🏷 معرفی یادمان تنگه چذابه
🔸چزابه از تاریخ 3 مهر 59 اشغال شد و تا عملیات طریق القدس در تصرف عراقی ها ماند. رزمندگان ایران در هشتمین روز از نهمین ماه سال 1360 چزابه را آزاد کردند ولی در آستانۀ عملیات فتح المبین ارتش بعث بخش کوچکی از آن را یک بار دیگر اشغال کرد. این بار شهید حسن باقری با چهار گردان پاسدار و دو گردان ارتشی در عملیاتی بنام مولای متقیان (ع) وارد عمل شد و نخسین روز اسفند 1361 ، روز آزادی کامل چزابه نام گرفت.
🔸این روزها در منطقه چزابه برای پذیرایی از کاروان های راهیان نور یادمان با شکوهی بنا شده و هشت شهید گمنام در آنجا دفن گردیده اند.
🔸شهید حسن علیمردانی یکی از دلاورانی است که نامش در میان خاطرات مربوط به چزابه بسیار پر رنگ و برجسته است. همرزمان و دوستان علیمردانی او را با ویژگی های پسندیدۀ اخلاقی و تکلیف گرایی می شناسند.
سرگذشت، خاطرات، ایستادگی در چزابه و ماجرای شهادت حسن علیمردانی در کتابی به نام «علی مَرد» به قلم ملیحه بذری منتشر شده است. امام خامنه ای در سال 1380 به دیدار خانوادۀ وی رفتند و با تأکید بر شایستگی های وی فرمودند که از زندگی ایشان مستندی تهیه شود.
🔸شهیدان حسن باقری و صیاد شیرازی هم در نبردهای مشهور این منطقه حضور داشته اند.
#راهیان_نور
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇🏼
eitaa.com/khademine_reza
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
┄┅═══✼🍃﷽🍃✼═══┅┄
#اشتراک_لحظه_ها
🔻برگزاری مراسم وداع با پیکر شهیدگمنام
▫️توسط کمیته خادمین شهداء #ناحیه_بلال
...
➕ به فرستادگان رضا(ع) بپیوندید👇
🆔 @khademine_reza
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
┄┅═══✼🍃﷽🍃✼═══┅┄
#اشتراک_لحظه_ها
🔻برگزاری مراسم وداع با پیکر شهیدگمنام
▫️توسط کمیته خادمین شهداء #ناحیه_یاسر
...
➕ به فرستادگان رضا(ع) بپیوندید👇
🆔 @khademine_reza
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
حاج سید رضا نریمانی4_6028235755283813039.mp3
زمان:
حجم:
13.98M
شاعر : داود رحیمی - محمود گلستان نژاد
#رزقمونه (: 🖤
#شبتون_فاطمی
2.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شروع_تازه 🌱🌱
الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇🏼
eitaa.com/khademine_reza
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
#توجه
همسنگران گرامی سلام علیکم✋
با توجه به سوالات مکرر شما خادمین گرامی مستحضر باشید ، هنوز پیامکی من باب فراخوان مصاحبه از سوی کمیته استانی ارسال نشده است...
از صبر و شکیبایی شما سپاسگزاریم🌷
✨﷽✨
🔘 شهید ابراهیم هادی و خواب حضرت زهرا سلام الله علیها
🌾 ابراهیم گفت: نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام تشریف آوردند و گفتند؛ نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم،هرکه گفت بخوان تو هم بخوان.
🌾 جواد مجلسی می گوید: پائیز سال ۱۳۶۱ بود. بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نَقل همه ی مجالس توسل های ابراهیم به حضرت زهرا علیهاالسلام بود. هرجا میرفتیم حرف از او بود!
🌾 خیلی از بچه ها داستان ها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف می کردند. همه ی آن ها با توسل به حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام انجام شده بود.
🌾 به منطقه ی سومار رفتیم. به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم میخواستند که برای آن ها مداحی کند و ازحضرت زهرا علیهاالسلام بخواند.
🌾 شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد.صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود!
بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.
🌾 آن شب قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم!
هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت.
آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!
🌾 ساعت یک نیمه شب بود.خسته و کوفته خوابیدم.
قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه.
🌾 من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد، قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز.
ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد.
🌾 بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا علیهاالسلام!!
🌾 اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم! ولی چیزی نگفتم.
🌾 بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم.
ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟!
گفتم: خب آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن.
🌾 بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم.
هرکه گفت بخوان تو هم بخوان.
دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.
📖 سلام بر ابراهیم ، ص ۱۹۰
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید #ابراهیم_هادی
#امام_زمان
#فاطمیه
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇🏼
eitaa.com/khademine_reza
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
اگر کسی صدایِ رهبر خود را نشنود . .
به طور یقین صدایِ امام زمان «عج»
خود را هم نمیشنود . .
و امروز خط قرمز باید توجه تمام
و اطاعت از ولی خود رهبری نظام باشد .
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇🏼
eitaa.com/khademine_reza
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄