5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عباس تا حالا یه نامحرم ندیده بود
اولین نامحرمی که دید نامزدش بود ...
شهید عباس دانشگر🌱
کمیته خادمین شهدا👇
🆔 @khademin_markazii
4-be-eshghe-arbaeen-narimani-(harfetaze.com).mp3
9.27M
رسیدی کربلا
تموم خستگیت میره🌱
خود آقا میاد
تو رو به سینه میگیره(:
🆔 @khademin_markazii
#استادصفاییحائری:
[ بركت اين است كه
از امکاناتِ محدود،
بهرهى زيادى به دست بياورى!✨ ]
🆔 @khademin_markazii
گفت از سرلشگر آقا حمید باکری عکس زیاد در دسترس نیست! چرا؟ چون همیشه تو خط بود..
فرمانده رو میگه!
گرفتی؟
🆔 @khademin_markazii
حاج حسین یکتا:
شهیدا اول پروا کردند
یعنی تقوا رو رعایت کردند
بعد پرواز کردند.
🆔 @khademin_markazii
#سالگرد_شهادت
ابوالفضل اسدی عراقی اول خرداد سال ۴۴ در شهر اراک متولد شد. پدرش علیاکبر در کارخانه آلومینیومسازی اراک کار میکرد و مادرش عذرا نام داشت. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در اراک پشت سر گذاشت. در دوران دبیرستان بود که برای اولین بار به جبهه اعزام شد.
او با این که شخصیتی مذهبی و آرام داشت، با این حال هرگز از ورزش غافل نشد و به واسطه علاقه به ورزش رزمی از دوران جوانی در کلاسهای آموزشی کاراته حضور پیدا میکرد.
از همان دوران دبیرستان با عضویت در انجمن اسلامی فعالیتهای سیاسی و اعتقادی خود را پیگیری کرد.
از آبان ۶۲ تا زمان شهادتش چندین مرتبه به جبهه اعزام شد.
او در زمانی که در جبهه حضور نداشت به تحصیلات ادامه می داد. فوق دیپلم را از مدرسه تربیت معلم شهید مدنی قم اخذ کرد و به کار معلمی در روستاهای اطراف شازند مشغول شد. پس از آن با شرکت در کنکور سراسری به عنوان دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی تهران پذیرفته شد و در رشته اقتصاد ثبت نام کرد با این حال دل کندن از جبهه برایش سخت بود.
علیرغم 4 بار مجروحیت شدید و حضور در عملیات خیبر، والفجر 8 ، کربلای 4 و 5 و ... حضور در جبهه را بر خود لازم میدانست.
عاقبت در روز عاشورای حسینی سال ۶۶ در سِمت تیربارچی در منطقه کانال پرورش ماهی شلمچه، هنگامی که به قصد وضو سنگر را ترک کرد با اصابت خمپاره به سر، به شهادت رسید.
📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.
مقام معظم رهبری
کمیته خادمین شهدا👇
🆔 @khademin_markazii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خودم را آماده میکنم
تیرماه در شهرک بدر بودیم. گرما هوا بالای ۶۰_۵۰ درجه بود. حتی یک نهال درخت پیدا نمیشد.
فاصله کانکس ها حسینیه شهرک بدر ۹۰۰_۸۰۰ متر بود.
دایی همیشه این مسیر را پابرهنه میرفت. ریگهای زمین مثل شنهای نانوایی سنگکی میشدند، داغ داغ.
دایی ام آرام قدم برمیداشت، با همه سلام علیک میکرد. علتش را پرسیدم.
گفت: ( شاید روزی در یک عملیات پوتین نداشتیم و خواستیم پا برهنه روی زمین راه برویم، من خودم را برای آن عملیات آماده میکنم)
#سالگرد_شهادت
🗣راوی: اسدالله نصری
کمیته خادمین شهدا👇
🆔 @khademin_markazii
یکی پرسید داری میری کربلا؟
گفتم نه مگه کربلا وطنمون نیست؟!
دارم برمیگردم کربلا…
#حسین_یکتا
🆔 @khademin_markazii
4_5886559893883718413.mp3
16.65M
اینجا هرکی هرچی داره نذرِ حسینع کرده...🌱
🆔 @khademin_markazii
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استقبال عراقی ها از زوار ایرانی ...
به عشقِ حسینع🌱
کمیته خادمین شهدا👇
🆔 @khademin_markazii