برنده امشب مسابقه احکام شماره ۲
🌸🌸🌸🤩🤩🤩
برنده امشب
سرکار خانم
پرینازشیرمردی شاقاسمی
برنده سین زنی مسابقه دلنوشته شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
نفر اول بنر شماره ۴ ۵۰۰۰۰ تومان
نفردوم بنر شماره ۷ ۲۵۰۰۰ تومان
نفر سوم بنر شماره ۳ ۲۵۰۰۰ تومان
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
برنده سین زنی مسابقه دلنوشته شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی نفر اول بنر شماره ۴ ۵۰۰۰۰
بیایین پیوی برای دریافت جایزه
@mahdiali88
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
برنده سین زنی مسابقه دلنوشته شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی نفر اول بنر شماره ۴ ۵۰۰۰۰
تا ساعت 22 برندگان به پیوی مراجعه کنند.
طعنه ز اغیار تو ای یار شنفتن تا کی؟
روی نادیده و اوصاف تو نگفتن تا کی؟
سالها از غم هجران تو گفتم به وفور
این چنین زخم زبان از یار شنیدن تا کی؟
من که از لطف تو مولا به تو ایمان دارم
لیک کنایه ز همه سوی که دیدن تا کی؟
دیگران با دیده خود بر دل من مینگرند
با چنین دیده و دل کار نمودن تا کی؟
هر کسی بهر خودش صحبتی از عقل میکرد
من و این صحبت و این راز نهفتن تا کی؟
شوق دیدار تو در روز ظهورت کم نیست
عاقبت این راه ظهور تو نجستن تا کی؟
نادم از بودن بر راه ظهورت شاد است
گو که بر راه ظهورت نرسیدن تا کی؟
#داستان_واقعی
📛زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر
#بخش1
✅ قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.
صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد. جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود; پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند.
شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد. ناله اي كرد. دست راستش زيربدنش مانده بود. دست چپش را بالا برد. نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد. با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد. كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد. بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود.
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد رضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشت. سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد! شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود; سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كردند. آنها با او نسبت فاميلي داشتند. دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد! چشمانش را باز كرد. چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت. نفس كشيدن برايش مشكل شده بود. هر بارهواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد; سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش رافرا مي گرفت. آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود. در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاد. از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيزانجام چنين كاري را از او خواستار شده بود. هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند; كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدارا در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد:
خدايا اگر نجات پيدا كنم; تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت. مرا از اين تنگنانجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.
شيخ طبرسي در حال خفه شدن بود.
پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود.
ت كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ شد. بيلي در دست داشت. به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.
بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد. پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد. وقتي به سنگهاي لحد رسيد; يكي از آنها را برداشت.
صورت شيخ طبرسي نمايان شد.
نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.
صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....
منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،
❌❌ادامه دارد
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
*یه کار باحال فرهنگی*
*🎁 هدیه ای به امام زمانم(عج)🎁*
💌 متولدین فروردین: *ده صلوات*
💌 متولدین اردیبهشت: *پنج سوره حمد*
💌 متولدین خرداد: *چهارده صلوات*
💌 متولدین تیر: *سه سوره قدر*
💌 متولدین مرداد: *ده سوره توحید*
💌 متولدین شهریور: *پنج صلوات و دو سوره حمد*
💌 متولدین مهر: *پنج سوره ناس*
💌 متولدین آبان : *یک آیه الکرسی*
💌 متولدین آذر : *پنج سوره فلق*
💌 متولدین دی: *پنج سوره کافرون*
💌 متولدین بهمن: *پنج صلوات با پنج سوره توحید*
💌 متولدین اسفند: *ده صلوات و یک سوره حمد*
اگه خواستیدنشردهید هم خودت ثواب میکنی هم دیگران ذخیره بشه برای آخرتتون
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
برنده سین زنی مسابقه دلنوشته شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی نفر اول بنر شماره ۴ ۵۰۰۰۰
مدرک واریزی بارگزاری خواهد شد.
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
برنده امشب مسابقه احکام شماره ۲ 🌸🌸🌸🤩🤩🤩 برنده امشب سرکار خانم پرینازشیرمردی شاقاسمی
واریزی برنده مسابقه احکام
⏬⏬⏬
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
برنده سین زنی مسابقه دلنوشته شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی نفر اول بنر شماره ۴ ۵۰۰۰۰
واریزی نفر اول مسابقه سین زنی👇👇👇
■ #شبی_آرام💭
_________________
خــــــدایا
دستم بہ آسمانت نمیرسد
اما تو کہ دستت بزمین میرسد
در این شب زیبا
عزت دوستان
و عزیزانم را
تعرض کبریایی خود بلند کن
و عطاکن به آنان
هر آنچہ برایشان خیراست
و دلشان را لبریزکن از شــادے
_________________
پست های امروز هدیه به بزرگوار (:"
#شهید_عباس_دانشگر
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
❣ #سلام_امام_زمانم
عاقبت او ظهور خواهــــــد کرد
خاک را غرق نور خواهد کرد
روزے از این کویر این برهــوت
ابر رحمت عبور خواهــد کرد
دل مارا که خشک و پژمرده است
همــچو باغ بلور خواهد کرد
آه سوگند میـــــخورم✋ اے دل
عاقبت او ظهور خواهــــــد کرد
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــهم
📌 متن آیات تفسیر سوره مبارکه بقره
🔖 آیات: ۶۲
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
✅ آیه ۶۲ سوره بقره:
«ان الذین آمنوا والذین هادوا والنصاری والصابئین من آمن بالله والیوم الآخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون»
کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردهاند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان، هر گاه به خدا و روز قیامت ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچگونه ترس و اندوهی برای آنها نیست.