🎙 #کتاب_صوتی سه دقیقه در قیامت 💫قسمت بیستم: یازهــرا (س) @khademin_markhazi

امان از دل زینب👆👇 @khademin_markhazi

‍ #امان_از_دل_زینب هوا کم کم روشن می‌شد... نه روشنِ روشن بلکه از ظلمت بیرون می‌آمد... صحنه‌ی تکان دهنده‌ای بود... قبلاً در تصاویر استاد فرشچیان مربوط به عصر عاشورا چیزهائی دیده بودم... ولی دیگر تصویر نبود ... یکی بی سر پیکری در جائی و سر در جای دیگر... دستی جدا از پیکر ... سینه‌ای بشکافته در جائی... خدای من چه صحنه‌ی عجیبی... گلها پرپر شده و روی زمین خدا پراکنده... اینجا #فکه است، مقتل عاشقانِ بی سر، پیکرهای قطعه قطعه شده آن سر علی است پسر! این داوود است مهدی را نگاه کن ابراهیم دست‌اش از پیکرش جدا شده... دشت فکه بود و عاشقان پرپر شده... در جای جای این دشت, عزیزان چه خوش آرمیده بودند ... امّا عده‌ای هنوز جان داشتند و زخمی... و منتظر بروز صحنه‌های... اجازه بدهید صحنه‌ های بوجود آمده را نگم... شاید مادری, خواهری این قصه را, نه نه ببخشید این غصه را بخواند و... امّا برایم اجازه دهید با ایما و اشاره مطلبی را بگویم... رسیدن شمر بر پیکر... و خواهر نظاره گر ... ایوب زخمی بود و قادر به حرکت نبود مثل تعدادی از دوستان... و ما هم که قرار بود برگردیم بعثی‌ها هم کم کم داشتند می‌رسیدند... مرا صدا کرد... آهسته آهسته نزدیک پیکر زخمی ایوب شدم... نای حرف زدن نداشت خون زیادی رفته بود و رنگ ایوب زرد شده بود... رنگ عاشق زعفرانی خوشتر است اولین جمله‌اش این بود... داداش گِدیرسیز؟! (داداش دارین میرین) دلم آتیش گرفت خودم هم قادر نبودم کسی را حمل کنم و در رمل ببرم عقب... دید که ناراحت شدم برگشت فرمود فقط یه پنج دقیقه‌ای کنارم باش و قوت قلبم تا نماز صبح‌ام را بخونم اینها که بیآن نمیذارن نماز آخرم را بخونم... کنارش نشستم با دلی پر از خون و چشمی پر از اشک... تیممی بر خاک کربلا تکبیری که به عرش حق رسید شروع به نماز عشق... چند دقیقه‌ای بیش طول نکشید... سلام آخر را که گفت برگشت به من گفت: داداش برو بعثی‌های بی حیا دارن میرسن... توی دلم می‌گفتم‌: ای کاش شهید می‌شدی ایوب ... فاصله چندانی نمانده بود که بعثی‌ها برسند، بچه‌های زخمی قابل حرکت، کم کم از صحنه دور می‌شدند چون فرمان عقب نشینی صادر شده بود... دل کندن از ایوب سخت بود... فرمود: سنی آند وریررم حضرت زینبه دور گِت... ( تو را قسم به جان حضرت زینب پاشو برو ) بلند شدم گریه امانم را بریده بود... دوستان کمکم کردند تا خود را به عقب بکشم... تنها این را می‌گویم که من از ایوب دور می‌شدم و بعثی‌ها به ایوب نزدیک می‌شدند... چی شد الله اعلم... امان از دل زینب.... آگاه باشیم که وارث این شهدائیم... ✍بازمانده @khademin_markhazi

💮باسلام و طاعات قبول درگاه حق 🎵دفتر موسیقی و نواهای انقلابی کمیته خادمین شهدا استان مرکزی ☑️ بمنظور تشکیل گروه سرود و تکمیل کادر خود از بین خادمین عزیزعضو فعال می پذیرد. 📌علاقمندان جهت ثبت نام به ایدی @ghadiri_khadem53 @m313jj پیام دهند و یا 📞با شماره تماس 09188626139 09186988665 تماس حاصل نمایند.باتشکر 🌷کمیته مرکزی خادمین شهدا استان مرکزی🌷

💢لطفا رسانه باشید و این پست را برای خادمین ارسال کنید 🌐این لینک را بزنید کانال جدید کمیته مرکزی خادمین شهدا استان مرکزی در ایتا @khademin_markhazi 👈👈👈 https://eitaa.com/joinchat/3338993712C83bb77a745

#اعلام_برنامه ✴️خادمین عزیزسلام 🏕اردوی یکروزه فرهنگی وتفریحی ♦️زمان:روز جمعه۲۳تیرماه 🕌مکان:امام زاده هزاوه 🚩عزیزان علاقمندباشماره های .۰۹۰۲۸۶۲۰۳۰۳و۰۹۱۸۶۹۸۸۶۶۵ تماس حاصل نمایند. ⭕️ملاک پذیرش ثبت نام میباشد. 🔅اطلاعات دقیق تر به ثبت نام شوندگان ارسال خواهد شد. باتشکر 🌷کمیته مرکزی خادمین الشهدا استان مرکزی🌷

🏴 #وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی (سلام‌الله‌علیه) ♨️ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #ماندگاری 🔹{ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج }🔹 ا━⊰❀⊱⊰❀⊱--⊰❀⊱--⊰❀⊱⊰❀⊱━ا 🌐 @khademin_markhazi

🎥 تصویری 🔹کربلای‌ ری #امام_خامنه_ای سالروز #وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی ✔️منبع: مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری 🆔 @khademin_markhazi

📺 نماهنگ «یار همیشگیم یا سیدالکریم» 🏴همزمان با ۱۵ شوال، سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) @khademin_markhazi

#یاسیدالڪریم🍁 🕯با نورِ تو راه مستقیمے داریم 🍂در صحنِ تو جنة النعیمے داریم 🕯دلتنگ ڪریم اهل‌بیتیم ولے 🍂صد شڪر ڪه سیّدالڪریمے داریم #شهادت_حضرت_حمزه🥀 #وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی (سلام‌الله‌علیهما)💔 #تسلیٺ_باد🏴 🔹{ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج }🔹 @khademin_markhazi۰

🎙 #کتاب_صوتی سه دقیقه در قیامت 💫قسمت بیست و یکم: بازگشــت @khademin_markhazi

⭕️من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند! 🔸سرایدار مدرسه‌‌ای که شهید عباس بابایی در آن درس می‌خواند می‌گوید: کمردرد داشتم و نمی‌توانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. 🔹اگر من را بیرون می‌کردند، خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد. آن شب همه‌اش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. 🔸شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز. شناختمش. از بچه‌های مدرسه‌ی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را می‌کنی؟» گفت: «من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند.» 📚کتاب «ظرافت‌های اخلاقی شهدا» #شهید_عباس_بابایی #درس_اخلاق @khademin_markhazi۰

🔻پلاکشو کَند و انداخت تو کانال پرورش ماهی 🔺گفتم چی میکار میکنی الان تیر میخوری مفقود میشی... #عند_ربهم_یرزقون @khademin_markhazi

🔸 از آیت الله بهجت(ره) سوال شد: 🔹چه کنیم که نماز صبحمان قضا‌نشود؟ فرمودند: کسی که باقی نماز هایش را در اول وقت بخواند خداوند او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد. #درس_اخلاق @khademin_markhazi

🎙 #کتاب_صوتی سه دقیقه در قیامت 💫قسمت بیست و دوم: نشانه ها @khademin_markhazi

حاج قاسم رو بعد خدا و اهل بیت(ع) اطاعت از، #امام_خامنه‌ای حاج قاسم کرد همونجا که تو وصیت نامه هم بیان کردن اولین اصل اعتقاد عملی به ولایت فقیه است یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. #سپهبد_قاسم_سلیمانی ❤️ @khademin_markhazi

📩 #ڪـــــلام‌شهـــــید 🌹شهــید ابراهیــم همـت: همیــشه باید مشغــول یڪ ڪلمه باشیـــم و آن #عشــــــــــق است! اگر عاشقانه با ڪار پیش بیایی به طور قطـــع بریدن و عمل زدگـی و خستگـی برایت مفـــهومی پــــیدا نمیــڪند. @khademin_markhazi

🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 تحول طبیعت انسان در اثر محبت ✅ آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی رحمت‌الله‌علیه: اگر محبت در دل انسان وارد شود، ولو اینکه محبوبش یک شخص عادی باشد، کاری می‌کند که انسان طبیعتش متحول شود. گاهی شخصی از غذایی بدش می‌آید. وقتی همین شخص، عاشق می‌شود و می‌بیند كه معشوقش همان غذا را دوست دارد، طبعَش عوض می‌شود و او هم از آن غذا خوشش می‌آید. این اثر تکوینی دارد. این قراردادِ قانونی نیست. ✅ هر انسانی طبیعتاً از مرگ، که یک نوع نیستی به نظر می‌رسد، بدش می‌آید. اما چنانچه یک انسانی در اثر محبت و اشتیاق، استنباط و استدلالش عوض شود و در بعضی از شرایط مرگ را مقدمه‏ وصول به مطلوب و محبوبش بداند، یا مرگ را موجب اين بداند که از محبوبش جدا نمی‌شود، دیگر از مرگ بدش نمی‌آید. ✅ همه ‏ما شنیده‌ایم که شب عاشورا سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه در خیمه‏‌شان نشسته بودند و فرمودند: فردا من کشته می‌شوم؛ این دشمنان با من کار دارند. هر که با من باشد، کشته می‌شود. هر کسی که می‌خواهد کشته نشود، امشب برود. ✅ حضرت ابوالفضل سلام‌الله‌علیه اولین کسی بود که شروع به عرض ارادت و وفاداری کرد و بعد هم سایر اصحاب شروع کردند. همه وفاداری‌شان را اظهار کردند. کسانی که مخالف بودند؛ بی‌تفاوت بودند و از این واقعیت دور بودند، رفتند. ✅ صحبت‌ها که تمام شد، یک جوان سیزده‌ساله خدمت ابی‌عبد‌الله صلوات‌الله‌علیه آمد و عرض کرد: «یا عمّاه و اَنا فی من یُقتَل؟» آقازاده‏ امام مجتبی صلوات‌الله‌علیه بود. عمو را خیلی دوست دارد. عمو برای او به منزله‏ پدر بوده است؛ برای اینکه او کوچک بود كه پدرش را از دست داد و در دامن عمو و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بزرگ شد. ✅ سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه می‌داند که در ذائقه و حس چشایی روحیِ این برادرزاده مرگ چه مزه‌ای دارد. پس چرا پرسید؟ برای ‌اینکه همان دو کلمه‏‌ای که این آقازاده به عمو عرض کرد، دو رتبه ایمان او را بالاتر برد. ✅ سایرین هم اگر سؤال می‌کردند كه چه شد که این نوجوانی که هنوز سرد و گرم دنیا را ندیده است، این هم باید از زمره‏ شهدای فردا باشد، جواب دارد. جوابش این است که خود این آقازاده عرض کرد: «یا عَمّاه، و اَنا فی من یُقتَل؟» حضرت از او سؤال کرد: مرگ در ذائقه‏ تو چگونه است؟ عرض کرد: «اَحلی مِنَ العَسَل». اين بهترین برهان بر این است که گرچه سنّ او کم است، قطع نظر از نسبتی که با حضرت دارد، ادراکش بالا است. به‌دلیل اینکه یازده سال مورد احسان عموی بزرگوارش بوده است. به عمو علاقه‌‏مند است و فراق عمو را نمی‌تواند ببیند. مرگ را می‌تواند تحمل کند، فراق عمو را نه. ✅ وقتی عرض کرد: «یا عمّ، اَحلی مِنَ العَسَل»؛ مرگ در ذائقه‏ من، مرگی که همراه با تو باشم و از تو جدا نشوم، از عسل شیرین‌تر است، یعنی معیارها در ذائقه‏ من عوض شده است و من انسان طبیعی نیستم. انسانی اهلِ محبت و معنویت هستم. این علاقه و ارادتم به شما، اقتضا می‌کند که فراق شما را نتوانم ببینم. ترجیح دهم که بمیرم و با شما باشم. ✅ یعنی محبت این‌طور عمل می‌کند: دوست را دشمن و دشمن را دوست می‌کند. من دشمن مرگی هستم که موجب نیستی من است. آن مرگی که موجب می‌شود من از عمویم جدا نشوم، آن مرگ را دوست ‌دارم و از عسل برایم شیرین‌تر است. حضرت فرمود: «یا بُنَی! و اَنتَ فی مَن یُقتَل»؛ به این آقازاده مژده داد كه تو هم از جمله‏ کسانی هستی که فردا شهید می‌شوی. 📚 کتاب معرفت در زیارت علی‌ابن‌موسی‌الرضا صلوات‌الله‌علیهما، ویراست دوم، در دست چاپ. 🔰۱۹ خرداد ۹۹ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

خادمین عزیز سلام جهت دریافت اخبار و اطلاعات کمیته خادمین شهدا استان مرکزی به ادرس های زیر مراجعه نمایید 🔹اینستاگرام: https://instagram.com/khademin_markazi 🔸ایتا: https://eitaa.com/khademin_markazi 🔸واتس اپ👈بزودی👉

❇️با سلام ✴️باعنایت افزایش آمارمبتلایان به کرونا و ضرورت رعایت پروتکل های بهداشتی برگزاری اردویی فرهنگی مذهبی خادمین الشهدا به ماه آینده موکول میگردد. با احترام. کمیته مرکزی خادمین شهدا استان مرکزی لطفا اطلاع رسانی شود.