eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین شبی که علی اکبر هست... قاسم هست... عبدالله هست..
مادرم فاطمه با اون وضعیت رفت... 😭
داداش حسنم اونجور شهید شد و اونجور تشییع شد و تابوتشو تیربارون کردن... 😭😭
دلم به تو خوش بود حسین... 😔 پشتم به تو گرم بود داداش... 😭
با من حرف از جدایی نزن...
اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو … حالا بدون من...؟؟ نه ، خدا حافظی مکن 😔
دید حسینش داره دیگه راهی میشه یه سوال دیگه ازش پرسید دل عالمو آتیش زد زینب با این سوالش گفت داداش: تو می روی، پس که عنان گیر من شود؟ وقتی که هیچ مرد جوانی نمانده است 😭😭
سایه ی سرمــــــــــــــــــــ... مُردم از دلواپسی بسکه پریشان خاطرم سایه ات تا برسرم باشد خدا را شاکرم
داداش کاش من زودتر از تو بمیرم کاش داغتو نبینم حسینم... در نماز شب دعا کردم نبینم داغ تو تو سلامت باشی اما من بمیرم حاضرم 😭
حالا میخوای بری برو دلواپس معجر زینب نباش حسین... 😭😭 تو به فکر حنجرت باش و غم من را مخور دختر زهرایم و در حفظ معجر ماهرم
تصویر سازی این بیت آخر منو بیچاره کرد👇
حسین که خواست حرکت کنه زینب اومد با "نازِ خواهرانه" جلو حسین وایساد دستشو گذاشت رو شونه داداشش😭 گردنشو یه کم خم کرد😭 زل زد به چشمای داداش حسینش و گفت: ناز کم کن ای نگار نازنینم یاحسین ترس من این است داغت را ببینم یا حسین