روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#هوالعشق❤ ️ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #ادامه_قسمت_پنجاه_و_هفتم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به روایت حانیه...
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
یه هفته از اون اتفاق میگذشت و من جرأت نداشتم از خونه برم بیرون ، فقط فاطمه و بچه ها چندبار اومده بودن دیدنم و جالب بود برام که بین شقایق و یاسمین و نجمه تنها کسی که به نمازخوندن و حجاب من ایراد نمیگرفت شقایق بود.
عموهم که هرچی بهش زنگ میزدم بر نمیداشت و این بیشتر نگرانم میکرد.
.
.
.
مامان_ حانیه جان. مامان. بیا تلفن
_ کیه؟
مامان_ فاطمه
سریع دوییدم سمت تلفن
_ سلااااام .
فاطمه_ سلام خانوم. خوبی؟
_ مرسی عزیزم تو خوبی؟
فاطمه_ فدات. باخوبیت. میگما خانوم گل. امروز کلاس ، میای؟
_ مگه چهارشنبس امروز؟
فاطمه_ اره
_ وای نه فاطمه. میترسم.
فاطمه_ از چی میترسی ؟ اون موقع تنها بودن خطرناک بود، وگرنه اگه از کوچه های خلوت نری و دیروقت هم نباشه که چیزی نمیشه. تازه من با بابام میایم دنبالت .
_ نه مزاحم نمیشم
فاطمه_ ساعت 4/5 حاضر باش .خدانگهدارت.
منتظر هیچ مخالفتی از جانب من نشد و زود تلفن رو قطع کرد، منم دیگه بیشتر تو خونه موندن رو جایز ندونستم و بیخیال این ترس مسخره شدم.
_ مامان. من بعدازظهر با فاطمه میرم کلاس.
مامان_ باشه. راستی میخوام به امیرعلی بگم به دوستش زنگ بزنه دعوتشون کنه، که یه تشکریم کرده باشیم، بلاخره اگه اون نبود الان......
بدون اینکه حرفش رو تموم کنه ، پشتش رو به من کرد و مشغول ادامه گردگیریش شد.
نمیدونم چرا ولی دوست داشتم دوباره اون پسره رو ببینم ولی از طرفی نمیتونستم غرورمو بشکنم و دوباره تشکر کنم.
_ حالا نمیشه بیخیال شیم.
مامان_ خجالت بکش. خیر سرت جونتو نجات داده. از ادب و نزاکت به دوره.
_ اووووووو. حالا انگار منو از تو دهن اژدها دراورده.
مامان_ کمتر از دهن اژدها نبوده ، اگه اون نرسیده بود معلوم نبود الان کجا بودی.
راست هم میگفت، اگه اون نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد.
مثله بچه های تخص شونمو بالا انداختم و گفتم_ هرجور دوست داری
.
.
.
در رو که باز کردم، همزمان فاطمه اینا رسیدن .
شیشه رو کشید پایین.
فاطمه_ سلام خانوم ترسو
چپ چپ نگاهش کردم، اما جلوی باباش روم نشد چیزی بهش بگم.
سوار شدم و بدون کوچیک ترین توجه ای به فاطمه رو به باباش گفتم _ سلام. خوبید؟ خاله جان خوبن؟
بابای فاطمه _ سلام دخترم. ممنون شما خوبی؟ خاله هم خوبن سلام رسوندن.
_ ممنونم.
فاطمه _ قدیمیا میگفتن که جواب سلام واجبه ظاهرا
_ علیک
فاطمه_ خب؟ چه خبرا؟ خوش میگذره خوردن و خوابیدن؟
_ بزار برسیم کاملا خبرا رو برات شرح میدم
پرو خانوم.
.
.
.
با دیدن مسجد دوباره اون اتفاق برام تداعی شد. "ای خدا اخه من چرا همش باید ضایع بشم جلوی این پسره؟"
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
#ح_سادات_کاظمی
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_پنجاه_و_نهم
به روایت حانیه..... .
❣❣❣❣❤️❤️❤️❤️❣❣❣❣
مامان_ حانیه بیا این میوه هارو بزار رو میز. الان میان دیگه.
داشتم از استرس میمردم ، وای اصلا نمیدونستم چرا. وای خدا.
مامان به فاطمه هم گفته بود بیاد که هم کمک کنه هم پیش آقاشون باشه😂
یعنی چقدر جالب و شیرین بود عشق این دوتا .
میوه هارو از مامان گرفتم گذاشتم رو میز و بعد هم رفتم از پشت پنجره خیره شدم به حیاط. با نشستن دستی روی شونم. جیغ کشیدم و برگشتم عقب.
فاطمه_ چته دیوونه؟ عه
_ عه خب ترسیدم.
فاطمه_ چرا انقدر بی قراری؟ خبریه؟
_ چه خبری؟
فاطمه_ چمدونم والا. گفتم شاید خبر لیلی و مجنونی چیزی باشه.
_ مسخره
فاطمه_ نه جدا.
واقعا احتیاج داشتم با یکی حرف بزنم. دسته فاطمه رو گرفتم و کشیدمش تو اتاق.
_ خب. قول بده به کسی نگی.
فاطمه_ همین الان میرم میگم
_ عه توام.
کل ماجرا رو براش تعریف کردم. از دربند گرفته تا ماجرای مسجد و اون شب رو که خودش میدونست.
فاطمه_ خب؟
_ خب به جمالت بالام جان.
فاطمه_ این چیش بده؟
_ بابا من روم نمیشه دیگه به این بگم سلام.
با صدای زنگ در که خبر از اومدنشون داد استرس منم بیشتر شد . عادت نداشتم تو مهمونیا چادر سرم کنم. یه تونیک آبی تا زیر زانو با شال و شلوار مشکی.
با فاطمه رفتیم دم در کنار مامان و بابا و امیرعلی برای استقبال.
بعد از سلام و علیک و آشنایی خانواده ها که با اب شدن من همراه بود، با مامان رفتیم تو آشپزخونه برای پذیرایی.
مامان_ بیا این چایی ها رو ببر.
_ نه.
مامان_ چی نه؟
_ من نمیبرم.
مامان _ حرف نزن بدو.
بعدم سریع سینی چای رو داد به من و خودش از آشپزخونه رفت بیرون
امیر علی هم طبق معمول شد فرشته نجات منو اومد سینی چای رو از من گرفت و رفت . منم شالمو مرتب کردم و رفتم بیرون.
همه مشغول بودن و خیلی زود باهم صمیمی شده بودن. مامان با خانوم حسینی (مامان امیرحسین ) بابا هم با اقای حسینی. فاطمه و پرنیان هم با هم. پرنیان دخترخوبی بود ولی من ازش خجالت میکشیدم چون فکر میکردم الان اونم همه چیزو میدونه. امیرعلی چایی هارو تعارف کرد و رفت نشست پیش امیرحسین.
فاطمه و پرنیان داشتن حرف میزدن اما اصلا متوجه صحبتاشون نمیشدم چون اصلا تو حال و هوای اونجا نبودم همش نگران بودم دوباره یه سوتی بدم و ابروم بره. چندبار هم منو به بحثشون دعوت کردن اما هربار تشکر کردم و گفتم نظر خاصی ندارم و ترجیح میدم شنونده باشم.......
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_پنجاه_و_نهم
#ح_سادات_کاظمی
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
#لذت_بندگی ۵۴ ➲
#ترک_گناه ۵۴ ➮
#عبد_شدن ۱۷ ➭
ببینید رفقا ما باید روزانه و ۲۴ ساعته حواسمونو جمع کنیم
و 👈مبارزه ی با نفس داشته باشیم ینی این هوای نفس لعنتی رو باید بزنی و داغونش کنی👌
مثلا تو اتوبوسی یه پیرمرد سوار میشه خب بلند شو بذار ایشون بشینه؛ هرچند که تو هم خیلی خسته ای ولی پاشو از صندلی✔️
هر روز باید باهاش درگیر باشی هر موقع فریبت داد❌
اگه خدای نکرده گناه کردی
👈بعد از گناه، "باهاش دعوا کن"
👈بزن توی سرش.
👌بگو ای آشغال، آخرش کار خودتو کردی؟؟؟⛔
آخرش آبروی منو پیش مولای خوبم بردی؟؟😒
حالا صبر کن منم حالتو میگیرم؛
نگا کنید شهید برونسی رحمت خدا بر
همه ی شهیدان باد
👇👇👇👇
وقتی اون صحنه رو دید و از خونه فرار کرد
و هر چی فرماندش گفت برگرد خونه ولی ایشون
قبول نکرد و حاضر شد هر روز اونم در چندین نوبت سرویس بهداشتی ها رو تنهایی تمییز کنه
ولی این نفس لعنتیش تو راحتی نباشه👌👌
به نفست بگو 👈ازین به بعد بیشتر مراقبتم!
👌به لطف مولای خوبم، اجازه نمیدم
منو به گناه وادار کنی.✔️
وقتی که وارد خونه ی فرمانده شد و دید که اعضای خونه خـــــــیلی راحت نشستن البته فرماندش ازضد انقلاب ها بود
👆👆👆👆
بهش بگو
👈من آقای خوبی دارم که منو از دست تو نجات خواهد داد...
این یه واعظ درونی هست برای انسان.
باید مدام با هوای نفست درگیر باشی✅
اجازه بدید که؛ یه روایت زیبایی از امام جواد علیه السلام فداش بشم خدمتتون تقدیم کنم:👇
قال الامام الجواد علیه السلام :
«المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال:
✔️توفیق من الله،
✔️ و واعظ من نفسه،
✔️و قبول ممن ینصحه».
🔅🔶🔺
👈امام جواد علیه السلام فرمود:
مومن به سه خصوصیت نیاز داره:
✅ توفیق پیدا کردن از طرف خداوند متعال،
✅"پند دهنده ی درونی"
✅و قبول کردن نصیحت از کسی که نصیحتش میکنه.
︵︵︵︵︵︵︵︵︵︵︵︵
ببینید رفقا دیروز عرض کردیم یکی از نشانه های عدم تکبر اینه که حرف حق رو قبول کنی؛ به نصیحت دیگران گوش کنی👌👌
👈پند دهنده ی درونی همون عقل یا وجدان انسان هست.
👌 مواظب باش هیچ وقت پا روی حرف وجدانت نذاری.✔️
#صلوات
⚠️ #تلنگر
✅ واقعا جالبه 👌👇
✍ عده ای سرب وگلوله ، عده ای ملیاردها ...
هر دو تا خوردند ...
اما این کجا وآن کجا!
📌این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا ...
هر دو میسوزند ...
اما این کجا وآن کجا!
📌عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو ...
هر دو خوابیدند ...
اما این کجا وآن کجا!
📌این یکی برتخت ماساژ آن یکی بر ویلچرش ...
هر دو آرام اند ...
اما این کجا وآن کجا!
📌این یکی در عمق دجله، آن يکی آنتاليا ...
هر دو در آبند ...
اما این کجا وآن کجا!
📌عده ای کردند کار و عده ای بستند بار ...
هر دو فعالند ...
اما این کجا و آن کجا!
📌باکری ها سمت غرب وخاوری ها سمت غرب...
هر دو تا رفتند ...
اما این کجا وآن کجا!
📌آن یکی بر پشت تانک وآن یکی بر صدر بانک...
هر دو مسئولند ...
اما این کجا و آن کجا!
📌عده ای بر تار شیطان میتنند چون عنکبوت ...
عده ای بر حق وجاویدانند ...
اما این کجا و آن کجا؟!؟
#این_کجا_و_آن_کجا
هدایت شده از روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
سلام 🌸🌸
سوال اول مسابقه احکام ۹۹/۰۹/۲۴
۱- اعمال افرادی که تقلید نمیکنند حکمش چیست؟
لطفا جواب مسابقه رو تا ساعت ۲۰ ۹۹/۰۹/۲۵ به آیدی زیر ارسال کنید
@syed_ebraheam
فردا شب برنده اعلام خواهد شد
💰جایزه برنده نقدا به مبلغ ۲۵۰۰۰ تومان پرداخت خواهد شد
باتشکر تیم احکام کانال تربیتی خادم 🌼🌼🌼
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۵ آذر ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 15 December 2020
قمری: الثلاثاء، 29 ربيع ثاني 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
روز پژوهش و تجلیل از پژوهشگران
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️14 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️34 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️44 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️51 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#در محضر قران
ادامه مبحث اثار بخل 🍂
3⃣بخیل همیشه زحمت می کشد و ثمره کارش را وارثانش می برند.😕
در دنیا بر خود سخت می گیرد و در اخرت نیز گرفتاریش به خاطر اندوختن اموال فروان ، زیاد هست 🤭
🌹امام علی (علیه السلام) :
《 البخیل خازن لورثته 》
بخیل خزانه دار ورثه خویش هست (وارثانی که گاه یک درهم از اموال او را برایش انفاق نمی کنند .☹️)
4⃣پیامبر اکرم (صل الله علیه و اله و سلم) می فرمایند :
بر حذر باشید و از صفت بخل و تنگ نظری بپرهیزید . بخل و خست ، پیشینیان قبل از شما را وادار به ریختن خون همدیگر کرد 😱 و از ارحام و خویشان خود بریدند😣و ضوابط و حرمت ها را به کلی هتک و از بین بردند.😖
نمیخونینشرشبده😉
پروفایلتمعوضکن😍
همہباهمدرشبیلداساعت۲۲:۰۰ دعایفرجرامیخوانیم...🤲
🌙تاتونیایۍهمہشبہایلداست...
❤️ #شب_یلدا
❤️ #نشر_حداکثری
❤️ #الهی_عظم_البلاء
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
نمیخونینشرشبده😉 پروفایلتمعوضکن😍 همہباهمدرشبیلداساعت۲۲:۰۰ دعایفرجرامیخوانیم...🤲 🌙تاتونیایۍ
همه لطف کنین با سه هشتگ
❤️ #شب_یلدا
❤️ #نشر_حداکثری
❤️ #الهی_عظم_البلاء
نشر بدین...
یه نفرم پروفایلشو عوض کنه و بقیه ببینن و بخونن کار خودشو کرده...❤️
حتی اگه خودش نخونه😊
⁉ #چگونه_جلب_روزی_کنیم؟!
🌸 امام حسن علیه السلام فرمودند:
أقْوَى الْأَسْبَابِ الْجَالِبَةِ لِلرِّزْقِ
قوی ترين اسباب کسب روزى این هاست:
🔹إقَامَةُ الصَّلَاةِ- بِالتَّعْظِيمِ وَ الْخُشُوعِ-
نماز خواندن با تعظيم و خشوع
🔹و قِرَاءَةُ سُورَةِ الْوَاقِعَةِ خُصُوصاً بِاللَّيْلِ وَ وَقْتِ الْعِشَاءِ-
و خواندن سوره واقعه به ويژه در شب و وقت عشاء،
🔹و سُورَةِ يس وَ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَقْتَ الصُّبْحِ-
خواندن سوره «يس» و «مُلْك» در صبح،
🔹و حُضُورُ الْمَسْجِدِ قَبْلَ الْأَذَانِ
حضور در مسجد پيش از اذان،
🔹و الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الطَّهَارَةِ-
هميشه با طهارت بودن
🔹و أَدَاءُ سُنَّةِ الْفَجْرِ وَ الْوَتْرِ فِي الْبَيْتِ-
و انجام نافلۀ فجر و نماز وتر در منزل
🔹و أَنْ لَا يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ لَغْوٍ... .
و این که سخن لغو نگوید.
📚بحار الأنوار، ج73، ص: 319
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
#حساب_کتاب
💥چرا اینگونه گریه میکرد، اینکه مصیبت بزرگی نبود؟؟!...
چرا این گناه را مرتکب شد؟
چرا اینگونه رفتار میکند؟
چرا؟.. چرا؟.. چرا؟
- درست از زمانی که این چـــراها در ذهن شما نقش میبندد، روزگار تمام تلاشش را میکند تا شما را درست در همان موقعیت قرار دهد و شما خودتان به جواب سوالتان برسید.
- و اینجاست که شما با چشم خود میبینید، در همان شرایط، عکسالعملی بهتر و معقولتر از آن شخص، انجام ندادید...
※ عزیز من ؛
سوال و پرسش، به خودی خود بد نیست، اما آفتی در این چراها نهفته است؛
- اینکه شما در مقام قضاوت، بدون در نظر گرفتنِ اینکه شاید برای شما هم اتفاق بیفتد،
خود را یک پله بالاتر از آن فرد قرار میدهید و او را در ذهن خود ملامت میکنید با این اطمینان که خود از آن اشتباه مصون هستید...
و آهسته آهسته این آفت ریشه میدواند و نگاهتان را نیز نسبت به آن شخص تغییــر میدهد...
← از امـــروز تمرین کنیم ؛
قبل از هر #چرا ، "خود را جای دیگران بگذاریم".