعه ماند پامال نعل تازه غروب بلا نشد... اما یه جا هم جای عباس خییییییلی خالی بود... نبودش خیییییلی حس میشد...