eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
161 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📎ایراد کاربر محترم سایت در مورد آیه 59 سوره احزاب ❌ آیه ای که از احزاب آوردید را بخونید ! خطابش به زنان و دختران پیامیر و زنان مومنه است نه حتی مسلمان چه برسه به غیر مسلمان . چی شده که همه ی زنان رو مومن حساب کردید ؟ انتظار ندارید که باور کنیم مسلمان و مومن رو یکی میدونید ؟! ✅ پاسخ اولا در فرهنگ قرآن فرقی بین مسلمان و مومن وجود ندارد، یعنی در قرآن جایی نداریم که یه سری احکام برای مسلمانان باشد و برخی دیگر مخصوص مومنان باشد. هرجا هست فقط «یا ایها الذین آمنوا» هست. اساسا مسلمان یعنی کسی که تسلیم دستورات خداوند است که یکی از آنها حجاب است. در مورد غیر مسلمانان نیز باید دانست اولا آنها نیز باید تابع قوانین کشوری باشند، زیرا قوانین برای همه است و نمی توان در حریم جامعه قانون را مخصوص گروه خاصی دانست. (بله در حریم خصوصی افراد می توانند مطابق دین خود یا حتی هوس خود رفتار کنند) ثانیاً حداقل انتظار آن است که غیر مسلمان تابع دستورات دین خود باشد و همانطور که در مطالب دیگر توضیح داده ایم، حجاب از دستورات دینی مشترک در تمام ادیان الهی است (و این ادیان الهی هستند که طبق قانون اساسی به رسمیت شناخته شده اند)
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 5⃣5⃣ اكنون، على (ع) دستور مى دهد تا دو شاخه درخت خرما را آتش بزنند و در جلو تابوت حركت بدهند. تشييع جنازه آغاز مى شود. صدايى به گوش مى رسد: «او را به سوى من بياوريد». خدايا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌!اينصداازكجاست؟ اين صداى قبرى است كه قرار است فاطمه (س) در آنجا دفن شود. آنجا قبرى آماده است، تابوت را همانجا به زمين مى گذارند. على (ع) مى خواهد پيكر فاطمه (س) را داخل قبر بنهد. دو دست ظاهر مى شود و بدن زهرا را تحويل مى گيرد. هيچ كس نمى داند اين دست هاى كيست. على (ع) با قبر فاطمه (س) سخن مى گويد: «اى قبر! من امانت خودم را به تو مى سپارم، اين دختر پيامبر است». اكنون، على (ع)، همه هستى خود را به خاك قبر مى سپارد. ندايى به گوش مى رسد: «اى على! بدان كه من از تو به فاطمه مهربانتر خواهم بود». على (ع) بدن فاطمه (س) را داخل قبر مى نهد و چنين مى گويد: «بِسمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ على مِلّةِ رَسُولِ اللّه ِ. به نام خدا و براى خدا و بر دين رسول خدا! فاطمه جان! من تو را به خدا مى سپارم و راضى به رضاىِ او هستم». همه فرشتگان در تعجّب از صبر على (ع) هستند. او در همه اين سختى و بلاها به رضاى خدا انديشه دارد. على (ع) براى هميشه از فاطمه (س) خداحافظى مى كند و با چشمانى گريان، خشتِ لحد را مى چيند و خاك بر روى قبر مى ريزد، فقط خدا مى داند كه امشب در دل على (ع) چه مى گذرد. * * * على (ع) كنار قبر فاطمه (س) نشسته است، او آرام آرام، اشك مى ريزد. او چه كند؟ غمى بزرگ بر دل دارد، همه هستى او در خاك آرميده است. بغضى نهفته در گلوى على (ع) نشسته است، اشك بر گونه هايش جارى است. اكنون، ديگر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌او با چه كسى درد دل كند؟ گوش كن! على (ع) دارد با يك نفر حرف مى زند: «اى پيامبر! امانتى را كه به من داده بودى به تو برگرداندم. به زودى دخترت به تو خواهد گفت كه بعد از تو، اين امّت، چقدر به ما ظلم و ستم نمودند. از فاطمه خود سؤل كن كه مردم با ما چه كردند». آرى، على (ع)، امانت پيامبر را به او تحويل داده است. على (ع) به ياد آن روزى افتاده است كه پيامبر، دستِ فاطمه (س) را در دست او گذاشت و به او فرمود: «على جان! اين امانت من است». 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 4⃣5⃣ يتيمان جلو مى آيند و با مادر سخن مى گويند: «مادر، سلام ما را به پيامبر برسان». صداى گريه آنها سكوت شب را شكسته است. خداى من! چه مى شنوم؟ اين صداى ناله فاطمه (س) است كه به گوش من مى رسد. ناگهان، بندهاى كفن باز مى شود. فاطمه (س) دست هاى خود را باز مى كند و فرزندانش را به سينه مى چسباند. صداى گريه فاطمه (س) با صداى گريه يتيمان در هم مى آميزد. در آسمان غوغايى به پا مى شود. فرشتگان بى تاب مى شوند. صدايى از آسمان به گوش مى رسد: «اى على! يتيمان را از مادر جدا كن، فرشتگان از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ديدن اين منظره به گريه افتاده اند». على (ع) جلو مى آيد و يتيمان را از مادر جدا مى كند. * * * اكنون على (ع)، رو به فرزندش، حسن (ع) مى كند و از او مى خواهد تا برود و به ابوذر خبر بدهد كه وقت تشييع جنازه فاطمه (س) فرا رسيده است. آرى، على (ع) مى خواهد فاطمه (س) را شبانه دفن كند. حسن (ع) همراه با حسين (ع) به خانه ابوذر مى رود. ابوذر هم به خانه سلمان، مقداد، عمّار، عبّاس (عموى پيامبر) و حُذَيفه مى رود و به آنها خبر مى دهد. اين شش نفر در تاريكى شب به سوى خانه على (ع) مى آيند. آنها براى نماز خواندن بر پيكر فاطمه (س) مى آيند. على (ع) جلو مى ايستد و اين شش مرد پشت سر او صف مى بندند، يتيمان فاطمه (س) و سَلمى و فضه هم به صف ايستاده اند. نگاه كن! فرشتگان، فوج فوج به اين خانه مى آيند، جبرئيل را ببين، همه آمده اند تا بر پيكر فاطمه (س) نماز بخوانند. اكنون اين سيزده نفر مى خواهند بدن فاطمه (س) را تشييع كنند. صبر كن! على (ع) مى خواهد دو ركعت نماز بخواند. مولايت به نماز ايستاده است. نماز على (ع) تمام مى شود، او دست هاى خود را رو به آسمان مى گيرد و دعا مى كند. به راستى او با خداى خود چه مى گويد؟ پيكر فاطمه (س) را در تابوتى (كه به دستور خود او ساخته شده است) قرار مى دهند. 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 6⃣5⃣ چه روزى بود آن روز! روزى كه على (ع) عروس خود را به خانه اش مى آورد، آن روز پيامبر به على (ع) گفت كه فاطمه من، امانتِ من است، پاره تن من است. اكنون آن سخن پيامبر در گوش على (ع) طنين انداخته است. اشك در چشم على (ع) نشسته است، به راستى اگر پيامبر از على (ع) سؤل كند كه على جان! وقتى من اين امانت را به تو سپردم، پهلويش شكسته نبود، بازويش كبود نبود ؛ على (ع) چه جوابى خواهد داد؟ * * * همه ايستاده اند و به على (ع) نگاه مى كنند، على (ع) دارد اشك مى ريزد. يك نفر بيايد زير بازوهاى على (ع) را بگيرد و او را از كنار قبر فاطمه (س) بلند كند. عبّاس (عموى پيامبر) جلو مى آيد، دست على (ع) را مى گيرد و او را بلند مى كند. على (ع) آخرين سخن هاى خود را با فاطمه (س) مى گويد: «فاطمه جان! من مى روم، امّا دلم پيش توست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به خدا قسم! اگر از دشمنان، نگران نبودم كنار قبر تو مى ماندم و از اينجا نمى رفتم و همواره به گريه مى پرداختم ». على (ع) برمى خيزد و رو به آسمان مى كند و مى گويد: «بار خدايا، من از دختر پيامبر تو راضى هستم ». آنگاه مقدارى آب روى قبر فاطمه (س) مى ريزد و از قبر فاطمه (س) جدا مى شود. دوست من! گريه بس است! اين كتاب را به كنارى بگذار و برخيز! اكنون، موقع عمل است، بايد به وصيّت فاطمه (س) عمل كنيم. مگر چيزى از همه وصيّت او مانده است؟ آرى، او وصيّت كرده كه قبرش مخفى باشد. چگونه اين كار را انجام دهيم؟ بيا دست به كار شويم. بايد چهل قبر حفر كنيم و آنها را پر از خاك كنيم. عجله كن ما وقت زيادى نداريم، ما بايد در جاى جاى بقيع، قبر بكنيم. چهل قبر آماده مى شود. بايد همه متفرق شويم، به خانه هاى خود برويم. 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
🍃🌷 ﷽ 📚 خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 7⃣5⃣ صداى اذان صبح بلند مى شود: اللّه أكبر، اللّه أكبر. مردم مدينه از خواب بيدار مى شوند. * * * خليفه در مسجد نشسته است، او منتظر است تا پيكر فاطمه (س) را به مسجد بياورند و او بر آن نماز بخواند. آرام آرام، مردم خود را براى مراسم تشييع جنازه آماده مى كنند. خبرى در ميان مردم رد و بدل مى شود: «ديشب، على، بدن فاطمه را به خاك سپرده است». مردم به سوى قبرستان بقيع مى روند، مى خواهند قبر فاطمه (س) را زيارت كنند، امّا با چهل قبر تازه روبرو مى شوند. به راستى قبر فاطمه (س) كدام است؟ هيچ كس نمى داند، آيا به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌راستى فاطمه (س) در اين قبرستان دفن شده است؟ نكند فاطمه (س) در جاى ديگرى دفن شده باشد؟ مردم، همديگر را سرزنش مى كنند و مى گويند: «ديديد كه چگونه از ثوابِ تشييع جنازه فاطمه محروم شديم، ما حتى نمى دانيم كه قبر او كجاست». مردم زيادى در بقيع جمع مى شوند. آنها با خود فكر مى كنند كه چرا فاطمه (س) را مخفيانه به خاك سپردند؟ چرا قبر او نامعلوم است؟ اين كار پيام سياسى مهمّى براى همه دارد، اين كار، فريادِ بلند اعتراض است. نگاه كن! خليفه و عُمَر دارند به اين سو مى آيند. قبر فاطمه (س) معلوم نيست در كجاست؟ عُمَر عصبانى مى شود. او مى داند مخفى بودن قبر فاطمه (س)، براى تاريخ، يك علامت سؤل بزرگ است. هر كس كه تاريخ را بخواند با خود خواهد گفت: «چرا قبر فاطمه (س) مخفى است؟ »، جواب اين سؤل، آبروى خلافت را مى برد. او مى خواهد هر طور شده است اين علامت سؤل را پاك كند. بايد خليفه بر پيكر فاطمه (س) نماز بخواند. عُمَر مى خواهد اين قبرها را بشكافد و پيكر فاطمه (س) را از قبر بيرون بياورد تا خليفه بر آن نماز بخواند. در اين ميان نگاه عُمَر به مقداد مى خورد به سوى او مى رود و مى گويد: چه موقع فاطمه را دفن كرديد؟ ديشب. چرا اين كار را كرديد؟ چرا صبر نكرديد تا ما بر پيكر دختر پيامبر نماز بخوانيم؟ خود فاطمه وصيّت كرده بود كه تو و خليفه بر او نماز نخوانيد. عُمَر عصبانى مى شود، به سوى مقداد حمله مى كند و شروع ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به زدن او مى كند، آن قدر مقداد را مى زند تا خسته مى شود. مقداد از جا بلند مى شود، خون از سر و صورت او مى ريزد. اكنون موقع آن است كه مقداد با مردم سخن بگويد: «اى مردم! دختر پيامبر از دنيا رفت در حالى كه بعد از دو ماه، زخم پهلوى او خوب نشده بود، آيا مى دانيد چرا؟ براى اين كه شما با غلاف شمشير به پهلوى او زديد». 👈 .... 📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
📣 : 🎨 👆👆 🏴 ویژه شهادت حضرت زهرا (س)
🏴ویژه 🏴 (س) 🌷 🌷🏴ویژه ایام مادر دوباره غرق دعا شد در زیر لبهاش نام زهرا (س) شد بر گونه هایش اشکی نشسته انگار باز هم دلش شکسته روز شهادت از راه رسیده مادر من باز سیاه پوشیده گوید زهرا (س) با تنی خسته قلبی پر از درد پهلو شکسته بانوی عالم رفته از اینجا در اسمان ها در بهترین جا
🔍(❤️❤️) 🚫چه افرادی برای ازدواج مناسب نیستند؟❌ 📌 ۴.💢افرادی که دارای افسردگی هستند. ⚡یکی از نکات مهمی که در انتخاب همسر باید توجه نمود، بهداشت روانی طرفین است.یک باور اشتباه که در بین اکثر مردم وجود دارد این است که فرد افسرده با ازدواج درمان می شود و دوباره می تواند به زندگی عادی برگردد. 🔸️فردی که افسرده است تفکرات منفی بسیار زیادی را تجربه کرده است و انگیزه ای برای انجام بسیاری از فعالیت های روزانه از جمله فعالیت های شغلی را ندارد. این بی انگیزگی مشکلات زیادی را در زندگی زناشوئی ایجاد می کند. 🔹️فرد افسرده با گذشت زمان اعتماد به نفس خود را از دست می دهد، گوشه گیر می شود و تنهایی را بر ماندن در جمع ترجیح می دهد. در نتیجه بین فرد افسرده و همسرش شکاف عاطفی ایجاد می شود و زندگیشان روز به روز سردتر می شود. 💥معمولا در جلسه های مشاوره قبل ازدواج این موضوع قابل تشخیص است و طرفین می توانند آگاهی های لازم را کسب کنند. همچنین با بررسی فعالیت های روزانه فرد نیز می توان شدت افسردگی را تشخیص داد. 📌اگر تصمیم به ازدواج با فردی افسرده را دارید، قبل از گرفتن تصمیم قطعی حتما به مشاور مراجعه کنید و  این اطمینان را حاصل کنید که افسردگی او تحت درمان و کنترل باشد. 🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ چهار شمع به آرامی می‌سوختند در محیطی آرام و لطیف و بی‌صدا اولی گفت: من «صلح» هستم دیگر هیچکس نمی‌تواند مرا روشن نگهدارد معتقدم که به زودی خاموش خواهم شد همین را گفت و شعله‌اش به سرعت کم شد و کاملاً خاموش شد دومی گفت: من «ایمان» هستم اغلب مردم دیگر نیازی به بودن من حس نمی‌کنند از این رو دیگر دلیلی ندارد بیش از این روشن بمانم نسیمی به آرامی وزید و آن را خاموش کرد شمع سوم با اندوه گفت: من «عشق» هستم من آنقدر قوی نیستم که بتوانم روشن بمانم مردم مرا کنار گذاشته‌اند و اهمیت مرا نمی‌دانند حتی فراموش کرده‌اند چگونه به نزدیک‌ترین کسانشان عشق بورزند و بیش از این صبر نکرد و خاموش شد ناگهان کودکی وارد اتاق شد و دید یک شمع بیشتر روشن نیست و باقی شمع‌ها خاموش هستند گفت چرا شماها نمی‌سوزید؟ قرار بود شما تا آخر دنیا روشن بمانید کودک این را گفت و شروع به گریه کرد در این حین شمع چهارم گفت: نترس تا زمانی که من روشنم ما می‌توانیم شمع‌های دیگر را روشن کنیم چون من «امیدم» کودک با چشمانی درخشان شمع امید را برداشت و با آن شمع‌های دیگر را روشن کرد 🕯 شعلـه‌های امیـدتان 🕯 هیچ‌گاه خامـوش نگردد
الهی در این شب سرد زمستانی زندگی دوستانم را سبز تنور دلشون را گرم فانوس دلشون را روشن لحظه‌هاشون را بدون غم و چرخ روزگار را به کامشون بچرخان در این شب زیبای زمستانی آرزویم این است که صفحه غم و اندوه در دفتر زندگیتون همیشه سفید بماند اوقاتتون به وقت مهربانی لبخندتون به رنگ عشق شبتون پر از آرامش و در پناه خداوند مهربان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح را آغاز می‌کنیم با نام یگانه خدائی که در دل‌های ماست و در اعماق وجودمان منزل دارد خدای عاشقی که هر روز عشق را می‌گستراند بر کل جهان 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: در تعریف از امام على (ع) فرمودند: او پیشوائى الهى و ربّانى است، تجسّم نور و روشنائى است، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوینده‌اى حقگو و هدایتگر است، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.✨
0104.mp3
2.9M
حزب صد و چهارم (۱۴حجرات الی ۳۰ ذاریات) 👤 با صدای استاد پرهیزگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا