حالا رباب داره بی رمقی و بی حالی اصغرشو میبینه
میبینه بچه ش داره از دستش میره
میبینه تشنگی برش غالب شده
هی این طرف اونطرفشو نگاه میکنه و با حالت دستپاچگی و اضطراب میگه:
پسرم از نفس افتاد… به دادم برسید
😭😭
دیدین و شنیدین دیگه
مادر اگه بچه ی شیرخوار داشته باشه
میگن غذای خوب بخوره که برای بچه ش شیر داشته باشه
😔
اما رباب...
😭😭
هی دور خودش میچرخید و میگفت:
تشنه ام...
شیر ندارم...😭
چه کنم؟
حیرانم...
باید آخر چه به او داد؟ به دادم برسید
😭
بیاید نگاه کنین
ببینین لبای بچهمو
دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر
چاک خورده لب نوزاد، به دادم برسید
😭
تا اینجا رباب داره کمک میخواد
اما یه وقت دیدن حسین از وسط میدون داره میگه: به دادم برسین...
😭😭
با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان…
شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید
حسین مونده و یه سر آویزون رو دستش😭😭
حسین مونده و قنداق خونی پسرش😭
حسین مونده و فکر اینکه : الان جواب مادرشو چی بدم؟
😭😭😭
بارالها چه بلایی سرش آمد که حسین
میزند این همه فریاد به دادم برسید
#لا_ادری
بعد عاشورا رباب اومد هی فرات رو نگاه میکرد و دلش کباب میشد
😭😭
با خودش زمزمه میکرد:
به موج های فرات خیره خیره کرد نگاه...
به شِکْوِه گفت: که بر اصغرم حرام بودی تو ؟؟
#ثائر
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
بعد عاشورا رباب اومد هی فرات رو نگاه میکرد و دلش کباب میشد 😭😭 با خودش زمزمه میکرد: به موج های فرات
چی میشد چن قطره از تو به لب بچه ی من می رسید؟؟
😔
تو مسیر کوفه و شام هم هی نگاه میکرد به نوک نیزه و خطاب به پسرش میگفت:
آروووووم و با گریه میگفت:
شش ماههام !😭
.
.
پســــــــرم !😭
.
.
ناز دانـــهام !😭
.
.
شرمندهام که شیر به قـــَـدْرَت نداشتم
😭😭
#ثائر
شب هفتم محرم
ای تمام بود و هستم بر روی دستم بخواب
وای بر حال رباب...
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده 😭
#حضرت_علی_اصغر (ع) #شب_هفتم
#روز_هفتم #امان_از_دل_رباب
#یا_باب_الحوائج
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
rozeh hazrat ali asghar..mp3
4.12M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
🌹با صداي شهيد حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯