eitaa logo
#نیمی ازیک پلاک شهرستان نجف آباد
270 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
96 فایل
﷽ "ݪحظه‌ا؁باشھدا" امروزفضݪیٺ‌زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادٺ‌نیسٺ کاناݪ‌بہ‌معرفےشھدا،جانبازاטּ،آزادگاטּ،ایثارگراטּ وبصیرٺ‌دینی‌درپیرو؎ازولایت و امام شهداءمی‌‌‌‌پردازد ‌نشرمطاݪب‌باذکرصݪواٺ‌برشھدا اللھم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجھم @Admin_njf3
مشاهده در ایتا
دانلود
من گمان میکردم رفتنش ممکن نیست رفتنش ممکن شد باورش ممکن نیست... 😔 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 مےگفت قبل از شوخے نیت تقـرّب ڪن و تو دلت بگو؛ "دل یه مؤمنُ شاد میڪنم، قربة اِلی اللّٰه" این شوخیاتم میشه عبادت.. :) 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 آخرین وداع از زبان اواخر شهریور سال 1359 بود. ایشان طبق معمول هر سال دو هفته مرخصی گرفتند. در آن سال ما جهت دیدار پدر و مادر همسرم از تبریز به تهران آمدیم. هنوز دو سه روزی از آمدن ما به تهران نگذشته بود که از پایگاه تبریز با همسرم تماس گرفتند و اعلام کردند که هرچه سریع‏تر خودشان را به ستاد معرفی کنند. ایشان بلافاصله عازم تبریز شدند و فردای آن روز طی تماس تلفنی گفتند که در حال آماده باش هستند و از ما خواستند به تبریز بازگردیم. صبح فردا تبریز بودیم که ناگهان هواپیماهای دشمن پایگاه را بمباران کردند و ما بسیار وحشت‏زده و نگران شدیم! با گردان تماس گرفتم ولی موفق نشدم با ایشان صحبت کنم. مجدداً بعدازظهر همان روز پایگاه هوایی تبریز توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد که این بار پس از چند ساعت خودشان به منزل آمدند و سعی کردند تا ما را آرام کنند. در آن زمان پسرم به سختی بیمار بود و دچار تب شدیدی شده بود. از ایشان خواستم چند ساعتی مرخصی بگیرند تا پسرمان را به درمانگاه ببریم ولی با در نظر گرفتن شرایط خاص و حساس پیش آمده، این کار را به من سپردند و خود به ستاد بازگشتند. به دستور پزشک درمانگاه، پسرم باید به مدت 24 ساعت در آنجا بستری می‏شد! سعی کردم ایشان را پیدا کنم ولی باز هم موفق نشدم، تا اینکه خودشان با درمانگاه تماس گرفتند و من موضوع بستری شدن پسرمان را با پدرش در میان گذاشتم. 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🌴🕊🍀🥀🍀🕊🌴 امروز سالروز طلوع چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 🎋 بسیجی احمد ایزدی (عباس) 🎋 بسیجی رضا پورملک (غلامعلی) 🎋 بسیجی نعمت اله رنجبر (حبیب اله) 🎋 بسیجی غلامعلی عرشی (عباس) 🎋 بسیجی ابراهیم عزیزالهی (محمدعلی) 🎋 بسیجی مهدی قیصری (غلامحسین) 🎋 بسیجی احمد یاعلی (ابراهیم) 🎋 بسیجی مجید اسحاقی (محمد) 🎋 سرباز ذبیح اله میرزائی (یداله) 🎋 سرباز صفرعلی صادقی (ناصرقی) 🎋 جهادگر جعفر جعفری (امراله) 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🌹 🌹 فرزند : محمدتقی : 🗓 1347/10/03 🗓 محل تولد : نجف آباد ـ علویجه وضعیت تاهل : مجرد : 🗓 1366/02/05 🗓 مسئولیت : سرباز محل : شلمچه عملیات : کربلای 5 مزار : 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🌹 🌹 فرزند : محمد : 🗓 1337/05/02 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : متأهل : 🗓 1360/02/05 🗓 محل : آبادان ـ فیاضیه عملیات : خط پدافندی مزار : 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷 حماسه ناوچه قهرمان جوشن در حین این صحبت‌ها بود که آن‌ها دومین موشک خود را به سوی ما پرتاب کردند. با دیدن موشک دستور شلیک بسوی آن را دادم، ولی به خاطر سرعت بالایی که داشت عملا این کار بی فایده بود. موشک وارد بدنه ناوچه شد، از بین چهار لانچه پرتاب موشک گذشت و دست آخر در موتورخانه منفجر شد. با این انفجار ۲۵ ترکش به بدن من اصابت کرد. اولین چیزی که بعد از این اصابت دیدم روی کفشم بود که حدود ۵ سانتیمتر شکافته شده بود. ولی متوجه زخم خوردگی بقیه جا‌های بدنم نشدم. شهید ناو سروان "زارع نعمتی" که جانشین من بود و از ناحیه گردن مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود، دست خود را به بغل ناوچه گرفت، روی پله نشست و در همانجا به شهادت رسید. من وارد پل فرماندهی شدم تا اوضاع ناوچه را بررسی کنم. با اتاق مخابرات تماس گرفتم که تماس قطع بود. بعد با اتاق عملیات تماس گرفتم. اما تمام ارتباط‌ها قطع شده و موتورخانه از کار افتاده بود. 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
40445455093600.mp3
4.33M
بچه ها جمعتون رو باصفا نگه دارید... ✍️پ.ن: بعضی روایتگری هارو نشنویم از دست دادیم... ┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅┄ https://eitaa.com/mohama_rasool313 https://eitaa.com/khademin_noroshohada ┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅┄