eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
161 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا رباب داره بی رمقی و بی حالی اصغرشو میبینه میبینه بچه ش داره از دستش میره میبینه تشنگی برش غالب شده هی این طرف اونطرفشو نگاه میکنه و با حالت دستپاچگی و اضطراب میگه: پسرم از نفس افتاد… به دادم برسید 😭😭
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
آقا محمد جواد چار ماهه و ده روزه
ارسالی اعضا پنجاه روزه دیگه میشه ۶ ماهه 😭😭😭
دیدین و شنیدین دیگه مادر اگه بچه ی شیرخوار داشته باشه میگن غذای خوب بخوره که برای بچه ش شیر داشته باشه 😔 اما رباب... 😭😭
هی دور خودش میچرخید و می‌گفت: تشنه ام... شیر ندارم...😭 چه کنم؟ حیرانم... باید آخر چه به او داد؟ به دادم برسید 😭
بیاید نگاه کنین ببینین لبای بچه‌مو دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر چاک خورده لب نوزاد، به دادم برسید 😭
تا اینجا رباب داره کمک میخواد اما یه وقت دیدن حسین از وسط میدون داره میگه: به دادم برسین... 😭😭
با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان… شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید حسین مونده و یه سر آویزون رو دستش😭😭
حسین مونده و قنداق خونی پسرش😭 حسین مونده و فکر اینکه : الان جواب مادرشو چی بدم؟ 😭😭😭
بارالها چه بلایی سرش آمد که حسین میزند این همه فریاد به دادم برسید
یکی دو بیت هم از من و یا علی
بعد عاشورا رباب اومد هی فرات رو نگاه میکرد و دلش کباب میشد 😭😭 با خودش زمزمه میکرد: به موج های فرات خیره خیره کرد نگاه... به شِکْوِه گفت: که بر اصغرم حرام بودی تو ؟؟
تو مسیر کوفه و شام هم هی نگاه میکرد به نوک نیزه و خطاب به پسرش میگفت:
آروووووم و با گریه میگفت: شش ماهه‌ام !😭 . . پســــــــرم !😭 . . ناز دانـــه‌ام !😭 . . شرمنده‌ام که شیر به قـــَـدْرَت نداشتم 😭😭
صلی الله علیک یا ابا عبد الله
rozeh hazrat ali asghar..mp3
4.12M
🌹با صداي شهيد حاج شيخ احمد ضيافتے كافے 💠 خادم ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @khademngoo ╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯